فهیم درباره سریال «سرزمین مادری» که پس از سالها ماندن در آرشیو صداوسیما مدتی است به آنتن رسیده و در حال پخش است، صحبت کرد و به ذکر نکاتی پرداخت.
یا رفاقت بازیها و اعتبار فیلمساز در سینما باعث شده کار را به او بدهند و یا فیلمنامه کامل نبوده است. البته کامل نبودن فیلمنامه و اشکالات دیگر به صداوسیما بر میگرددوی با بیان اینکه سالها پیش که برای اولین بار چند قسمتی از سریال پخش شد را تماشا کردهام، ابتدا درباره این ایراد صداوسیما که سالها یک سریال را در آرشیو نگهداری کرده و اکنون به روی آنتن برده است، چنین اظهار میکند: بیتردید زمانی که یک سریالی ساخته میشود از همان نقطه الف تای تحت نظارت سازمان صداوسیما است و میدانیم که شرط و شروطهایی وجود دارد و تا روشن نباشد برآوردها تصویب نمیشود و پولی هم پرداخت نمیشود.
این منتقد ادامه میدهد: یک سریال با این ترکیب بازیگرانی که دارد، اگر نگوییم سریالِ الف است، اما مشخصا سریال مهمی است؛ بنابراین خودش یک چالش جدی درباره آنچه در درون صداوسیما و میانههای آن رخ میدهد ایجاد میکند.
این منتقد در بخش دیگری از این گفتگو، انتخاب کمال تبریزی به عنوان کارگردان این سریال را اشتباه توصیف میکند و میگوید: یا رفاقت بازیها و اعتبار فیلمساز در سینما باعث شده کار را به او بدهند و یا فیلمنامه کامل نبوده است. البته کامل نبودن فیلمنامه و اشکالات دیگر به صداوسیما بر میگردد که جای انتقاد دارد و حتی میتوان درباره آن میزگردهایی برگزار کرد و رویه گذشته را به چالش کشید! اما بحث اصلی این است که من به عنوان یک منتقد، به هیچ کدام از این حاشیهها اهمیت نمیدهم و معتقدم هیچ کدام از این حواشی اهمیتی در میزان ارتباطگیری مخاطب ندارد.
او درباره دیده شدن یک اثر به واسطه تبلیغات خوب نیز به این نکات اشاره میکند: قطعاً تبلیغات در کار تاثیر دارد و شکی در این نیست، اما آن چیزی که تبلیغات انجام میدهد این است که دیده شدن را کلید میزند و توجهها را به ابتدای کار معطوف میکند. از اینجا به بعد، دیگر به خود اثر بستگی دارد که چقدر میتواند مشتری جلب کند و این موضوع به شکل عام در مورد همه آثار صادق است.
«سرزمین مادری» بدون حس و حال است
«سرزمین مادری» اشتباهات زیادی به لحاظ دکوپاژ و میزانسن دارد. به نظرم اگر صداوسیما این سریال را پخش نمیکرد سودش بیشتر بود تا اینکه بخواهد مخاطب را به این شکل از دست بدهد! ریزش مخاطب در شرایط فعلی یک ضرر کلان برای صداوسیماستفهیم معتقد است: در مورد «سرزمین مادری» به نظرم اصلیترین مشکل به خود سریال برمیگردد و این نشان میدهد بازهم ترکیب بازیگران در درجه اول برای تبلیغات بسیار مهم است، اما در ادامه، درام و کشمکشهای مهم و قدرتمند است و میتواند مخاطب را جذب کند. این سریال اساساً فاقد حس و حال است. حس و حال از تکنیک نمیآید و همواره باعث میشود تا فیلمساز برای یک اثر هنری از آن استفاده کند، اما آن چیزی که بانی ارتباط مخاطب میشود حسی است که جاری میشود و میتواند شاخههای مختلفی داشته باشد؛ هم در درون کار و هم ظاهر کار؛ بنابراین فکر میکنم «سرزمین مادری» فاقد این حس و حال است.
او سپس به نقاط ضعف «سرزمین مادری» از دیدگاه خودش اشاره و تاکید میکند: به نظر من این سریال همه چیز دارد. یعنی کارگردان بوده، کست خوب دارد و به لحاظ تعداد قسمتها آنقدری هست که مخاطب فرصت کند پای کار بنشیند. در کل هر آنچه لازم است یک اثر دنبالهدار تلویزیونی داشته باشد این کار دارد و آنچه که ندارد همانی است که مخاطب از آن میخواهد! به اعتقاد من اثر هنری، اصلاً تاریخ مصرف ندارد و اگر هم داشته باشد مبتذل است و ما الان با اثری مواجه هستیم که تاریخ مصرف دارد و سریالی هم که تاریخ مصرف داشته باشد اساساً از نظر نقد غیرقابل پذیرش است.
کمال تبریزی دلش با کار نبوده!
کارگردان «سرزمین مادری» در زمان ساخت یا دلش با کار نبوده و یا آنطور که باید، نمیدانسته که یک اثر هنری چطور دارای حس میشود که وقتی مخاطب آن را تماشا میکند در درجه اول سرگرم شود، لذت ببرد و بعد به تحلیل و اندیشهاش بپردازد. ظاهرا سریال بیشتر به دنبال جنگولک بازیهای سیاسی بوده و به نظر میآید اهداف دیگری برای ساختش مدنظر بوده است.
فهیم در ادامه با تاکید بر آنچه تاریخ مصرف داشتن «سرزمین مادری» میداند، ادامه میدهد: اگر کار در حد آنچه که مردم میپذیرند بود، اصلاً تاریخ مصرف معنا نداشت. الان آیا مردم فیلمهای هیچکاک و خیلی آثار مطرح دیگر را نمیبینند؟ چرا الان هم میبینند، چون تاریخ مصرف ندارند. اگر سازنده یک اثر، هوشمند باشد نباید طوری اثر بسازد که مبتنی بر تاریخ انتشارش باشد. به عنوان مثال سریالهایی که متعلق به ۲۰ الی ۳۰ سال پیش است مثل سریال «پدر سالار» و خیلی کارهای دیگر که بعد از بارها پخش، همچنان مخاطب دارند به این دلیل است که حس دارند؛ بنابراین این ملاک نمیشود که، چون کار (سرزمین مادری) متعلق به ۱۰ سال پیش است، پس دیده نخواهد شد.
وی همچنین تاکید میکند: به نظرم کارگردان این سریال در زمان ساخت یا دلش با کار نبوده و یا آنطور که باید، نمیدانسته که یک اثر هنری چطور دارای حس میشود که وقتی مخاطب آن را تماشا میکند در درجه اول سرگرم شود، لذت ببرد و بعد به تحلیل و اندیشهاش بپردازد. ظاهرا سریال بیشتر به دنبال جنگولک بازیهای سیاسی بوده و به نظر میآید اهداف دیگری برای ساختش مدنظر بوده و، چون دنبال آن اهداف بودند ناخودآگاه کار تاریخ مصرفدار میشود. به عنوان مثال آقای تبریزی فیلمی مثل «مارمولک» میسازد که خود کارگردان در درجه اول کیف میکند که کار را میسازد.
این وسط صداوسیما ضرر کرد؛ نه تولیدکننده!
این منتقد سپس در واکنش به این پرسش که «وقتی یک اثر پس از سالها پخش نشدن به آنتن میآید دچار چه آسیبهایی میشود؟» بیان میکند: لطمه چنین اتفاقی به کار نمیخورد، بلکه این لطمه برای صداوسیما است و اگر قرار باشد کسی ضرر ببیند، سازمان است. مخاطب ضرر نمیکند، چون یک اثر بیحس و حال را ندیده و الان هم که پخش میشود دوست ندارد تماشا کند. کارگردان، تهیه کننده و بازیگران همه دستمزدهایشان را سالها قبل گرفتهاند و رفتهاند و این صداوسیماست که متضرر میشود. اینجا مثل آمریکا نیست که اگر فیلمی ضرر کند، تولیدکنندگان برشکست شوند؛ اینجا پولشان را اول میگیرند و بعد اثر میسازند.
محمدتقی فهیم به صحبتهایش اینگونه پایان میدهد: آن زمان، کاری (سرزمین مادری) ساخته شد که بنا به دلایلی، تشخیص صداوسیما این بود که آن را پخش نکند و بعد از چند سال سریال روی آنتن رفته است. من همان سالهای قبل که چندین قسمت از سریال پخش شد، اشتباهات زیادی به لحاظ دکوپاژ و میزانسن در کار دیدم و همین اشتباهات باعث شد دیگر رغبتی به ادامه تماشا نداشته باشم. به نظرم اگر صداوسیما این سریال را پخش نمیکرد سودش بیشتر بود تا اینکه بخواهد مخاطب را به این شکل از دست بدهد، چون ریزش مخاطب در شرایط فعلی یک ضرر کلان برای سازمان صداوسیماست.