کد خبر: ۷۹۹۳۱۷
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۱

چطور دو گروه دانشجویی با هم گفتگو کنند در حالی که یکطرف پشتش به نهاد‌ها گرم است و دیگری در تهدید از سوی کمیته انضباطی قرار دارد؟

چند روز پیش در تصاویری که از یکی از تجمعات دانشجویی منتشر شده بود گروهی از دانشجویانی که حسب ظاهرشان از اعضای بسیج دانشجویی یا تشکل‌های مشابه بودند کاغذ نوشته‌هایی بر سر دست گرفته بودند بدین مضمون که «راه‌حل این مسائل گفت‌وگو است».
چطور دو گروه دانشجویی با هم گفتگو کنند در حالی که یکطرف پشتش به نهاد‌ها گرم است و دیگری در تهدید از سوی کمیته انضباطی قرار دارد؟
آفتاب‌‌نیوز :

چند روز پیش در تصاویری که از یکی از تجمعات دانشجویی منتشر شده بود گروهی از دانشجویانی که حسب ظاهرشان از اعضای بسیج دانشجویی یا تشکل‌های مشابه بودند کاغذ نوشته‌هایی بر سر دست گرفته بودند بدین مضمون که «راه‌حل این مسائل گفت‌وگو است».

در کلیت مطلب حرف درستی است اما علم کردن آن در آن زمان و مکان و توسط آن برای عرضم دلایلی دارم که البته بر خوانندگان این سطور کمابیش آشکار است اما از آنجا که این روزها امر وارونه شده و منتقدین و معترضین متهم شده‌اند که اهل منطق و مدارا و گفت‌وگو نیستند و در پی اغتشاش و هرزگی و... هستند ذکر آنها بی‌فایده نیست.

نخستین و اساسی‌ترین اصل گفت‌وگو، وجود شرایط برابر است.در همان محیط دانشگاه، برخی از افراد و گروه‌ها همواره مستظهر به حمایت نهادهای نظارتی داخل و خارج از دانشگاه هستند اما برای مخالفین آنها هیچ‌گونه تضمینی وجود ندارد و بسیاری از دانشجویان به خاطر شرکت در همین تریبون‌های آزاد و جلسات بحث و نقد راهی کمیته انضباطی یا مراجعی فراتر از آن شده‌اند.

دوم اینکه گفت‌وگوهای این‌چنینی بیشتر مناسب شرایط آرامش است نه التهاب. در شرایط التهاب باید فرصت داد خشم انباشته در مسیر درستی ابراز و تخلیه شود و بعد که آرامش جایگزین عصبانیت شد به سمت گفت‌وگوی عقلانی رفت. ضمن آنکه در بسیاری موارد از اقداماتی برای تحریک بیشتر خشم و رادیکال‌تر کردن اعتراضات نیز دریغ نمی‌شود تا یک اعتراض صنفی یا سیاسی دانشجویی را از مسیر خود خارج کرده و دست حراست دانشگاه و نهادهای بیرون دانشگاه را برای برخورد شدیدتر با معترضین بازتر بگذارند.

سومین شرط صداقت و پاسخگویی است. اصلا علت اصلی بروز التهابات اخیر در کشور مشاهده مکرر بی‌صداقتی و عدم شفافیت از سوی مسوولان و رسانه‌های حکومتی بوده است. دختر جوانی در فعل و انفعالی مرتبط با گشت ارشاد و فراجا درگذشته و مردم نسبت به سازوکاری که منجر به این اتفاق جانسوز شده معترضند. سناریوسازی‌ها و بررسی‌ها و خبررسانی‌های یک‌سویه برآتش این خشم و اعتراض دمید و شد آنچه نباید می‌شد. مطابق انتظار نهایتا سناریوها هم درست از آب درآمد و پلیس از همه قصور و تقصیرها بری دانسته شد. شک ندارم که گزارش‌های رسمی درباره علت فوت مهسا امینی و دیگر جوانان و نوجوانانی که در وقایع اخیر از دست رفته‌اند افکار عمومی بسیاری از مردم و معترضین را اقناع نکرده است.

در چنین شرایطی که یک طرف به هیچ مرجعی پاسخگو نیست و مسوولیت هیچ یک از اقدامات خود را برعهده نمی‌گیرد و روایت مطلوب خود را هم از همه وقایع منتشر می‌کند اساسا گفت‌وگو چگونه و برای چه شکل بگیرد؟ بالاخره یکی از اهداف گفت‌وگو تلاش برای پاسخگو کردن طرف مقابل به منظور اصلاح در رویه‌هاست.

شرط و اصل چهارم ادب گفتار است. اگرچه اهانت و الفاظ زشت توسط هر کسی و به هر نیتی به کار رود ناپسند و محکوم است اما جالب اینجاست کسانی از برخی عبارات و جملات توهین‌آمیز گلایه کرده‌اند که خود مروج و مبدع بی‌نزاکتی در سخن بوده‌اند. مدت زیادی از آنچه در منابر و سخنرانی‌ها و محافل‌شان گفته شده و به بیرون درز کرده نگذشته است. همین اخیرا سخنان کچوئیان و رسایی خود شاهدی بر این ادعا هستند. در مقابل چنین ادبیاتی انتظار داریم چه گفت‌وگویی شکل بگیرد؟ فرجام این گفت‌وگو چیزی جز تبادل آتشین عبارات رکیک نخواهد بود چنانکه در فضای مجازی عموما شاهد آن هستیم.

اصل پنجم گوش دادن اثربخش است. گفت‌وگو دو سر دارد یکی گفت و دیگری شنید. وقتی سال‌هاست گوش شنوایی در برابر کلام منتقد و معترض وجود ندارد، گفت‌وگو چه فایده‌ای خواهد داشت؟ متاسفانه جریان حاکم مدت‌هاست به پشتگرمی غول ناکارآمد رسانه‌ای و... گوشش را بر سخن هر ناقد دلسوزی بسته و بی‌توجه به هر نقد و نظر متفاوتی آشکارا کار خودش را می‌کند. بسیاری از آرای متفاوت با خواست حکومت اساسا یا اجازه انتشار نمی‌یابند یا دیده نمی‌شوند یا راهی به مراجع تصمیم‌گیری پیدا نمی‌کنند. در چنین شرایطی گفت‌وگو عملا بی‌حاصل است و چیزی جز دورهمی و صرف وقت و انرژی و بودجه نیست.

نکته پایانی و از همه مهم‌تر در سامان یافتن گفت‌وگو، ضرورت پذیرش و به رسمیت شناختن همه دیدگاه‌ها و جریان‌های فکری است. تلاشی که در سال‌های اخیر در جهت یک دست‌سازی همه ارکان کشور از مدرسه و دانشگاه و دولت و مجلس و نظام‌های حقوقی و صنفی و سیاسی و رسانه‌ای صورت گرفته همگی برخلاف توجه به اصل گفت‌وگو است. گفته‌اند دانشگاه بهترین محل گفت‌وگو و تضارب آرا است. بسیار خب. اما انصافا چند استاد منتقد را در سال‌های اخیر از دانشگاه‌ها کنار گذاشته‌اید و در مقابل چند استاد از جریان فکری متفاوت را جذب دانشگاه کرده‌اید؟ با دانشجویان منتقد چه کرده‌اید؟ در یک نظام مردم‌سالار، مجلس مهم‌ترین رکن و عرصه بیان افکار عموم مردم است و تضارب افکار و اندیشه‌ها برای تدوین بهترین قوانین است. از مجلس ششم به بعد چند مجلس شکل گرفته که حائز چنین ویژگی باشد؟ فعالان سیاسی و رسانه‌ای منتقد چنان منکوب و محدود شده‌اند که عملا مرجعیت اجتماعی خود را حتی برای چنین مواقعی که به آنها نیاز است از دست داده‌اند. بسیاری از خبرنگاران و فعالان رسانه را محدود یا توقیف کرده‌اند به نحوی که رسانه مکتوب عملا در کشور اخته شده است. بعد می‌گویند چرا افراد گوش به رسانه‌های ضدانقلاب دارند؟ فعالان رسانه‌ای و سیاسی به جای خود، اسف‌بار است که در همین مدت اخیر چندین نفر از فعالان عرصه فناوری را که مخالف طرح صیانت بوده‌اند بازداشت کرده‌اند. در صداوسیما سال‌هاست فقط یک صدا شنیده می‌شود و صاحب سلایق و آرای متفاوت را راهی بدان نیست. بعد از سال‌ها شبکه چهار در چند شب میزبان یک برنامه گفت‌وگومحور جذاب و حرفه‌ای بود و استقبال خوبی هم از آن شد. جالب بود که همان را هم تاب نیاوردند و تعطیل کردند.

به نظر می‌رسد مراد این دوستان از برافراشتن علم گفت‌وگو آن بود که مطابق معمول همیشه ما بگوییم و شما بشنوید. چنانکه از صداوسیما، خبرگزاری‌ها و رسانه‌های پرشمار، منبر و محراب مساجد و هیئات و برنامه‌های مذهبی، تریبون‌های نمازجمعه، بلندگوهای راهپیمایی‌های حکومتی، تریبون مجلس و دولت و دستگاه قضا و خیلی جاهای دیگر ما گفته‌ایم و شما شنیده‌اید.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین