پیکر احمد سمیعی گیلانی، مترجم، ویراستار و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، بعد از تشییع در محل فرهنگستان به زادگاهش رشت منتقل شد و ششم فروردین در خانه ابدی خود آرام گرفت، اما محل تعیینشده برای خاکسپاری او گویا حاشیههایی را به وجود آورده بود.
سیدرضا اورنگ در روایتی از خاکسپاری احمد سمیعی گیلانی با عنوان «شان استاد احمد سمیعی در رشت حفظ نشد، چرا؟!» نوشته است: «"مراسم تشییع پیکر احمد سمیعی گیلانی در تالار مرکزی رشت برگزار شد، اما هنور دفن نشده است". این خبری بود که رسانههای گیلان منتشر کردند.
چرا باید چنین اتفاقی در شهر فرهنگی رشت بیفتد؟ مگر هماهنگیهای لازم صورت نگرفته بود؟ بهانهای نیز وجود ندارد تا بگویند به خاطر کمبود وقت چنین اتفاق نادرست و دور از شانی افتاده است.
همان چند روز پیش که زندهیاد استاد احمد سمیعی گیلانی به دیار باقی شتافت، خبر آمد که مراسم تشییع و تدفین این استاد کمنظیر در شهر زادگاهش انجام خواهد شد.
بررسیها نشان میدهد، اداره کل فرهنگ و ارشاد گیلان قصد داشت پیکر استاد ارزشمند گیلان و ایران را در موقعیتی نامناسب، در انتهای پارکینگ تالار مرکزی دفن کند که با مخالفت خانواده ایشان روبهرو شد.
باید دید کدام مسوولی به ذهن و تخیلش این فکر خطور کرده که پیکر این فخر گیلان در چنین جای نامناسبی دفن شود؟ جایی که اموات عادی را نیز نمیتوان در چنین مکانی به خاک سپرد!
هر فردی فوت میکند، اول به وصیتنامهاش مینگرند تا ببینند متوفا کدام محل را برای دفن پیکر خویش انتخاب کرده تا به آن عمل کنند. اگر خانواده در توانشان باشد به وصیت عمل کند، چنین خواهد کرد. اگر مقدور نبود با همفکری مکانی مناسب را در نظر میگیرند؛ بنابراین باید از مسوولان فرهنگی و غیرفرهنگی گیلان سوال کرد با خانواده استاد سمیعی مشورت کردهاند که پیکر ایشان باید در کجا دفن شود؟
مطمئنا اگر مشورت کرده بودند چنین اتفاق ناجور و دور از شانی رخ نمیداد. مسلم است وقتی خانواده محترم استاد از محل دفن وی در چنین مکانی باخبر شوند با آن مخالفت کنند.
زندهیاد استاد احمد سمیعی از مفاخر ایران و گیلان است، باید شان او حفظ شود، اما نشد، چرا؟ مسوولان باید پاسخگوی بیاحترامی خود به مقام فخر گیلان و خانوادهاش باشند.
خودداری از دفن اموات، نه تنها معصیت است، بلکه کاری دور از شان محسوب میشود که تاکنون کمتر اتفاق افتاده است.
انتظار این بود مقامات گیلان و مردم این سرزمین، به خصوص شهر رشت، بیشتر قدر مقام استاد و مفخر خویش را بدانند. انتظار دور از ذهنی نیز نبود و نیست، چون گیلانیان همیشه به مفاخر خود افتخار کرده و به آنان احترام گذاشتهاند.
استاد دوست داشت روی دست مردم موطن خود تشییع شده و در گوشهای از زادگاه خویش دفن شود که زیارتگاه اهل فرهنگ و ادب و مردم خود باشد.
مطمئنا اگر قرار بود پیکر این استاد در تهران تشییع و دفن شود، مراسمی شایستهتر گرفته شده و در مکانی که در شان مقامش باشد دفن میشد.ای کاش خانوادهاش چنین میکردند.
گوشه و کنار رشت تندیسهای بزرگ و کوچکی از مفاخر این شهر نصب شده که نشان از علاقه مردم به این بزرگان دارد. حالا چه اتفاقی افتاده که چنین رفتار دور از شانی با استادی مسلم و شهره بازاری، چون احمد سمیعی صورت گرفته است؟
این ماجرایی است که به سادگی نمیتوان از آن گذشت. باید این مهم پیگیری شده و مقصران را توبیخ کرد تا از این به بعد بدانند رفتارشان با بزرگان ایران زمین باید چگونه باشد.
آنچه بیش از این اتفاق دل مرا به درد آورد، حضور اندک مردم رشت در مراسم تشییع استاد احمد سمیعی بود. انتظار این بود تا تشییع جنازه باشکوهی از پیکر این استاد صورت بگیرد، چون مانند او دیگر خلق نخواهد شد.
اهالی فرهنگدوست رشت را میشناسم و همیشه به آنان احترام گذاشته و میگذارم، اما نتوانستم درد دلم را بر زبان نیاورده و ننویسم.».
اما جعفر شجاع کیهانی، عضو فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و معاون گروه ادبیات معاصر فرهنگستان درباره این موضوع گفت: جایی که ابتدا دفتر ارشاد اسلامی استان گیلان تعیین کرده بود، جای درست و شایستهای نبود و محل را کمی تغییر دادند؛ جایی که ابتدا در نظر گرفته بودند، کنج دیوار بود و الان از کنج دیوار به وسط باغ آوردند تا مرکزیتی نسبت به محل تعیینشده داشته باشد و در اطراف مزار استاد، چمن و گل باشد.
او با بیان این که این امر موجب تأخیر در خاکسپاری استاد سمیعی گیلانی شد، گفت: هرکس زاویه دیدی دارد و ما اینطور میدیدیم که استاد میخواهد در فضا تفرج کند و بماند تا جای بهتری برای ایشان فراهم شود. شأن استاد به قدری بالا بوده و هست که هر گونه شائبهای را پس میزند.