کار بهجایی رسیده که برخی از مدافعان دیروز سیدابراهیم رئیسی، امروز به صف منتقدان او وارد شدهاند و با ادبیاتی تند او را خطاب قرار میدهند، او را شایسته انتقاد نمیدانند و به رئیس دولت محبوبشان اخطار میدهند که با این روند باید آماده اتفاقی بزرگ بود. یکی از آخرین موارد این انتقادات از جبهه اصولگرایی از سوی مهدی عرب صادق، عضو شورای مرکزی و معاون سیاسی حزب موتلفه اسلامی، مطرح شد که در توئیتر اینگونه نوشت: «آقای رئیسجمهور؛ دولت شما، دیگر شایستگی انتقاد بیاثر را هم ندارد!».
البته پیش از این هم محمد مهاجری، روزنامهنگار اصولگرا (که البته مدتی طولانی است منتقد عملکرد رئیسی شده است) در توئیتر از رئیس دولت سیزدهم خواسته بود برای مدتی سوئیچ قطار پیشرفت را به حسن روحانی بدهد تا قیمتها به حالت قبل برگردد. او در آخرین توئیت خود رسماً به ابراهیم رئیسی اخطار داده که «بوی الرحمان دولت» با این روند بلند شده است. مهاجری نوشته بود: «آقای رئیسی! هروقت دستگاه ریموتکنترل دولت را از جماعت پایداریچی پس بگیرد، آدمحسابیها دورش جمع میشوند و میتوان امیدوار بود که هم خودش از اسارت درآید، هم مملکت نفس بکشد. اما اگر شجاعت چنین کاری را نداشته باشد بوی الرحمان و عطر حلوای دولت همهجا را پر خواهد کرد.»
البته در کنار اصولگرایان، از بین اصلاحطلبان نیز صدای اعتراض به گوش میرسد؛ با این تفاوت که در بین انتقادها، پیشنهادهایی هم وجود دارد. برخی چهرههای اصلاحطلب مدتها قبل از رسیدن دلار به مرز ۵۰ هزار تومان اعتراض خود را به عملکرد دولت سیزدهم و یکدستسازی قدرت در ایران اعلام کرده بودند. یکی از نمونههای بارز این انتقادها، مصاحبه عبدالناصر همتی، رئیس بانک مرکزی دولت دوازدهم و کاندیدای ریاستجمهوری سیزدهم، با روزنامه «هممیهن» در پایان آذرماه بود که خطاب به دولتمردان گفت: «شما به مردم گفتید پول ایران را بعد از یورو و دلار قویترین پول منطقه خواهیم کرد. شما گفتید تورم را تکرقمی میکنید. شما گفتید جلوی استقراض از بانک مرکزی را میگیرید. مگر آقای رئیسی اینها را نگفت؟ مگر آقای (محسن) رضایی نگفت؟ مگر تمام پوششیهایی که همراه آقای رئیسی آمده بودند اینها را نگفتند؟ این ادعاها چه شد؟ حالا مدام میگویند گذشتگان بانی وضع موجود هستند. پس شما برای چه آمدید رئیسجمهور شدید؟ من پیشنهاد میدهم اگر واقعا گمان میکنید قبلیها وضع را خراب کردهاند و شما نمیتوانید آن را درست کنید، استعفا دهید و کنار بروید. بگذارید انتخابات جدید با مشارکت اکثریت مردم برگزار شود».
در آخرین مورد هم حزب توسعه ملی (از احزاب اصلاحطلب که برخی اعضای سابق سازمان مجاهدین انقلاب رهبری آن را در دست دارند)، روز ۱۴ اسفند با انتشار بیانیهای ضمن انتقاد از عملکرد دولت سیزدهم، یک درخواست مهم را از رئیس دولت مطرح کرد و از او خواست بهعنوان «ضعیفترین رئیس دولت در تاریخ جمهوری اسلامی» از سمت خود استعفا کند. در بخشی از این بیانیه آمده بود: «حزب توسعه ملی ایران اسلامی با توجه به کارنامه یکسالونیمه دولت سیزدهم که ذکر آن بهاجمال گذشت و نیز وضعیت بحرانی و نگرانکننده کنونی کشور در حوزههای مختلف معتقد است آقای ابراهیم رئیسی به علت فقدان توان مدیریت، تجربه و دانش لازم قادر به اداره کشور نیست و از ایشان میخواهد با کنارهگیری از مسئولیت ریاستجمهوری راه را برای نیروهای کارآمدتر و باکفایتتر فراهم کنند. یقین داریم همانگونه که نام ایشان طی این مدت بهعنوان ضعیفترین رئیس دولت در تاریخ جمهوری اسلامی ثبت شده است، با کنارهگیری از مسئولیت ریاستجمهوری و اعلام عدم امکان اداره کشور با سیاستهای کلان جاری، نام خود را بهعنوان فردی صادق و خواهان اعتلا و بهروزی جامعه ایران در تاریخ آینده ثبت خواهند کرد.»
درحالیکه روند انتقادات از دولت، سرعت بالایی گرفته و دیگر کار از انتقادات اصلاحطلبی فراتر رفته و پیشنهادهایی مبنی بر کنارهگیری ابراهیم رئیسی بهمیان آمده است، نگاهی به گذشته نشان میدهد پیش از این و در دولتهای سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی هم پیشنهادهایی برای استعفای ریاستجمهوری وجود داشت. عباس عبدی از چهرههای اصلاحطلبی است که در هر دو دولت خاتمی و روحانی، پیشنهاد استعفای رئیسجمهور وقت را مطرح کرد. گرچه آن پیشنهادهای عبدی بهدلیل کارشکنیهای مخالفان و فرسایش نیروها و پتانسیل کشور در فضای دوگانگی حاکمیت بود؛ برخلاف این دوره که حاکمیت، یکدست است و طبعا چنان شرایطی برای رئیسی وجود ندارد. اما سؤال اینجاست؛ آیا تغییر دولت و در رأس آن رئیس دولت راهحل مناسبی برای رفع مشکلات کشور تلقی میشود و اصولاً چرا هرگاه سیاستهای اجرایی کشور گره میخورد چنین پیشنهادهایی بهمیان میآید و سراغ از استعفا گرفته میشود؟ بهعبارتدیگر، آیا راهکار دیگری به غیر از استعفا موجود نیست؟
خبرنگار هممیهن در نظرسنجی این شماره به سراغ چهار فعال و تحلیلگر سیاسی رفته است تا موضع آنها را در قبال وضعیت فعلی کشور، ادامه این شرایط و آسیبهایی که به کشور وارد خواهد شد و البته راههای برونرفت جویا شود. عباس عبدی (روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی)، علی شکوریراد (عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت و سخنگوی جبهه اصلاحات)، ناصر ایمانی (تحلیلگر سیاسی اصولگرا) و حمیدرضا ترقی (فعال سیاسی اصولگرا و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه) در این زمینه به سه سؤال مطرحشده پاسخ دادهاند.
۱. در دوره ریاستجمهوری حسن روحانی، زمانی که با افزایش قیمت ارز و تورم روبهرو بودیم، منتقدان دولت از مسائلی مانند انتخابات زودهنگام و یا طرح عدم کفایت رئیسجمهور حرف میزدند؛ چقدر چنین پیشنهاداتی میتوانست نتیجهبخش باشد؟
عباس عبدی: چنین پیشنهادی در دولت روحانی، بهدلیل وجود اختلافات درونساختاری مطرح میشد. این پیشنهاد که استعفا دهید تا حداقل درون ساختار قدرت یکدیگر را تخریب نکنید و وحدت ساختاری حفظ شود تا هر تصمیمی که میخواهند بگیرند. اما الان مشکل این است که چنان تنش و تعارضی درون ساختار قدرت وجود ندارد، وضعیت موجود حداکثر ظرفیت فعلیتیافته میان جناح حاکم چه از لحاظ سیاستگذاری و چه از لحاظ اجرا است؛ بنابراین چنین تغییراتی بیمعنی است و اجرا هم نخواهد شد.
علی شکوریراد: در وضعیت فعلی کشور، انتخابات چه در مورد انتخابات سال آینده مجلس و چه انتخابات زودرس موضوعیتی ندارد که درباره آن بخواهیم حرف بزنیم. پیش از اینکه درباره انتخابات حرف بزنیم، باید اصلاحاتی صورت گرفته باشد تا مردم انگیزهای برای شرکت در آن داشته باشند و اساسا الان برای مردم وجود این دولت یا دولت دیگر مهم نیست، بلکه بحثهای عمیقی وجود دارد که باید این اصلاحات صورت گیرد تا یک مقدار مردم فکر کنند که امکان بهبود اوضاع وجود دارد و بر همین اساس بخواهند به انتخابات فکر کنند. اساسا برای ما هم انتخابات موضوعیتی ندارد.
ناصر ایمانی: یکموقعی پیشنهاداتی مطرح میشود که صرفا انگیزهها و دلایل سیاسی دارد و یکزمانی هست که پیشنهادی مطرح میشود که انگیزههای ملی برای کارگشایی کشور و مردم دارد. این قبیل پیشنهادات به نظر میآید بیشتر انگیزههایش سیاسی است تا اینکه انگیزههای رفع مشکلات کشور را داشته باشد. در دوران آقای روحانی هم وقتی این پیشنهادات از سوی منتقدان مطرح شد، اگر دقت کنید هیچموقع شکل اجرایی به خود نگرفت و با اینکه منتقدان دولت آقای روحانی هم آن زمان خیلی منتقدان تندی بودند و هم در مسئله برجام و هم وقتی که سالهای آخر دولت، برجام به نتیجه نرسیده بود و با تورم ۵۰ درصدی روبهرو بودیم و وضعیت اقتصادی نابسامان بود، انتقادات گستردهای را مطرح میکردند، بهاضافه اینکه ما رشد چهارصد درصدی نقدینگی داشتیم، اما عملا هیچیک از این پیشنهادات به نتیجه نرسید، زیرا پیشنهاداتی نبود که اجرایی باشد، به این معنا که تبعات برکناری رئیسجمهور کشور در هر زمانی زیاد است و شرایط فعلی کشور هم با توجه به فضای سنگینی که علیه جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور وجود دارد، بسیار با شرایط دوران حسن روحانی متفاوت است و هرگونه اقدام اینچنینی آثار بسیار بدی در وجهه بینالمللی کشور میگذارد.. البته جریان اصلاحات و منتقدان، اصل نگرانیای که دارند بجاست، در واقع آنها فکر میکنند که دولت سمتوسوی نامشخصی دارد و در اجرا هم کارگزارانی کارآمد را انتخاب نکرده است؛ این نگرانی کاملا درست است، اما ارائه راهکار مبنی بر برکناری دولت راهکاری درست و متناسب با شرایط کشور نیست، ضمن اینکه معلوم نیست اگر این دولت برود، دولت بعد چه دولتی خواهد بود و چه میزان کارآمدی خواهد داشت و کشور را دچار تلاطم سیاسی خواهد کرد یا نه؟ زیرا ما اصلا الان این آمادگی را در کشور چه در فضای داخلی و چه بینالملل نداریم؛ بنابراین من تصور میکنم این پیشنهاد بیشتر انگیزه سیاسی دارد و بهتر این است که جریان منتقد دولت که نگرانیهای بجا هم دارند، پیشنهادات و انتقاداتی برای اصلاح وضعیت فعلی بدهند تا به سراغ مسائلی مانند تغییر رئیسجمهور و یا انتخابات زودرس بروند.
حمیدرضا ترقی: پشتپرده طرح مسائلی مانند برگزاری انتخابات زودهنگام یا عدمکفایت سیاسی برای رئیسجمهور، بیشتر پشتپرده سیاسی است و اهداف سیاست مدنظر افرادی است که این موارد را مطرح و یا دنبال میکنند. افرادی که دلسوز کشور باشند، بهدنبال این موضوعات نخواهند رفت و اصلا این مسائل را عنوان نمیکنند. از طرف دیگر میتوان گفت، چنین پیشنهاداتی که مطرح میشود بیشتر ناشی از پاک کردن صورتمسئله است و همینها نشان میدهد که دیدگاههای خیرخواهانهای از سوی این افراد برای کشور وجود ندارد. به عبارت دیگر این افراد نقزنهایی هستند که معمولا فقط بهدنبال انتقاد هستند، بدون اینکه هیچ پیشنهاد منطقی برای حل مشکلات کشور داشته باشند. طبیعی است که حل این مشکلات نیازمند زمان، تدبیر و نقشه راه است. بهطور طبیعی باید بدانیم که ما با دشمنی سروکار داریم که در ابعاد مختلف تلاش دارد تا در درجه اول مسئولان را از مسائل اصلی کشور منحرف کند و ثانیا سعی دارد مسائل را آنچنان پیچیده کند که حل آنها بهراحتی ممکن نباشد. پشت پرده این حوادث و مشکلات هم در کشور اندیشکدههای مختلفی وجود دارد که آنها با فکر و برنامهریزیهای درازمدت در حال طراحی توطئه علیه کشورمان هستند و اینطور که ما بخواهیم با طراحیهای متعدد و پشتپرده کارشناسان اندیشکدههای گوناگون آمریکا، غرب و اسرائیل تصور کنیم با نظری سطحی و غیرژرفنگرانه میتوانیم مقابله کنیم، بهنظرم یکمقدار ساده اندیشی است.
۲. دولت تغییر کرده و روند همان شده که این منتقدان میخواهند. برای کشور ما چقدر تغییر دولتها میتواند اثرگذار در وضع موجود باشد و چقدر ضرورت دارد سیاستهای کلان و نحوه تصمیمگیریها تغییر کند؟
عباس عبدی: مفید بودن تغییرات دولتها مثل این است که یک مربی دو بازیکن را تعویض کند؛ این کار ممکن است جواب دهد و بازیکنان جدید با انرژی و تاکتیکهای جدید بیایند. اما اگر کل بازی ایراد داشته باشد، ورود بازیکن جدید بیمعنی است و کمکی به ماجرا نخواهد کرد. پس اگر ساختار بازی ایراد داشت، تغییر بازیکن هیچ مسئلهای را حل نخواهد کرد. حتی رفتوآمد یک تیم هم کمکی به حل ماجرا نخواهد کرد. باید تغییرات، مشمول سیاستهای کلان و کلی و با مشارکت همه نیروهای سیاسی شود، وگرنه وضع به همین شکل ادامه خواهد یافت.
علی شکوریراد: دولت کارهای نیست و تصمیمگیر نیست و اهمیتی ندارد که این دولت روی کار باشد و یا دولت دیگری روی کار بیاید. ما باید شاهد اصلاح روش حکمرانی باشیم، مطالبات مردم باید شنیده شده و پاسخ داده شود. بدون اراده و همکاری مردم هیچ بهبودی در اوضاع پدید نخواهد آمد.
ناصر ایمانی: در اینکه دولتها در کشور ما نقش بسیار مهمی دارند، شکی نیست و شاید بتوان گفت هشتاد درصد از نقش اصلی در اداره امور اقتصادی، فرهنگی و سیاست خارجی کشور ما در اختیار دولت است و شاید فقط ۲۰ درصد نهادهای قانونی دیگر نقش تعیینکننده دارند؛ بنابراین نمیتوان گفت نقش دولتها موثر نیست، اما واقع مطلب این است که ما سالهاست نیاز به تغییر در تفکر حکمرانی داریم. این موضوع است که باید تغییر کند و نوع نگاههای مجموعه حاکمیت به مردم، جهان خارج و ... است که باید تغییر کند و ما شاهد تغییر و تحول در این نوع نگاهها باشیم. اگر این تغییر انجام شود، هم در انتخابات مجلس و چیدمان مجلس موثر خواهد بود و هم در دولت تاثیر خواهد داشت. چیزی که الان در کشور ما اولویت دارد، جهتهای نگرش به نحوه اداره حکومت است که اسم آن را تغییر نگاه در حکمرانی میگذاریم، آنجا اولویت دارد که تغییر کند. وگرنه اگر قرار باشد همین نگاهِ موجود حکمفرما باشد، دولتها و مجالس اعم از اینکه اصلاحطلب باشند یا اصولگرا، تقریبا وضعیت همین خواهد بود و فقط ممکن است کمی بهتر یا بدتر از این شود.
حمیدرضا ترقی: مشکل این است که اولا سیاستهای کلان متاسفانه در دولتها مورد توجه قرار نگرفته و پیاده نشده است و دولتها راه دیگری را غیر از سیاستهای کلان ابلاغی دنبال کردند و علت این مشکلاتی که پدید آمده، تبعیت نکردن از آن سیاستهاست؛ بنابراین باید ما تلاش کنیم که مسیر حرکت را بهسمت یک ریل درستی که سیاستگذاری شده برگردانیم؛ اینکه بودجه ما وابسته به دلار شده و دلار نقش تعیینکنندهای پیدا کرده، این سیاست غلطی است که سالهاست در کشور ما دنبال شده است و مقصر آن تفکر نئولیبرالی اقتصادی حاکم بر دولتها بوده است. تا این مسئله حل نشود و شاهد تغییر ریل نباشیم، یقینا مشکلات ما بهراحتی حل نخواهد شد و این تغییر ریل هم طبیعتا مستلزم این است که هم مردم صبر داشته باشند و هم دولتها در این مسئله تسریع کنند تا مشکلات حل شود. فرقی هم ندارد چه دولتی روی کار باشد، هر دولتی که بیاید اگر بنا بر حل مشکلات را داشته باشد، لازمه این است که این ساختارها که الان در نظام بودجهریزی کشور، در نظام قیمتگذاری و وابستگی به ارز وجود دارد، باید اصلاح شود و این مسائل بارها در سیاستهای کلان مورد تاکید مقام رهبری بوده و چند دهه است که مقام رهبری این نکات را تذکر میدهند، اما متاسفانه دولتها یا قادر به تغییر ریل نیستند یا سوداگرانی که درون اقتصاد کشور هستند مانع این مسئله هستند یا اینکه برخی از دولتها با سیاستهای اشتباه همراه بودهاند.
۳. روند گرانیها و تورم، روزافزون شده و سیاستهای کلان دولت هم پاسخگوی این مشکلات نبوده است. راههای برونرفت از وضعیت فعلی را چه میدانید و ادامه وضع فعلی به کجا منتهی خواهد شد؟
عباس عبدی: مشکلات اقتصادی در ایران ریشه سیاسی دارد و بههیچوجه راهحلهای اقتصادی در چارچوب سیاسی تعیینشده برای سیاستگذاری موثر جواب نمیدهد، بنابراین راهحل، سیاست است و اینهم چندان در اختیار دولت نیست. منظور از سیاسی بودن اعم است از سیاست داخلی، سیاست خارجی، یا سیاست اجتماعی و فرهنگی؛ تا اصلاحاتی در آنها انجام نشود، هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد. احتمال اینکه سال آینده تورم بیشتر هم بشود، وجود دارد؛ بنابراین بهنظرم مشکلات ایران راهحل تکنیکال و فنی و جزیی بهویژه اقتصادی ندارد.
علی شکوریراد: اوضاع کشور بهگونهای است که چندان چشمانداز روشنی برای بهبود شرایط دیده نمیشود، مگر اینکه تجدیدنظرهای اساسی صورت گیرد. نارضایتی، فراگیر است و گاهی این نارضایتیها بهصورت اعتراض نمود پیدا میکند. اگر مردم کارد به استخوانشان برسد، ممکن است حتی شاهد بروز اعتراضات جدیدی هم باشیم.
ناصر ایمانی: اقتصاد مبانی خودش را دارد، یعنی خیلی نگاه نمیکند که تغییرات سیاسی چگونه خواهد بود. البته این بهمعنای آن نیست که تغییرات سیاسی در اقتصاد موثر نخواهد بود، حتما تاثیر خواهد داشت، اما اقتصاد راه خودش را میرود. اقتصاد یک روبنا و یک زیربنا دارد. روبنای اقتصاد همین آماری است که ما میبینیم که الان تورم مثلا ۵۰ درصدی داریم که اینهم مربوط به یک دوره کوتاه نیست و سالهاست که وجود دارد و مثل موریانه اقتصاد کشور را میخورد، جلوی رشد سرمایهگذاری را میگیرد و آثار زیانباری را بهبار میآورد. رشد نقدینگی و کسری بودجه دولت هم که هر سال بیشتر شده است، اینها به نظر من روبنا است. یک چیز دیگری که در اقتصاد پنهان است، مسئله رشد سرمایهگذاری است. آمار را که نگاه میکنیم، میبینیم که نرخ استهلاک کشورمان از نرخ سرمایهگذاری پیشی گرفته است و این آمار بسیار خطرناک است. کشور در حال تضعیف شدن و پیر شدن از جهت اقتصادی است و این یک زنگ خطر بزرگ است. دولت آقای رئیسی نتوانست رشد تورم را کوچک کند و این انتقاد به دولت وارد است. اگر قرار باشد به همین منوال ادامه پیدا کند، اصلا وضعیت اقتصادی کشور دورنمای خوبی نخواهد داشت. این مسئله قطعا روی جامعه تاثیر خواهد گذاشت. باید بهسرعت این مسئله رشد تورم و همینطور کسری بودجه دولت را با تدبیری حل کرد. سال آینده اگر مثلا تورم ۳۰ درصدی داشته باشیم که احتمالش هم ضعیف است، واقعیت این است که ما وضعیت خوبی به لحاظ اقتصادی نخواهیم داشت.
حمیدرضا ترقی: این روند، روندی است که مشکلات مردم را افزایش خواهد داد و یقینا دولت پایبند به این مسئله است که مسیر را تغییر داده و ریل را اصلاح کند، چون اراده برای تغییر در دولت سیزدهم وجود دارد. ما باید امیدوار باشیم، همینطور که الان شاخصها در پایان سال در حال تغییر است و سال آینده هم بنا بر گزارشهایی که مراجع اقتصادی میدهند، این تغییرات برای مردم قابلتوجهتر و ملموستر خواهد شد. طبیعتا باید در انتظار این تغییر و تحول متناسب با اصلاح ساختارها باشیم، زیرا برخی از این ساختارها باید طی سالهای اخیر اصلاح میشد، اما این موضوع صورت نگرفته و کار عقب افتاده است. دولت باید سرعت مناسبی داشته باشد تا بهسمت اصلاح ساختارها حرکت کند.