او نه اقتصاددان است و نه کارشناس بازارهای مالی، پس تعجبی ندارد که وقتی میگوید «خودشان» معنایی گسترده از دولت را در نظر داشته باشد که دامنهاش حتی شرکتهای بزرگ را هم در بر میگیرد.
مهمترین بخشهای گفتگوی آقای ط را میخوانید:
صرافیها تا قبل از رسیدن قیمت دلار به ۲۰ هزار تومان، سهمیه دولتی داشتند. هر روز سهمیهشان را از بانک مرکزی میگرفتند و به مشتریان میفروختند اما از ۲۳ بهمن ۹۶ که قیمت دلار رو به گرانی گذاشت، سهمیه دلار دولتی صرافیها قطع شد.
آن سهمیه سود خیلی خوبی نصیبشان میکرد و وقتی قطع شد، خیلیهایشان فکر کردند چرا از بازار آزاد سود نبرند. به همین خاطر وارد دلالی شدند.
وقتی قیمتها هر روز بالا پایین میشود، به اصطلاح قیمت گم میشود. در شرایط نوسان نرخ ارز، صرافیها شروع کردند به قیمتزدن روی تابلو. مثلا روی تابلو میزنند قیمت خرید دلار ۳۸ هزار و ۸۰۰ تومان، قیمت فروش ۳۹ هزار و ۴۰۰ تومان.
شما دلارت را به صرافی میفروختی اما امکان نداشت همان موقع بتوانی دلار را از او بخری. میگفت فروش نداریم. چرا؟ چون میخواست دلار را از دست مردم جمع کند. به اندازه کافی که خرید و دلار را از دست مردم جمع کرد، به دلالی که با هم هماهنگ هستند، میگوید این مقدار دلار دارم، به فلان قیمت بفروش. خیلی از صرافیها اینطوری با قیمت بازی کردند و سود زیادی بردند.
اغلب صرافیها بدون اینکه خودشان پولی جابجا کنند، از خرید و فروشها سود میکنند. در اصل دلالی میکنند با این فرق که مغازه دارند و افراد به آنها بیشتر و بهتر اعتماد میکنند. برای همین، تعداد زیادی مشتری خانگی دارند.
فرض کن شما میروی و میگویی میخواهم ۵ هزار دلارم را بفروشم. صراف به دلالش زنگ میزند و میگوید ۵ هزار تا دارم، پولش را بزن به کارت آقایی که شما باشی. اسکناس دلار را میگیرد و شما هم که پولت را گرفتهای، میروی.
پارسال سر توزیع دلار دولتی، صرافیهایی بودند که روزی ۴۰ پنجاه میلیون تومان به راحتی سود کردند. اصلا مد شده بود که پول را یکی میگذاشت و مدارک را یکی دیگر.
فردی بود که با صرافی هماهنگ کرده بود و روزی ۳۰ تا کارت ملی میآورد. پول دلار را به حساب صرافی میریخت و سهمیه را میگرفت. بسته به انصافشان چیزی هم به صاحب مدارک میدادند اما سود اصلی بین صرافی و کسی که پول گذاشته بود، تقسیم میشد.
واقعیت این است که اگر ریال نگه دارید، ضرر میکنید. همه فهمیدهاند که تورم ارزش مالشان را کم میکند.
کسانی هستند که از اوضاع و اتفاقات خبر دارند یا آشناهایی دارند که آنان خبر دارند، اینها به موقع میخرند و به موقع هم میفروشند.
چون مشتری زیاد شده، دلال هم زیاد شده است. خیلی از مغازهدارهای خیابان منوچهری هم خرید و فروش ارز میکنند. یعنی مغازه فرشفروشی یا آنتیکفروشی دارد اما در کنارش معامله ارز هم میکند.
من از خدا میخواهم دلار بشود هزار تومان. اما سود اصلی ما از بالا پایینشدن قیمتهاست. در نوسان نرخ ارز کار میکنیم. قیمت، چه بالا و چه پایین، اگر ثابت بماند، ما سود نمیکنیم.
قیمتها از هرات میآید. تا قبل از تحریمها قیمت دلار در دبی مشخص میشد اما بعد از تحریمها، هرات مرجع اعلام قیمت شد.
کانال هرات که قیمت را اعلام کرد، در تهران با ۱۰۰ یا ۲۰۰ تومان اختلاف، قیمت دلار معلوم میشود. کردستان عراق و اربیل هم نقشی این وسط ندارند.
بچههای منوچهری هم یکی دو تا کانال دارند و همه با هم در ارتباطند. بچههای سبزه میدان هم همینطور. کانال مشترک هم داریم و قیمتها را با هم چک میکنیم. برای همین است که دلار در سبزهمیدان یا سر منوچهری یا فردوسی با هم یکسان است.
یک قیمت جهانی داریم که میگویند نرخ برابری. یک قیمت داریم که آن را دولت اعلام میکند. قیمت بازار آزاد هم بر اساس آن نرخ برابری و حواله هرات و قیمت دولتی مشخص میشود.
به نظر من قیمت را کسی میدهد که آن بالا مینشیند. آن بالا هم کسی نیست جز دولت یا آنهایی که به دولت وصل هستند.
کسانی که امروز سر خیابان منوچهری تهران میایستند، قبلا در پاساژ افشار جمع میشدند. وسط پاساژ یک سکوی آهنی قرار داشت و صبحها که میخواستند کار را شروع کنند، آقایی به اسم جمشید میرفت روی سکو و میگفت: «بسمالله، قیمت!»
این بنده خدا به قول معروف گاو پیشانی سفید شده بود. دولت هم هر وقت نوسان نرخ ارز از کنترلش خارج میشود، دو سه نفر را قربانی میکند. آندفعه هم همینطور شد و خاکها را روی جمشید ریختند.جمشید بسمالله هم قربانی شد. بنده خدا هست اما سرطان گرفته و یک گوشه افتاده است.
درست مثل آن بنده خدایی که به اسم سلطان سکه دستگیر و اعدامش کردند. او هم قربانی شد دیگر. خودش که نرفته بود سکه را از بانک مرکزی بدزدد. حتما خود بانک مرکزی به او سکه داده بود که بفروشد اما تا دیدند قیمت بالا رفته، گفتند او باعث گرانی شده و اعدامش کردند.
به نظر من که او به دو طرف وصل بود. هم میدانست از چه کسی باید سکه بگیرد و هم میدانست باید به چه کسی بفروشد. همینها که میدانست باعث کشتهشدنش شد.
زمانی که قیمتها یکدفعه گران میشود و هی بالا میرود، کار را تعطیل میکنیم چون همینطور مامور است که از جاهای مختلف میآیند و بچهها را میبرند.
دولت آن بالا نشسته و با سکه و دلار یا ماشین و بورس دارد بازی میکند و از این وسط نوسان میگیرد و کاسبیاش را میکند.
من با ۲۰ سال سابقه به شما میگویم همه این بازیها زیر سر خود دولت است. نوسان نرخ ارز دست دولت و به سودش است.
شما استودیوم رفتهای؟ از آن بالا همهچیز معلوم است و خوب میبینی که کجا خالی مانده یا کی دارد اشتباه بازی میکند. دولت هم دارد از آن بالا نگاه میکند و به وقتش میفهمد که وقت دخالت است.
دولت بخواهد به چشم به همزدنی دلار را ارزان میکند، برای دولت که کاری ندارد.
من ثابت میکنم که نوسان نرخ ارز ، بازی خودشان است. ببینید، اول مردم را از نظر روانی آماده میکند. بهمن سال ۹۶ که گفتند دیگر دلار نمیدهیم، قیمت دلار ۳هزار و ۶۷۰، هشتاد تومان بود.
در عید ۹۷ رسید به ۵ هزار تومان. بعد همینطور رفت بالا و ظرف ۵ شش ماه رسید به ۲۰ هزار تومان. ولی باز به ده یازده هزار تومان برگشت.
دفعه بعد از ۲۰ تومان رفت روی ۳۰ هزار تومان. ذهنها که آماده شد و خودش را روی دلار ۳۰ هزار تومانی بست، قیمت را به ۲۰ هزار و خردهای برگرداندند.
الان هم دلار را تا ۶۰ هزار تومان بالا بردند و بعد آوردندش روی ۴۰ و خردهای هزار تومان. ذهنها را برای دلار ۶۰ هزار تومانی آماده کردهاند.
آدم از یک دقیقهی بعدش خبر ندارد اما اگر شرایط همین باشد، ارز خیلی گران میشود.
چون دلار خیلی روی شرایط روحی و روانی مردم و بازار اثر دارد و گرانیاش همه چیز را به هم میریزد، ممکن است از جای دیگر کمبود را جبران کنند. مثلا مالیات را باز هم بیشتر کنند یا بنزین را گران کنند.
خلاصه همهچیز دست دولت است و اگر بخواهد مردم راحتتر زندگی کنند، اول باید برود ایافتیاف [اف.ای.تی.اف] را امضا کند. چون از مبدا تا مقصد پول باید مشخص باشد.
وقتی دلار ارزان شود، همه راحت میشوند. من دوست ندارم که سود کنم اما برادر و خواهر و بچه محلم در فشار باشند و سخت زندگی کنند.