روزنامه اطلاعات در یادداشتی به مناسبت سالگرد درگذشت آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی نوشت: «نقشآفرینی سیاستگران و سیاستاندیشان را با چه متر و معیاری میتوان سنجید؟ اثرگذاری و خدمت یک دولتمرد و مدیر مملکت را چگونه میتوان مورد ارزیابی قرار داد؟ هنگامی که حضور دارند، هنوز نقشی در راه ایشان باقی است و ممکن است بر داوری تأثیر بگذارد و هنگامی که درمیگذرند و از میان ما میروند، باید زمانی بگذرد تا کارنامه و نتایج عمل و گفتارشان در سنجه نقد و ارزیابی مورد قضاوت قرار گیرد. اما برخی چهرهها و شخصیتها را فارغ از این مسائل میتوان مهم و خاص قلمداد کرد، زیرا خود به مانند معمار و معیاری بودهاند که تاریخ زمانه و دوران حضورشان را شکل داده و آراستهاند. مرحوم هاشمی رفسنجانی بیشک یکی از همین تاریخسازان بود که فراتر از رد و قبول یا نقد و تمجید، میتوان بر اهمیت و اعتبارش صحه نهاد.
هاشمی در یک دوران طولانی از دهه ۱۳۴۰ تا لحظهای که درگذشت و حتی پس از آن، در تحول و تغییر سیاست در ایران اثر داشت. برای درک بهتر باید زندگی او را به چند دوره متوالی و متفاوت تقسیم کرد. دوران جوانی، دوره مبارزه، زندان، انقلاب و نخستین التهابات پس از پیروزی، حضور در شورای انقلاب، حزب جمهوری اسلامی، وزارت کشور، مجلس شورای ملی که به مجلس شورای اسلامی تغییر نام داد، جنگ، ریاستجمهوری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، کنشهای پس از آن، رقابت و فراز و فرود در سیاست، پژوهش و چاپ انبوه آثار و خاطرات و یادداشتها، دوران تغییر و نقادی دلسوزانه و سرانجام سنجههای واپسین که او را به گیرودار، و خطومداری دیگر کشاند و در میانه خطوط و جریانهای سیاسی کوشید از انقلاب و اساس جمهوریت در حد امکان دفاع کند. خاصه در مقابل دولت احمدینژاد و ناموافقانی که بیمحابا و بیپرده به او تاختند و اهانت میکردند. موفقیت هاشمی در بسیج و بازگرداندن یا بهتر بگوییم آشتی جمهور با صندوق آرا و واپسین باورهایش به قدرت و اهمیت آرا و صندوق انتخابات، نوعی چرخش تاریخی بود که در پایان زندگی، جمع عظیمی از مردم را به وداع و تشییع این سیاستمدار دیرین و کهنهکار به خیابان کشاند.
در ارتباط با آنچه امروز و اینک در کوی و برزن و نسبت مردم با سیاست و حکومت شاهد هستیم، رفتار سیاسی و کنشگری سنجیده او میتواند یک تجربه موفق به حساب آید. هاشمی در زمان مناسب با بیان مناسب به میان مردم رفت و کوشید میانجی خیرخواهی باشد که مردم و حکومت را در پیوندی تاریخی به صحنه بیاورد تا هم حکومت از پشتوانه بیجایگزین آرای اکثریت ملت برخوردار شود و هم جمهورِ مردم، دولت را نماینده منافع ملی بدانند و حکومت را در مسیر خواستها و امیدهای خود تعریف کنند. در حقیقت تلفیق کلاسیک و اصیل جمهوری اسلامی و سخنان متعدد و متنوعی که از امام خمینی با این مضمون نقل شده بود که «میزان رأی ملت است» مصداقهای عینی پیدا میکرد تا شکاف و فاصله میان حکومت و مردم، یا دولت و ملت از میان برود یا به کمترین حد کاهش یابد.
شرایط خطیر کنونی که کشور گرانمایه و کهن ما در آن قرار گرفته بیش از هر زمانی نیازمند خیر و صلاح خبیران و جهاندیدگانی است که فارغ از غوغای ننگ و نام، یا به دور از شائبه قدرت و ثروت و حتی خانواده و مقامشان، منافع ملی و خیر عمومی را در جهت صلاح میهن و مردم سرلوحه کار قرار دهند و بکوشند اصلاحی به وجود آورند و آشتی و مشارکتی میان گروهها و شخصیتهای کوشنده و قابل اعتماد ایجاد کنند. وجود سیاستمدارانی همچون آیتالله هاشمی رفسنجانی، در حقیقت نخ تسبیح واحد برای ارتباط مهرههای کثیر و پرتعداد در جمهوری اسلامی و جامعه ایران قلمداد میشد. در میان تمام خصوصیات و عناصری که شخصیت فردی و چهره تاریخی هاشمی رفسنجانی را شمایل بخشیده است، این منزلت که تمام جریانهای سیاسی را از راست و اصولگرا تا جریانهای اصلاحطلب و طیف چپ سیاستگران را مورد خطاب و طرف مشورت قرار میداد تا برای صلاح و مصلحت کشور چارهجویی کند، بهترین خصوصیت و بارزترین صفت بود.
شاید تاریخ را در میان آن همه یادداشت روزنوشت و سند و سخنرانی و گفتگو و مقالات تحلیلی درباره این سیاستمرد نامی نتوان بدون نقد و تلخی بازبینی کرد. کدام مرد تاریخساز و برجستهای در این جایگاه و با این کارنامه میتواند از نقد بگریزد؟ اما آنچه در تراز جامع و مانع همین تاریخ مییابیم، خدمت او به منافع ملی، جمهوریت، میانجیگری میان مردم و حاکمیت، بیان دردها و امیدهای مردم و سرانجام توجه به خیر و مهر عمومی در سپهر سیاست است. مردم نیز پاسخ دادند و آن وداع و اجتماع، نه فقط تشییع سیاستمدار بلکه تجلی فهم عمومی و خرد جمعی در جامعه آزرده ایران بود.
سخن را به یادکرد آیتالله هاشمی بدین نیایش به پایان میبرم که: ایزد یگانه ایران و خیرخواهانش را هماره بر بلندای مهر و بزرگی پاس دارد.»