«اولین شورش مهم او در ۱۶سالگی بود؛ همان روزهایی که در واکنش به پافشاری پدر و بخشی هم حاصل طغیان روزهای نوجوانی، کلاسهای شبانه آمادگی آزمون دانشگاههای برزیل را به بهانه چیزی که «کشف جهان» میخواند، ترک کرد.
به گزارش روزنامه هممیهن، از واضحترین خاطرات کودکیاش در ۱۰سالگی و در جریان کودتای نظامی در برزیل، سوزاندهشدن ارزشمندترین کتابهای کتابخانه پدرش بود. پدر، آتشبزرگی ساخت و همه کتابهایش را سوزاند. از سرمایه مارکس تا نوشتههای انگلس. کتابهایی از راست و چپ، گرامشی و ماکیاولی. او بعدها وقتی مطالعه جدی را شروع کرد و کتابها را خواند، جواب همه سوالهای ذهنی آن شب خود را گرفت. شاید از تاثیرات همان شب و دیدههایش در دوران کودکی بود که بعد از راهاندازی جنبش کورینتیانس در باشگاه خود، همه بازیکنان را موظف به خواندن و آگاهی از مسائل روز کرد. او هر روز تعداد زیادی از روزنامههای روز را به رختکن میآورد و بازیکنان را مجبور میکرد تا با مطالعه و آگاهی در پی جستوجوی حقیقت و خواست و بهدستآوردن مطالبات خود باشند. شاید شادی بعد از گلش با بالابردن دستراست و مشت گرهکرده و سلام نظامیاش هم متاثر از خاطرات کودکیاش بود. هرچند در بخشی از زندگینامهاش گفته بود که آن شادی گل را به تاثیر از پلنگهای سیاه روی سکوی المپیک ۱۹۸۶ مکزیکوسیتی انجام میداده.
او پایهگذار سیستمی بین باشگاههای فوتبال شد که به بازیکنان تیم این قدرت را میداد تا در سرنوشت باشگاه و اموری که مشی آینده آن را میساخت، دخالت کنند و حضور داشته باشند. دموکراسی کورینتیانس که خیلی زود مسیر خود را شناخت، هواداران خود را پیدا کرد و با تلاش سوکراتس میرفت که تبدیل به فراتر از ورزش بهصورت یک مطالبه عمومی، فضای سیاسی آن سالهای برزیل را تحت تاثیر خود قرار دهد. حضور ستاره برزیلی در متن کمپینهای سیاسی برای انتخابات ۱۹۸۴ با عنوان «انتخابات مستقیم، اکنون» شور سراسری و عظیمی در برزیل به راه انداخته بود. سوکراتس در آن برهه، دموکراسی برای برزیل را بر امنیت مالی خودش مقدم دانست و همصدا با مردم برای کمک به انتقال درست و واقعی شرایط به دموکراسی، همه تلاش خود را انجام داد.
مرد حکیم فوتبال برزیل برای تشویق مردم به مطالبه دموکراسی در ریو و سائوپائولو، روی سکوهای انتخاباتی رفت و در کمپینهای آموزش و بهداشت شرکت کرد تا در برنامههای آموزش مبارزه با گسترش ایدز به برزیلیها کمک کند. بارها توسط احزاب مختلف برای کاندیداتوری و حضور در کنگره دعوت شد اما ترجیح داد تا در مناصب ورزشی مرتبط با فوتبال حضور داشته باشد. در سال ۱۹۹۶ قذافی از او دعوت کرد و از سوکراتس خواست تا با پذیرفتن بودجه مالی قابل توجه، خود را بهعنوان نامزد ریاستجمهوری برزیل معرفی کرده و از حمایتهای لیبی استفاده کند. او مودبانه این پیشنهاد را رد کرد و ترجیح داد تا در بین مردم به حیات فوتبالی خود ادامه دهد.
عکسهای سوکراتس با سربند منحصربهفرد زیر موهای نامرئیاش، یکی از نمادینترین تصاویر تاریخ جامهای جهانی شد. تصویر صورتش با چاشنی اخم و آن ریش معروفش، یادآور عکس چهگوارا بود. سربند «مکزیک محکم و برافراشته بایست» او در حمایت از مردم داغدیده مکزیک در جریان جام جهانی ۱۹۸۶، بارها از طریق رسانهها بهکل دنیا مخابره شد. او از تاثیر فوتبال باخبر بود. آن را عین زندگی میدانست، قانون نانوشته فوتبال را نوشت و زمینسبز و چمن فوتبال، تریبون سخنرانیاش شد.»