روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: از لحن واکنش بعضی مسئولین دولت جمهوری اسلامی ایران به بیانیه ضدایرانی مشترک چین و عربستان پیداست که دولتمردان ایرانی از رئیس جمهور چین انتظار نداشتند با آل سعود علیه ایران همصدا شود و دولت جمهوری اسلامی ایران را به مداخله در امور کشورهای منطقه متهم کند و از ایران بخواهد در زمینه مسائل هستهای به خواستههای غرب پاسخ مثبت بدهد.
در بیانیه مشترک چین و عربستان که به مناسبت سفر «شیجین پینگ» رئیس جمهور چین به عربستان منتشر شده، از ایران خواسته شده از دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه خودداری کند و با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری نماید.
متن عبارت بخش ضدایرانی این بیانیه چنین است: «در پایان نشست، سران عربستان و چین در ریاض، دو طرف همچنین از ایران خواستند در امور داخلی دیگر کشورها دخالت نکند. چین و عربستان همچنین بر لزوم تقویت همکاریهای مشترک پکن و ریاض برای تضمین صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران هم تأکید کرده و از ایران خواستند به معاهده منع سلاحهای هستهای پایبند باشد.»
حمایت عجیب رئیس جمهور چین از ادعای واهی امارات درخصوص مالکیت بر جزایر سهگانه ایرانی هم برگ سیاه دیگری بر این پرونده افزوده است.
واکنش دولت جمهوری اسلامی ایران به بیانیه ضدایرانی چین و عربستان و ابراز گلایه یا انتقاد از رئیس جمهور چین بابت این مواضع ضدایرانی، امری طبیعی است، ولی خوبست مسئولان ایرانی از این بیانیهها، درسی هم بیاموزند.
آنچه میتوان از مواضع ضدایرانی رئیس جمهور چین در سفرش به عربستان آموخت اینست که در عرف بینالملل تمام کشورها به منافع خود فکر میکنند و هنگامی که پای منافعشان در میان باشد، این حق را به خود میدهند که منافع دیگر کشورها را قربانی کنند. این درس، در زمینه چگونگی حضور در عرصه سیاست بینالملل نیز آموختنیهائی دارد.
دولت چین از این قاعده مستثنی نیست هرچند مسئولان آن در خلوت با مسئولین ایرانی لاف دوستی زیادی میزنند. همین روش را چینیها نسبت به روسیه در جریان جنگ اوکراین اعمال کردند.
انتظار روسها این بود که چین در این جنگ به صورت همهجانبه در کنار آنها باشد و برای به پیروزی رسیدن ارتش روسیه در اوکراین که به نوعی پیروزی بر غرب و به ویژه رقیب سرسخت چین یعنی آمریکا محسوب میشود سنگ تمام بگذارند.
دیدیم که چنین نشد و چینیها نهتنها با روسها در این زمینه همراهی نکردند بلکه با استفاده از فرصت به دست آمده، نفت روسیه را با قیمت نازلی خریدند و از رهگذر جنگ اوکراین جیبهای خود را پر کردند.
رفتار چینیها با آمریکا هم حتی در مقطع کنونی که آمریکا بر سر ماجرای تایوان برای چین شاخ و شانه میکشد، بسیار پندآموز است. رئیس جمهور چین با رئیس جمهور آمریکا دیدار میکند، از مذاکره کردن با دشمن دیرینه خود ابا ندارد و در همان حال، به عربستان میرود و قرارداد جامع همکاریهای تجاری و فنی با آلسعود امضا میکند تا به آمریکائیها بگوید رقیب قدرتمندی برای آنهاست.
آل سعود هم در عین حال که چراغ سبزهای متعددی از دولت آمریکا دریافت میکنند و بنسلمان را از تحت تعقیب قرار گرفتن به خاطر دست داشتن در قتل جمال قاشقچی تبرئه مینمایند و از آمریکا برای او مصونیت میگیرند، با رئیس جمهور چین دست دوستی میدهند.
هماکنون چین ۳۰۰ میلیارد دلار تبادل تجاری با کشورهای عربی منطقه دارد که ۸۰ میلیارد دلار آن متعلق به عربستان است. با این روش زیرکانه است که بنسلمان موفق میشود در بیانیه مشترک عربستان و چین، محورهای ضدایرانی را بگنجاند تا علاوه بر روی ترش نشان دادن به ایران، به آمریکا هم بگوید رئیس جمهور بزرگترین رقیب واشنگتن را وادار به موضعگیری علیه جمهوری اسلامی ایران کرده است.
دولتمردان ما اگر از این واقعه عصبانی میشوند، در کنار آن باید به این واقعیت نیز فکر کنند که مدیریت کشور به فراگرفتن قواعد سیاسی بینالمللی نیاز دارد. آنها از یکطرف با ملاحظه وقایعی از قبیل رفتار چین با کشورهای عربی منطقه باید بیاموزند که هرگز نباید به دولتهائی همچون چین و روسیه اعتماد کنند همانگونه که به آمریکا و کشورهای غربی نمیتوان اعتماد کرد و از طرف دیگر باید به این نتیجه برسند که با دولتها میتوانند رابطه برابر داشته باشند، با آنها مذاکره کنند و منافع کشور و ملت خود را در رابطه داشتن و مذاکره کردن تأمین نمایند.
در این چارچوب، ما میتوانیم براساس یک سیاست متوازن با کشورهای شرقی و غربی رابطه داشته باشیم و کشور و ملتمان را از مزایای فراوان چنین سیاستی بهرهمند نمائیم.