کد خبر: ۸۶۸۳۵۸
تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۱

راهکار اسحاق جهانگیری برای عبور کشور از بن بست و تنگنا

پنجمین کنگره سراسری حزب کارگزاران سازندگی ایران، با حضور نزدیک به پانصد نفر از اعضای این حزب برگزار شد.
راهکار اسحاق جهانگیری برای عبور کشور از بن بست و تنگنا
آفتاب‌‌نیوز :

اسحاق جهانگیری، معاون اول ریاست جمهوری در دولت یازدهم و دوازدهم در کنگره کنگره سراسری حزب کارگزاران سازندگی ایران حضور پیدا کرد. او در سخنرانی‌اش گفت که؛ «اصلاح‌طلبی کم‌هزینه‌ترین و موثرترین راه برای خروج حکومت و نظام از تنگناها و بحران‌هاست.»

بخش هایی از اظهارات جهانگیری در کنگره سراسری حزب کارگزاران را بخوانید؛

*به خاطر حادثه تلخ و ناگواری که در هفته گذشته برای هنرمند نامی ایران آقای مهرجویی و همسرش رخ داد، ابراز تاسف می‌کنم و هنرمندان و اهل فرهنگ کشور در یک شوک و حیرت فرو رفتند و بر مسئولین کشور است که به سرعت و با قاطعیت موضوع را روشن کنند و نحوه مواجهه با افکار عمومی باید طوری باشد که توضیحات مسئولین برای‌شان قانع‌کننده باشد. نیروی انتظامی قاتلین را شناسایی کرده و امیدوارم مرهمی باشد بر جراحتی که بر دل هنرمندان کشور افتاده است. هنرمندان کشور سرمایه‌های مهمی هستند و باید قدرشان را دانست.

می شود در مواقع سخت کارهایی کرد
*یکی از توفیقات زندگی‌ام این بود که در سال ۷۴ به دلایلی از جمله مسائلی که در انتخابات مجلس چهارم افتاد و نظارت استصوابی شکل گرفت، دوستان جناح چپ در آن مقطع علاقمند نبودند که در انتخابات شرکت کنند و جلسات زیادی در تهران برگزار و صحبت شد و دوستان اکراه داشتند و می‌گفتند با این کم‌توجهی که نسبت به ما شده و بسیاری از چهره.های شاخص ما رد صلاحیت شدند دیگر شرکت نمی‌کنیم؛ ولی دغدغه توسعه و سازندگی کشور داشتند و به این رسیدند که نمی‌شود سنگر انتخابات را رها کرد و ایستادند و جلسات گذاشتند. در انتخابات سال ۷۴ و برای مجلس پنجم کاری کردند، کارستان و به تعبیر آیت‌الله‌ هاشمی‌رفسنجانی زلزله‌ای ایجاد کردند و وقتی آن بیانیه‌ها صادر شد، امیدی ایجاد شد که جریان‌هایی هستند که پای مسائل کشور می‌ایستند.

*می‌شود در مواقع سخت کارهایی کرد و مهم این است که اراده‌ای باشد تا این کار اتفاق بیفتد. از آن موقع در جلسات حضور داشتم که البته در آن مقطع استاندار بودم و در مرکز نبودم؛ اما زمانی که در دولت آقای خاتمی بودم و حزب رسمی مجوز گرفت و شورای مرکزی‌اش تشکیل شد، عضو شورای مرکزی بودم تا سال ۹۵؛ چند سالی بود که معاون اولی ادامه داشت که ادامه حضور در حزب یک ادامه بی‌خاصیت بود چون هیچ امکان حضور و شرکت در جلسات وجود نداشت.

سال 95 از شورای مرکزی کارگزاران استعفا دادم زیرا...
*دوستان کارگزاران گاهی اوقات در نقد دولت حرف می‌زدند و بعضی از دوستان بلافاصله به من می‌گفتند، دوستان کارگزارانی شما این‌طور می‌گویند و انتظارشان این بود که در مقابل واکنشی داشته باشم، به همین دلیل به این جمع‌بندی رسیدم که از هر دو جهت مصلحت در این است که کناره‌گیری کنم و استعفا دادم و از سال ۹۵ تا الان عضو شورای مرکزی نیستم و نظرات مستقل خودم را اعلام می‌کنم. ولی دغدغه‌ام همواره دغدغه اصلاح‌گری است و باور دارم که اصلاح‌طلبی کم‌هزینه‌ترین و موثرترین راه برای خروج حکومت و نظام از تنگناها و بحران‌هایی است که پیش‌رویش قرار دارد. هیچ راهی برای همه مشکلاتی که گفته می‌شود و برای کشور شمرده می‌شود جز راه اصلاح‌طلبی قبول ندارم و معتقدم با اصلاحات می‌شود این کارها را انجام داد.

راجع به اصلاحات فارغ از جریان‌ها و احزاب سیاسی باوری دارم و اصلاحات و اصلاح‌طلبی را فراتر از گروه سیاسی اصلاح‌طلبی می‌دانم و معتقدم هرکس در هر گوشه‌ای از کشور کاری انجام می‌دهد که در جهت حل مشکلی در کشور یا پیشرفت و توسعه کشور است یک کار اصلاح‌طلبی است و آن فرد اصلاح‌طلب است چه عضو گروه‌های اصلاح‌طلبی باشد یا نباشد. کسی که امروز در دانشگاه نیروی انسانی مستعد تربیت می‌کند که این نیروی انسانی در توسعه آینده ایران موثر است حتما کار اصلاح‌طلبی می‌کند چه عضو گروه‌های اصلاح‌طلبی باشد یا نباشد یا کسی در کارخانه‌اش کاری انجام می‌دهد که منجر به کیفیت بالای کالایش و قیمت پایینش و تصاحب بازارهای صادراتی می‌شود حتما یک کار اصلاح‌طلبی است؛ لذا با این ذهنیت فکر می‌کنم باید از هر کار اصلاح‌طلبی حمایت و فکر کنیم، می‌توانیم کشور را با هزینه‌های کم از بن‌بست‌ها و تنگناها عبور دهیم.

*توسعه محوری‌ترین مساله‌ای است که باید به آن پرداخته شود. ایران از هر نظر شایسته این بود که توسعه کند. وقتی به گذشته نگاه می‌کنیم همواره بحث توسعه ایران در سده‌های تاریخی و در دهه‌های اخیر مطرح بوده و در دوره صفویه به خصوص بعد از مرگ شاه عباس جریان توسعه ایران متوقف شد و به همین دلیل با اینکه از کشورهای اروپایی خیلی عقب نبودیم و در برخی از زمینه‌ها جلوتر بودیم ولی توسعه ایران متوقف شد و تا دوره امیرکبیر طول کشید.

*امیرکبیر بنای توسعه را گذاشت و به عنوان یک پیشگام اصلاحات از بالا به سرعت به قتلش منجر شد و با قتل امیرکبیر بار دیگر توسعه ایران متوقف شد. در پهلوی اول گام‌هایی همراه با تجدد آمرانه برداشته شد و بنای ساختارهای اداره حکومت گذاشته شد اما روحیه استبدادی و دیکتاتوری و حذف روشنفکران و نخبگان موجب توقف توسعه شد. در دوره پهلوی دوم بعد از کودتای ۲۸ مرداد، جمعی از نخبگان و متخصصان و اقتصاددانان کشور دور هم جمع شدند و بنای سازمان‌های مرتبط با توسعه را گذاشتند و توسعه را در ایران راه انداختند و بنای بسیاری از نهادهایی که به عنوان نهادهای توسعه‌ای مطرح است مثل سازمان برنامه، سازمان گسترش، سازمان مدیریت صنعتی و بانک‌های توسعه‌ای در آن دوره گذاشته شد و توسعه ایران شروع شد اما منبعی که باید مهم‌ترین عامل توسعه باشد یعنی درآمدهای نفت به محض اینکه این درآمدها افزایش پیدا کرد نه تنها توسعه متوقف شد بلکه دستاوردهای توسعه قبلی هم از بین رفت. تغییر دیواره هلندی اولین بار در ایران در سال ۵۳ و ۵۴ اتفاق افتاد که مسیر توسعه متوقف شد.

*مردم ایران به دلیل اینکه همواره به‌دنبال توسعه بودند برای آزادی، عدالت، استقلال و پیشرفت در طول کمتر از ۱۰۰ سال دو انقلاب کردند؛ هم انقلاب مشروطیت و هم انقلاب اسلامی و به دنبال این بودند که بتوانند از دل این انقلاب‌ها توسعه کشور را شکل دهند و کشور را به مرحله توسعه یافته برساند. انقلاب اسلامی ۸ سال اول دهه ۶۰ درگیر جنگ بود و اداره امور جاری کشور در جنگ بود و از مهم‌ترین دغدغه‌های دولت بود.

*پس از جنگ آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی بانی اول توسعه در انقلاب اسلامی شد. سیاست‌هایی که وضع کرد مثل سیاست تعدیل و خصوصی‌سازی، سرمایه‌گذاری‌های بزرگ و اجرای طرح‌های بزرگ در بخش آب، کشاورزی و صنعت، دستاوردهای مناسبی داشت. با استمرار در دولت آقای خاتمی این پرچم برافراشته ماند و سیاست‌های اقتصادی ادامه و مسیر توسعه استمرار پیدا کرد و برخی از نواقصش مثل توسعه سیاسی و توسعه فرهنگی به آن افزوده شد و آقای خاتمی به این بخش بیشتر توجه داشت و به این بخش به عنوان بخش غالبی که باید به توسعه اضافه می‌شد، اضافه شد. در سال‌های آخر دولت آقای خاتمی وقتی به شاخص‌های ایران نگاه می‌کردید خصوصا برنامه پنج ساله سوم (که به نظرم موفق‌ترین و بهترین برنامه توسعه‌ای از قبل از انقلاب و بعد از انقلاب است هم از نظر تدوین و نگارش و هم از نظر اجرا و عملکرد) به نقطه‌ای رسیدیم که رشد اقتصادی مستمر و رشد سرمایه‌گذاری بالا بود.

*در وزارت صنایع و معادن، سیاست‌های توسعه صنعتی و راهبرد توسعه صنعتی با محوریت دانشگاه صنعتی شریف با استفاده از تجربیات موفق کشورهای شرق آسیا و آمریکای لاتین که امر توسعه صنعتی و توسعه خود را انجام داده بودند با آقای دکتر نیلی تدوین کردیم. رشد صنعتی در کل پنج سال سالانه حدود ۲۰ درصد بود و رشد اقتصادی یعنی رشد ارزش افزوده بخش صنعت در آن پنج سال مداوم دو رقمی بود و سالانه اشتغال برنامه سوم متوسط ۶۰۰ هزار شغل بود که جهش خیلی خوبی بود و با اتکا به‌همین جهش بود که رهبری‌ سیاست‌های اصل ۴۴ قانون اساسی را اعلام کرد که بخش خصوصی هیچ سقفی برای پرواز نداشته باشد. چشم‌انداز ۲۰ ساله کشور را نوشتند که معلوم باشد در چه نقطه‌ای باشیم که یک سال به آن ۲۰ سال باقی مانده است.

*بنا بود رتبه اول اقتصادی و الهام بخش باشیم و در حوزه تکنولوژی پیشرفت‌ها قابل ملاحظه‌ای‌ داشته باشیم. حساب ذخیره ارزی باز شده‌بود که درآمد نفتی به آن حساب واریز شد و از آنجا دولت در بخش خصوصی سرمایه‌گذاری‌هایی خوبی کرد.زمانی که دولت به آقای احمدی‌نژاد داده شد، ۱۲ونیم میلیون دلار پول در آن حساب وجود داشت؛ آن زمانی که نفت هنوز بشکه‌ای ۳۰ دلار بود. اگر همین روال در دولت بعد ادامه پیدا می‌کرد، یعنی در پایان دولت آقای احمدی‌نژاد باید این حساب ۳۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد دلار موجودی می‌داشت. بیماری هلندی به شکل بدتری وارد کشور شد. نه تنها توسعه متوقف شد بلکه برخی از دستاوردهای قبلی هم از بین رفت. فضای بین‌الملل به شدت متشنج شد با شعارهای حاشیه‌ای که یک ریال برای مردم ارزش نداشت و فقط هزینه تحمیل کرد.

*مثل هولوکاست، مثل اینکه تحریم‌ها کاغذ پاره است، مثل اینکه آنقدر تحریم کنید تا تحریم دانه‌تان پاره شود. سرنوشت یک کشوری به بازی گرفته شد. نتیجه این شد شورای امنیت ۶، ۷ قطعنامه ذیل فصل هفتم صادر کرد که ایران مخل صلح جهانی است و به کشورهای دیگر این اختیار را می‌داد با کشوری که صلح جهانی را به خطر می‌اندازد هر رفتاری بکنند. کدام کشور سالم از قطعنامه ذیل فصل هفتم سالم بیرون می‌آمد. مردم همت کردند، سیاسیون کشور همت کردند، احزاب سیاسی از خودگذشتگی نشان دادند و بدون اینکه خودی و ناخودی کنند فقط به این دلیل که فرد می‌تواند به توسعه کشور کمک کند، برای توسعه کشور دست به دست هم دادند.

*آقای روحانی رای آورد. آقای ظریف وزیر خارجه شد و وزرای دولت‌های آقای هاشمی و خاتمی مسئولیت قبول کردند. از لحظه‌ای که وارد وزارتخانه شدند، می‌دانستند چه کارهایی که در گذشته انجام شده را باید اصلاح کنند و چه اقداماتی را در برنامه کاری خودشان قرار بدهند. لذا به اعتقاد من ۴ سال اول آقای دکتر روحانی جزو برجسته‌ترین سال‌های یک دوره ریاست‌جمهوری بود. برجام به نتیجه رسید و کشور بدون کم‌ترین درگیری از ذیل فصل هفتم بیرون آمد و قطعنامه‌ها حذف و شرایط برای توسعه کشور فراهم شد. در داخل گروه‌ها و جناح‌ها با هم، هم‌گراتر شدند. فضای داخلی آرام‌تر شد. اعتماد در میان مردم شکل گرفت و سرمایه اجتماعی شکل گرفته بزرگ‌ترین سرمایه برای توسعه کشور بود.

*به هر حال یک فرصت به وجود آمد اما به دو دلیل عمده این دستاوردها ادامه پیدا نکرد. یکی این بود یک عده‌ای از چهره‌ها شاخص داخل حکومت اصرار داشتند که آقای روحانی نباید دور دوم ادامه بدهد، با خود من خیلی‌شان صحبت کردند. یکی دیگر از دلایل این بود که موجودی مثل ترامپ در آمریکا بر سر کار آمده بود. ترامپ با نتانیاهو دست به یکی کرده بودند که شهید حاج قاسم سلیمانی را ترور کنند اما چند دقیقه پیش از شهادت، نتانیاهو اعلام می‌کند که نمی‌خواهم در این کار دخالت داشته باشم.

*عنصری بدتر، خبیث‌تر و کثیف‌تر از نتانیاهو در این دنیا می‌شناسید؟ او اما در لحظه آخر گفت که نمی‌خواهد در ترور حاج قاسم سهیم باشد. من هنوز خیلی از حرفای دوران تحریم را نگفته‌ام. نفتکش‌های ما را یکی بعد از دیگری در آب‌های خلیج فارس منفجر می‌کردند. همزمان کرونا هم شرایط را سخت کرد. می‌گفتند اینها تشریفاتی هستند و اهل کار نیستند، فکر می‌کردند یک دکمه‌ای هست که آن را می‌زنند و اقتصاد کشور راه می‌افتد. چون یک روز کار اجرایی نکرده بودند، یک دهداری، یک فرمانداری اداره نکرده بودند که بفهمند کار چیست. بدون مذاکره، بدون برجام می‌توانیم اداره کنیم.

*اگر تحریم‌ها هست، تیمی بچینید که بتواند در تحریم کشور را اداره کند؛ چهره‌های جوان. دغدغه و نگرانی زیادی درباره فرسایش منابع کشور وجود دارد به ویژه آب که به شرایط بحرانی رسیده است. برای استفاده از منابع گازی و نفتی به سرمایه‌گذار بسیار بزرگ نیاز داریم. هر نیروی متخصصی که بتواند از کشور می‌رود و این خواست دشمنان است. کشوری که منابع مادی و معنوی‌اش از بین رفته است در این کشور باید راهکارهایی پیدا کنیم که بتوانیم افق خوبی پیش روی مردم قرار بدهیم. اما متاسفانه یأس بزرگی بر سر راه مردم قرار گرفته و افق‌گشایی بزرگ‌ترین کاری است که باید انجام شود و برای افق‌گشایی همه کسانی که می‌توانند نقشی داشته باشند، باید نقشی ایفا کنند. باید از حضور مقام معظم رهبری استفاده کرد، باید از نخبگان استفاده کنیم، احزاب خیلی می‌توانند کمک کنند.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین