کد خبر: ۸۴۹۵۲۷
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۰

واکنش قلقلی به وایرال شدن عکس خاصش در فضای مجازی

شهرام لاسمی، بازیگر نقش خاطره‌انگیز «قلقلی» که برای بچه‌های دهه ۶۰ و ۷۰ با عمو قناد خاطره‌های درخشانی را رقم زده، از برخی طیف‌های مخاطبان و برخی مردم که در فضای مجازی به دنبال تخریب هنرمندانند و در زندگی خصوصی آن‌ها سرک می‌کشند، گلایه کرد.
واکنش قلقلی به وایرال شدن عکس خاصش در فضای مجازی
آفتاب‌‌نیوز :

شهرام لاسمی که ما او را با شخصیت ممتاز «قلقلی» به یاد داریم، می‌گوید: «به برخی از آدم‌ها باید گفت چه نفعی از سرک کشیدن در زندگی هنرمندان می‌برید؟ والله ما هنرمندان از شما در جامعه بیشتر درد داریم. اگر می‌خواهیم ایرانمان درست شود، با ایجاد مزاحمت برای دیگران و دخالت و قضاوت درباره زندگی شخصی‌شان، چیزی درست نمی‌شود.» لاسمی می‌گوید: «عده‌ای در فضای مجازی به دنبال این می‌گردند که فلان هنرمند کی ازدواج کرد، کی طلاق گرفت، کی بچه‌دار شد و با ترکیب برخی اخبار با انبوهی از شایعات، برای خودشان فالوئر و لایک می‌خرند. اینستاگرام هم به آن‌ها پولی در قبال کارشان نمی‌دهد. این آدم‌ها به نظر من بیمارند.»

گفت‌وگوی ما را با شهرام لاسمی بخوانید:

پرسش محوری‌ام این است که شما پیش از این هم در حوزه فن بیان تدریس می‌کردید. خبر ابتدا از کجا منتشر شد؟ چرا این خبر حساسیت برانگیخت؟ مگر نکته و موضوعی در میان است که حساسیت برانگیزد؟ شما که سال‌ها در حوزه تئاتر و تلویزیون کار و تحصیل کرده‌اید. به زعم عده‌ای که این خبر را دست به دست می‌گردانند و وایرال می‌کنند، این موضوع چه تنافری با مجموعه فعالیت‌های شما دارد؟

نمی‌دانم چرا برخی از مردم این گونه‌اند. چرا سطح تفکر برخی از آن‌ها تا بدین حد پایین است؟! بعضی‌ها واقعاً تنگ نظرند و نمی‌دانم چرا این گونه به موضوعات نظر می‌افکنند. نمی‌دانم چرا برخی از مردم تا بدین حد به دنبال این موضوع هستند که کدام هنرمند کی ازدواج کرد، کی طلاق گرفت، کی بچه‌دار شد، کی فلان کار را شروع کرد و کی به ایران آمد، کی از ایران رفت و الی ماشالله. بعضی‌ها گویی وسواسی پیدا کرده‌اند که این گونه روی زندگی شخصی هنرمندان زوم می‌کنند و آن‌ها را زیر ذره‌بین قرار می‌دهند.

والله من فقط دارم کارم را می‌کنم. ۱۲ سال است که تدریس می‌کنم و سرم در لاک خودم است. کاری هم به هیچ چیز ندارم. نمی‌دانم چرا این موضوع برای عده‌ای حساسیت ایجاد کرده است.

این حساسیت که می‌فرمایید به چه شکل است؟ چقدر شما را آزار می‌دهد؟

به قدری که وقتی در کوچه و خیابان راه می‌روم، جلو مرا می‌گیرند و می‌پرسند «شما استاد دانشگاهید»؟!

پاسخ شما به آن‌ها چیست؟

واقعاً چه بگویم؟! این همه سال من بازیگر تلویزیون بوده‌ام، اما به قول معروف گویی این موضوع استاد دانشگاه بودن، الآن بُلد شده. سال‌ها در تلویزیون کار کرده‌ام، اما الآن به بهانه اینکه استاد دانشگاهم با من عکس می‌گیرند! کنه موضوع برایم خیلی جالب توجه است!

بخشی از پرسشم را دوباره تکرار می‌کنم. چه کسی این خبر را پخش و وایرال کرد؟

بالاخره یکی این خبر را پخش کرده. خودم فقط در اینستاگرام یک عکس پست کردم و نوشتم «تدریس در دانشگاه فرهنگیان». نه خواستم روی موضوع مانور بدهم و نه آن را اصلاً مطرح کنم. هیچ قصدی پشت این ماجرا نبود. فقط خیلی ساده مانند همه که یک پست می‌گذارند، من هم یک پست منتشر کردم... فقط همین.

حاشیه چرا برای برخی از مردم این‌قدر اهمیت دارد. متن زندگی به زعم من خبرنگار به قدر کافی ما را به محور اصلی زندگی مرتبط می‌کند و درگیر می‌سازد. چرا گاه حاشیه برای عده‌ای از مردم از متن زندگی واقعی مهم‌تر می‌شود؟ می‌خواهم با توجه به حرفه، مطالعه و تجربه‌تان از حیث روانشناختی، جامعه‌شناختی و مردم‌شناسی به موضوع بنگرید؟

عده‌ای هستند که دنبال حاشیه می‌گردند.

چرایی‌اش برایم مهم است. مشغله ندارند، به قول شما وسواس دارند یا چه و چه؟ از برآیند نگاه خلاقانه و هنری‌تان می‌خواهم آن را واکاوی کنید.

اگر دقت کرده باشید، در حال حاضر خیلی‌ها در اینستاگرام به دنبال جمع کردن فالوئرند. دنبال جمع کردن لایک‌اند. این‌ها هنرمندی را پیدا می‌کنند که اتفاقی را در زندگی شخصی‌اش رقم زده: ازدواج کرده؛ در واقع کار خاصی نکرده، ازدواجش را اطلاع داده یا خواسته رسانه‌ای کند. آن‌ها این موضوع را به اشکال مختلف می‌نویسند و هزار و یک داستان از درونش استخراج می‌کنند. حتی طلاق یا طلاق‌ها و روابط بیرون از کارش را در خیال ثبت می‌کنند و داستان‌سرایی و خیال‌پردازی می‌کنند. در صورتی که ۹۰ درصدش شایعه است. آن‌ها شایعه را با یک موضوع درست درهم می‌آمیزیند تا برای خودشان فالوئر جمع کنند. چنین کاری فوق‌العاده زشت است.

امروز در اینستاگرامم توضیح دادم و شعر مولانا را نوشتم که می‌گوید: «زندگی زیباست چشمی باز کن/ گردشی در کوچه باغ راز کن// هر که چشمش در تماشا نقش بست/ عینک بدبینی خود را شکست» توضیح دادم و نوشتم عینک بدبینی‌تان را از چشمتان بردارید. واقعاً چه می‌خواهید و به دنبال چه چیز یا چه چیز‌هایی هستید؟! چرا این قدر در زندگی هنرمندان سرک می‌کشید؟ به خدا هنرمندان بیشتر از دیگران در جامعه درد دارند.

شرایط واقعاً شرایط سختی است. ما هنرمندان نیز به سختی زندگی می‌کنیم. این عده از مخاطبان نمی‌دانم چه چیزی از جان هنرمندان می‌خواهند که این قدر در زندگی آن‌ها سرک می‌کشند. آن‌ها برای اینکه فالوئر جمع کنند، به هر قیمتی، زندگی هنرمندان را مستمسک قرار می‌دهند و سعی می‌کنند از هر موضوعی سوء استفاده کنند. این کار اصلاً کار خوبی نیست. به جز اینکه برای هنرمند بیچاره حاشیه درست کنند، هیچ دستاورد دیگری برای آن‌ها ندارد. موضوعی که برای من رقم خورده، این چند روز خیلی مرا درگیر کرده. خودم هم مانده‌ام و نمی‌دانم چه بگویم.

یادم است که بخشی از فیلم «آینه بغل» مربوط به همین حاشیه‌سازی بود. شاید به نوعی بتوان نامش را دلالی در فضای مجازی یا دلالی فضای مجازی نامید. غیر از منفعت مالی آیا به لحاظ روانی سودی برای کسانی که این بلوا را به پا می‌کنند، دارد؟

شاید طرف قصدی هم نداشته باشد. خبری را اطلاع‌رسانی می‌کند. می‌نویسد: «شهرام لاسمی استاد دانشگاه شد.» و زیر کامنت حرف‌هایی می‌زنند که حاشیه‌های فراوان به وجود می‌آید.

طعنه هم می‌زنند؟

فراوان... تا دلتان بخواهد. توهین و تحقیر می‌کنند و آن هنرمند بیچاره را در گور می‌کنند و درمی‌آورند. عده‌ای هم منتظرند که چنین خبر‌هایی پخش شود تا شروع کنند و نظرات خودشان را به اشکال واقعاً زشت و زننده ابراز کنند. ما ایرانی‌ها اگر می‌خواهیم ایرانمان درست شود، راهش این نیست. قدری سرمان را از زندگی یکدیگر بیرون بکشیم و به آنچه واقعیت دارد، بپردازیم. این درست نیست که هنرمندان را تخریب می‌کنیم، فقط به خاطر اینکه سودی در این خلال ببریم.

آخر باید بگویم که اینستاگرام که سود و پولی به آن‌ها هم نمی‌دهد! اگر در یوتیوب بود می‌گفتم این کار را در آنجا انجام می‌دهند تا برایشان عایدی و آورده‌ای داشته باشد. بعید می‌دانم با انتشار چنین خبر‌هایی سود مالی هم نصیبشان شود. اما به هر حال من نامش را می‌گذارم نوعی بیماری که آن‌ها دچارش شده‌اند.

شعری است که برگرفته از سخن امیرالمومنین (ع) است. یعنی بر مبنای حدیث سروده شده. می‌گوید: «دشمن دانا بلندت می‌کند/ بر زمینت می‌زند نادان دوست». گفتید برخی‌ها نادانسته این کار را انجام می‌دهند. این شعر هم مصداق همین موضوع را دارد. آن‌ها نادانی هستند که دیگران را به زمین می‌زنند. تازه اگر ادعای دوستی داشته باشند و نیتشان در ابتدای امر خیر باشد، نتیجه و خروجی کار به ضرر هنرمندان است.

دانشجویان دانشگاه فرهنگیان کسانی هستند که قرار است معلم شوند و در مدارس تدریس کنند. خود مسئولان دانشگاه این نظر را دارند که کسانی که می‌خواهند تدریس کنند و با بچه‌ها سر و کار دارند، چون بچه‌ها هر چه را معلم می‌گوید از او یاد می‌گیرند، پیش از هر چیز باید بیان خوبی داشته باشند. اگر بیان خوبی نداشته باشند، نمی‌توانند کلاس را بچرخانند و دانش‌آموزانشان را جذب کنند و تأثیر روی بچه‌ها بگذارند. آن‌ها به این نتیجه رسیدند و با تعاملی که با هم داشتیم قرار شد که من برای دانشجویان دانشگاه فرهنگیان مشهد کلاس فن بیان بگذارم که این عزیزان اشتباهات بیانی‌شان را برطرف کنند.

البته به تابستان خورد و کلاس‌ها تعطیل شد، اما قرار است برای سال تحصیلی جدید، از مهر ماه این اتفاق دوباره رقم بخورد، اما چه بسا که پیچیدن همین خبر، باعث شود که دوستان دانشگاهی از این کار منصرف شوند. چون وقتی می‌بینند یک موضوع کوچک برایشان این قدر مساله و حساسیت ایجاد می‌کند، شاید تصمیم بگیرند که دیگر آن را ادامه ندهند. این اصلاً قشنگ نیست که عده‌ای از مردم با خبررسانی غلط و بازی کردن با زندگی هنرمندی، شخصیت آن هنرمند را پرسش‌برانگیز کنند و به زندگی‌اش آسیب بزنند.

خواسته یا ناخواسته بدین شیوه به آن هنرمند لطمه وارد خواهد شد. توصیه‌ام این است که نکنند این کار را. شاید دانشگاه فرهنگیان به همین سادگی نخواهد این کلاس را برگزار کند. به دلیل همین خبری که به همین شکل وایرال شده و آن‌ها هم مانند من و شما حساسیت را درمی‌یابند.

کار در دانشگاه فرهنگیان برایتان چقدر مطبوع است؟ چقدر کارتان برایتان دوست داشتنی است؟

هم مطبوع و هم تأثیرگذار است. دانشجویان دانشگاه فرهنگیان از شهرستان‌های مختلف می‌آیند و درس معلمی می‌خوانند و می‌خواهند در مسیر و فعالیت خودشان، کار حرفه‌ای‌شان را ادامه دهند و دنبال کنند. این‌ها نیاز دارند که بیان قابل قبولی داشته باشند. به همین دلیل در این کلاس‌ها شرکت می‌کنند. اصل موضوع این است که خیلی می‌تواند تأثیرگذار باشد. پیشنهادم به مسولان این است که تدریس چنین کلاس‌هایی را جدی بگیرند. چون معلم وقتی برای بچه‌ای حرف می‌زند، بچه آن معلم را الگوی خودش قرار می‌دهد و هر چه او می‌گوید، گوش می‌دهد و یاد می‌گیرد.

اگر خدای نکرده معلمی کلمه‌ای را اشتباه بگوید، آن اشتباه ممکن است در ذهن بچه جای بگیرد. در اینستاگرام قطعاً دیده‌اید که در دوران کرونا معلمی به اشتباه یک واژه را به بچه‌ها گفت و به دلیل همان لغزش و اشتباه، بار‌ها مورد نکوهش و تمسخر قرار گرفت.

فن بیان اینجاست که اهمیت می‌یابد. فن بیان در واقع مطالبی است که می‌تواند در گفتار آدم‌ها بسیار تأثیر بگذارد و اطلاعات گفتاری را بالا ببرد و آدم‌ها را به آگاهی برساند و آن‌ها بدانند چطور و چگونه صحبت کنند که درست باشد. گفتارشان، آکسان‌گذاری‌هایشان، عضلات گفتاری‌شان، تنفسشان و همه مطالبی که در کلاس‌های فن بیان عنوان می‌شود، می‌تواند برای همه به ویژه و به طور اخص برای معلمی تأثیرگذار باشد.

مجموعه دانش‌تان را در این حوزه از کجا به دست آورده‌اید؟

کتاب‌های متعددی در این زمینه چاپ شده و در بازار کتاب موجود است که اغلبشان و آن‌ها که به قول معروف از آب و گکل گذشته، خوانده‌ام. کتابی با عنوان «فن بیان» که یکی از انتشاراتی‌های معتبر آن را منتشر کرده، یکی از انبوه این آثار است که خواندنش را به مخاطبان پیشنهاد می‌کنم.

در حال حاضر غیر معطوف بودن بر امر تدریس چه کار می‌کنید؟

در حال حاضر تئاتری را با نام «داستان شکارچی» در مشهد روی صحنه برده‌ام که نویسنده و کارگردانش خودمم. خودم هم یکی از نقش‌ها را بازی می‌کنم. در این تئاتر نقش «شکارچی» را ایفا می‌کنم. این تئاتر از دیروز روی صحنه رفته است و کسانی که در مشهد هستند و به تئاتر علاقه‌مندند، می‌توانند از طریق سایت گیشات «GISHOT» برای تهیه بلیت اقدام کنند.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین