«گربه نره و روباه مکار» موزیکال خوشساختی است که جهان دیگری برای پینوکیو متصور شده است. اوشان محمودی پیش از این هم دو اجرای «ژپتو» و «پینوکیو» را بر اساس داستان پینوکیو روی صحنه برده و این سومین اقتباس او از این داستان است. این نمایش پس از ایرانشهر در تئاترشهر روی صحنه خواهد رفت. با اوشان محمودی در باره این نمایش صحبت کردیم:
چه چیزی در داستان پینوکیو وجود دارد که انقدر برایتان جذاب است؟
این داستان از نظر نشانهشناسی برای من خیلی جذاب است. شما هرچه بیشتر درباره آن میخوانید و پژوهش میکنید، متوجه میشوید این شخصیتها در عین سادگی چقدر عمق دارند و نشانهای از اجتماع بزرگتری هستند و در کنار هم قرار گرفتنشان ترکیب جذابی است.
از روند تمرینها بگویید. متن کاملا نوشته شده بود یا به صورت کارگاهی تمرین کردید؟
نه، کاملا به صورت کارگاهی کار کردیم و حتی همین الان هم یک سری تغییرات دارد و در اجراهای جدید در تئاترشهر هم حتما تغییر خواهد داشت.
کمی در باره شخصیتها صحبت کنیم. پینوکیوی شما به نظر میرسد نمیتواند اوضاع را سامان دهد. میخواهد کاری کند ولی بابت آن هیچ فکری ندارد.
پینوکیویی هم که در داستان کارلو کلودی نوشته شده، شخصیتی است که اصلا آدم نمیشود. همینطور به شرارتش ادامه میدهد تا در نهایت کشته میشود. بعدها دیزنی و شرکتهای دیگر کارتونهایی ساختند که در انتهایش پینوکیو توسط فرشته مهربان تبدیل به آدم میشود. پینوکیوی نمایش ما هم به نفع سیرک هیچ کاری را نمیکند. به خاطر رسیدن به یک زن این کار را میکند. او در یک لحظه با دیدن فرشته مهربان انگار کور میشود. در صورتی که یک وصیت به او شده و انگار دیگر آن را فراموش میکند.
در باره گربه نره کمی صحبت کنیم. او هیچ کنشی در صحنه ندارد و فقط دنباله روی روباه است و اگر هم حرفی میزند، فقط حرف او را تکرار میکند. انگار فقط شراکتش با روباه و پولی که به او میرسد، برایش مهم است.
دو صحنه درکار هست که ماهیت او را نمایش میدهد. یکی صحنهای که دارند برای برنامه سیرک تمرین میکنند و بچه نوزاد دلقک را تنبیه میکند. در صحنه دیگر هم با پایش رهبری گروه سرود را انجام میدهد. رئیس کس دیگری است، اما کارهای مختلف را او انجام میدهد. به هر حال همیشه یک گربه نرهای وجود دارد که اگر شرایط خوب باشد، کسی نمیگوید او کارش را درست انجام داده اگر هم اوضاع خراب باشد، همه کاسه کوزهها سر او شکسته میشود.
در باره رمان صحبت کردیم که اتفاقات آن با آنچه در انیمیشن دیدیم، متفاوت است. اما در کار شما هم همه چیز خیلی تلخ پیش میرود. جینا قربانی میشود، پینوکیو از بین میرود، استبدادی که وجود داشت برمیگردد و حتی متوجه میشویم فرشته مهربان بزرگترین خیانت را به پینوکیو کرده است.
در اجرای بعدی از این هم منفیتر میشود! بعضی وقتها راستش دلم برای کاراکترهایی مثل روباه و گربه که هیچوقت به آنها اعتماد نشده و نویسنده و کارگردان همیشه آنها را شخصیتهای منفی دانستهاند، میسوزد.
پدر ژپتو انگار شخصیتی است که هر دو گروه با آن همراه هستند.
ژپتو در تمام فیلمهای اقتباسی و انیمیشنهای مختلف نماد خالق است. خالق یک قصه یا جهان یا حتی پدر. روانشناسان به این نتیجه رسیدهاند که انسانها دو پدر دارند. یکی پدری که واقعا وجود دارد و یکی هم پدری که ما از او در ذهن داریم. ما معمولا پدرمان را خیلی اسطورهای توصیف میکنیم. یعنی چیزی که زاده ذهن ماست. این یک واقعیت علمی است. همه ما در اجتماع از نبود پدر میترسیم و همیشه دنبال یک آدمی هستیم که به عنوان پدر به او تکیه کنیم. دنبال یک بزرگتر و ناجی هستیم. در این نمایش ژپتویی به عنوان پدر وجود داشته که همه هم به این مسئله واقف بودهاند. حالا هم دنبال پدر دیگری هستند.
در باره طراحی صحنه کمی صحبت کنیم. میدانم میخواستید خیلی چیزها را در صحنه داشته باشید، ولی به دلیل دو اجرایی بودن سالن نمیتوانستید این کار را بکنید. در باره طرحی که الان دارید، صحبت کنید.
این بهترین طرحی است که میتوانستیم در این شرایط داشته باشیم که قطعا برای اجراهای بعدی باید تغییر کند. اگر روزی مدیر بخش فرهنگی این کشور شوم، اولین کاری که میکنم این است که هیچکدام از سالنها نباید دو اجرایی باشند. چون به شدت به کارها لطمه میزند. همه با کمترین ابزار و وسایل صحنه مجبورند کار اجرا کنند. زمانی بود که برای پرداخت یک قبض برق حتما باید به بانک میرفتیم، الان با یک موبایل همه کارهایمان را انجام میدهیم. کسی هم اهل هنر است، بهترین فیلمها و تئاترهای دنیا در یوتیوب و پلتفرمهای دیگر میبیند. بنابراین دیگر نمیشود مخاطب را گول زد. به همین خاطر طراحی صحنه هم باید درست و کامل انجام شود. من خیلی دوست داشتم مثل یک انیمیشن با اجرا برخورد شود. انگار یک سری آدمهای کوچک را در یک قاب تصویر میبینیم. به نظرم خیلی هم به آن نزدیک شدهایم. هرچند جزییاتی دارد که باید درست شود. این هم منوط به این است که سالن به صورت کامل در اختیار ما باشد. خندهدار است که به شما بگویم با کلی منت ۴ جلسه اتاق فرمان را به من دادند و کلید پاور را زدند تا نورها و صداهایمان را درست کنیم و میگفتند برای هیچ کس این کار را نمیکنیم. البته واقعا متشکرم که این کار را کردند، ولی منظورم این است که این شکل کار کردن و تمرین نکردن در سالن تبدیل به روال شده است.
در طراحی لباس، فانتزی خیلی خوب درآمده است و لباس ها با فکر کاملا طراحی شدهاند.
ما یک ترکیب خوبی در گروه داریم. به جز من به عنوان نویسنده و کارگردان و برادرم شهاب محمودی به عنوان تهیه کننده و طراح صحنه و لباس، تیمی داریم که درست کار میکنند. یکی از دلایلی که ما نقاشی میدیدیم، رسیدن به همان فانتزی بود که برای اجرا لازم داشتیم و رسیدن به رنگهایی که برای کاراکتر مناسب بودند. حتی به این فکر کردیم کدام از شخصیتها کفش لازم دارد و کدامیک نه. ما به تمام این جزئیات فکر کردیم. یک سری از جزئیات را توانستیم رعایت کنیم و یک سری را هم در اجراهای بعدی خواهیم داشت. حتی دو کاراکتر جدید به بخش موسیقایی کار اضافه میشوند، چون میخواهیم به سمت زنده بودن اجراها برویم.
در باره همین موسیقی کمیبیشتر صحبت کنیم. بخش مهمی از این کار همین موسیقی است. چطور این موسیقی شکل گرفت؟
واقعیتش این است که به صورت کارگاهی به این موسیقی رسیدیم. یعنی بخشی از کار را با کلمات مختلف اتود میکردیم. من یک کانسپت به بچههای موسیقی میدادم و آنها روی آن کار میکردند. یا با بازیگران تصویری میساختیم و میگفتم برای آن موسیقی میخواهم. بعضی وقتها حتی با یک افکت به یک موسیقی میرسیدیم.
اجرای تئاتر شهر با ایرانشهر چقدر فرق خواهد داشت؟
حتما متفاوت است. اولین مسئله این است که سالن بزرگتر است و تعداد تماشاگران بیشتر میشود. این نشان میهد که کار مورد استقبال قرار گرفته است و میتواند در جای بزرگتری با امکانات بیشتری اجرا شود. وقتی این امکانات در اختیار من قرار میگیرد، من قطعا از آن استفاده میکنم و تغییراتی در کار به وجود میآورم. به نظرم اصلا نباید مخاطب را سرسری بگیریم و بگوییم متوجه خطاها نمیشود. من تمام سعیام را میکنم که بهترین اتفاق ممکن در تئاترشهر بیفتد. برای من اجرا درتئاترشهر باعث افتخار است. من به راحتی این سالن را به دست نیاوردهام. چندین سال زحمت کشیدهام و ۴ کار تمرینشده و اجرا نرفته دارم. کلی کار کردهام و شکست خورده ام تا به این جا رسیدهام. امیدوارم ظرفم انقدر بزرگ شده باشد که در این سالن اجرا کنیم. نباید فراموش کنیم چه مسیری را طی کرده ایم.