کیهان نوشت: جمهوری اسلامی به اقتضای شرع و عقل، همسایگی را فرصت همکاری و همافزایی برای پیشرفت کشورهای منطقه میداند.
این رویکرد، نقطه مقابل سیاست انگلیس و آمریکا و صهیونیسم بینالملل است که برای غارت کشورهای منطقه، تخم تفرقه کاشته و با استفاده از عوامل خود، دو بههمزنی کردهاند.
راهبرد «صهیونیسم مسیحی»، جنگافروزی و شرارتافکنی نیابتی در منطقه است و مهرههایی مانند صدام و داعش و برخی دولتهای مرتجع هم به عنوان بخشی از واقعیت منطقه، کم شرارت نکردهاند. اما برآیند نگاه تمدنساز و امنیتآفرین جمهوری اسلامی، تهدیدزدایی صبورانه و فرصتسازی برای تعمیق پیوند ملتها در جهت پیشرفت همافزا بوده است.
همسایگان به گردن هم حق دارند. اما افغانستان و ایران، فقط همسایه نیستند. افغانستان، قرنها پاره تن ایران بوده، و فرهنگ و مردمش، با ما عجین بودهاند. دست استعمار انگلیس، میان ما و افغانستان جدایی انداخت، چنانکه میان بسیاری از ملتهای منطقه. افغانستان، دههها مستعمره انگلیس بود؛ تا اینکه پای شوروی و آمریکا به این کشور باز شد. چند بار هم در دو دهه اخیر، میان طالبان و دولت غربگرا دست به دست شد. با وجود همه این تحولات، تنها حاکمیتی که در دوران طولانی رنج و ناامنی، در کنار ملت افغانستان ایستاد و در حد توان از آلام آنها کاست، جمهوری اسلامی ایران بود. ایران تنها کشوری است که برادری خود را با ملت افغانستان ثابت نموده و حتی برای آن، هزینه پرداخته است.
درباره گروه طالبان، بحثهای دامنهداری در میان کارشناسان مطرح بوده، مبنی بر اینکه آیا یک جریان مستقل است، یا وابسته به برخی دولتها مثل آمریکا، انگلیس، پاکستان، عربستان، امارات و قطر؟ گروهی واحد و متمرکز و منسجم است، یا دو پارگی و چنددستگی در آن جریان دارد؟ شرور و ستیزهجو و مسئولیتگریز است، یا میخواهد به عنوان دولتی مسئولیتپذیر و قائل به تعامل سازنده با همسایگان پذیرفته شود؟ در این باره، شواهد متناقضی از سوی طرفداران هر یک از دو دیدگاه ارائه میشود. برخی گروههای منتهی به تاسیس طالبان، توسط سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و پاکستان و با دلارهای سعودی و مدارس وهابی (تکفیری)، تعلیم و تجهیز شدند.
آمریکا و پادوهای منطقهای آنها حماقت کردند و سالها درگیر چالشهای فرساینده در افغانستان، عراق، سوریه و یمن شدند و حالا آرزو و نقشه دارند که مثل خود احمقشان، ایران را هم درگیر چالشهای مشابه با همسایگان کنند؛ یا از آن طرف، در مقابل ایجاد شرارت و ناامنی، منفعل نگه دارند و هزینههای امنیتی و سیاسی و اقتصادی تحمیل کنند. آمریکاییها معتقدند دیگی که برای من نمیجوشد، سر سگ در آن بجوشد. آمریکا در افغانستان شکست خورد، اما به جریان رسانهای و سیاسی مزدور ماموریت داد تا این سرشکستگی را برای ایران فاکتور کنند! بنابراین، بیغیرتهای همیشگی، ناگهان غیور شدند و گفتند ایران باید به جنگ طالبان برود و به افغانستان حمله کند. دلقکهایی هم آن طرف مرز بودند که به دستور سرویسهای جاسوسی، مرتکب برخی خبطها شوند، یا ویدئوهای تحریکآمیز پر کنند و برای عملیات روانی، در اختیار ستاد همکار موازی (غربگرایان ایرانی) قرار دهند.
برخی تحلیلگران میگویند طالبان، طیفی از نیروهاست و قضاوت یکسره درباره همه آنها نمیتواند دقیق باشد. میگویند هم ضدآمریکایی دو آتشه در میان طالبان هست و هم کسانی که از گذشته، پیوند و تبانی با آمریکا (و برخی رژیمهای مشابه) دارند، یا در مرور زمان خریده شدهاند. طالبان از نگاه این تحلیلگران، سازمانی یکدست نبوده و بعضا حتی میان دو طیف درون آن، تسویهحسابهای خونینی شکل گرفته است. هر چند تفاوت میان برخی طوایف حاضر در جرگه طالبان قابل انکار نیست، اما در عین حال، طالبان، حکومت مستقر در افغانستان است و بنابراین مسئولیت و پیامدهای هر نوع نقض حقوق همسایگان، با اوست. ضمنا دولت طالبان عمدتا با زور اسلحه مستقر شده و دارای مشروعیت کافی از نظر حقوق بینالملل نیست؛ بنابراین، باید بیش از هر دولت دیگری مراقب رفتار اجزای خود باشد.
ما دشمن اصلی را گم نمیکنیم. مطلوب آمریکا و انگلیس و اسرائیل - به عنوان پشت صحنه اتاق عملیات علیه ایران- بیثباتسازی منطقه و فرسایش کشورهای همسایه در درگیری با یکدیگر است؛ در حالی که راهبرد ما، دوستی و همکاری و همافزایی میان کشورها بوده است. ترجیح جمهوری اسلامی در احقاق حقوق و تامین امنیت خود، گفتگو و تعامل است و این مدل راهبردی را با هر دولت دیگری (به استثنای رژیم نامشروع صهیونیستی) به اجرا گذاشته است. اما در عین حال، آنجا که برای احقاق حق و تامین امنیت لازم بوده، از تأدیب متجاوز دریغ نکرده است؛ صدام بوده باشد، یا گروههای تروریستی در دیرالزور سوریه و کوی سنجق و اربیل عراق، و یا دزدان آمریکایی و انگلیسی در ماجرای نفتکشها و پهپادهای متجاوز. نیروهای مقتدر ما، در اغلب این موارد، عملیات را با نقطهزنی دقیق و موثر، به سرانجام رساندهاند.
منطق بازدارندگی این است که هر شرارتی، بلافاصله و متناسب پاسخ داده شود. این ماموریت مهم، باید با افزایش رصدهای اطلاعاتی و ماهوارهای و پهپادی، در مرز سیستان و بلوچستان و از طریق سامانههای عملیاتی پدافندی تقویت گردد. احترام متقابل، شرط رعایت حسن همجواری است و اگر همسایهای مرتکب شرارت شود یا عناصر شرور را میزبانی کند، حرمت همسایگی را شکسته و مسئول عواقب آن خواهد بود. ما در صیانت از امنیت مرزهای خود، سر سوزنی اهمال و اغماض نمیکنیم.