آفتابنیوز : جك استراو وزير امورخارجه بريتانيا در اين ميان پروندهاي 200 صفحهاي تحتعنوان «برنامه هستهاي ايران» كه تأكيد بر لزوم تداوم مذاكرات و دوري گزيدن از راهحلهاي غيرديپلماتيك دارد را تهيه كرده و در صدد است طي مذاكرات خود با همتاي آمريكايياش، كاندوليزارايس اختلافات موجود بين اروپا و آمريكا در مورد برنامههاي هستهاي ايران را تا حدي كم و واشنگتن را مجاب به اتخاذ رويكردي مثبت و مبتني بر اصول ديپلماتيك نسبت به ايران كند.
درباره نقش بريتانيا در مورد تصميمگيري در پرونده هستهاي ايران و اهداف سفر استراو به واشنگتن نظرات متفاوتي ابراز ميشود.
در حالي كه برخي از تحليلگران مذاكرات استراو را بينتيجه ميدانند و معتقدند كه وي بايد از قابل اعتماد نبودن طرف مذاكراتش نگران باشد. دكتر ابراهيم يزدي ميگويد: در اينباره توجه به چند مورد ضروري است. اول اينكه سياستمداران انگليسي به جهت سوابق حضور طولاني در مشرق زمين و ايران، واقع بينانهتر از آمريكاييها فكر و داوري ميكنند، دوم اينكه پديداري اختلاف در سطح بينالمللي در ميان قدرتها و كشورها امري نوظهور نيست اما در جهان كنوني اصل مهم براي ايجاد صلح، مذاكره و راهحلهاي ديپلماسي براي حل اختلاف است.
بنابراين ايران بايد از اينگونه پيشنهادها كه در مسير ديپلماسي گام بر ميدارد، حمايت كند.
يزدي معتقد است: اصولاً هر اختلافي كه در سطح جهاني پيش ميآيد، طرفين مذاكرات به نيات و برنامههاي يكديگر اعتماد ندارند، اما با استناد به عدم آگاهي از برنامههاي طرفين نميتوان از شركت در مذاكره سرباز زد و يا نتيجهگيري منفي كرد.
بايد بدانيم كه آشكار شدن نيات و برنامههاي طرفين تنها از راه گفتوگوهاي دوجانبه صورت ميگيرد.
در اين شرايط ايران بايد با حمايت از اين مذاكرات سعي كند از طريق اين كانال، باور و تعهد خود مبنيبر استفاده از فناوري هستهاي صلحآميز را به جهان ارائه دهد.
يزدي با اشاره به اينكه ايران نه تنها عضو NPT است بلكه پروتكل الحاقي را نيز امضاء كرده و خود را ملزم به رعايت قوانين كرده است. وي معتقد است: ميبايست در جريان اين مذاكرات به طرفين اعتماد داشت.
حسن فتحي، كارشناس مسائل سياسي در اين باره معتقد است: زماني كه مذاكرات هستهاي ايران و اروپا آغاز و منجر به توافقنامه پاريس شد، اين واقعيت آشكار شد كه اروپا درصدد حل مسائل هستهاي از طريق ديپلماتيك است و اعطاي برخي امتيازات به ايران نيز در جهت آن صورت گرفته كه ايران را متمايل به اجراي توقعات و انتظارات اروپا كند.
از جمله اين انتظارات، متوقف كردن غنيسازي اورانيوم و برنامههاي هستهاي كه منجر به دستيابي سلاحهاي هستهاي ميشوند، بود و همانطور كه ميدانيد در شوراي حكام آژانس، خواسته ايران جامه عمل پوشيد و آژانس قطعنامهاي عليه ايران صادر نكرد و در عوض اعلام كرد كه ايران فعاليتهايش را مطابق با برنامههاي آژانس پي ميگيرد و اين فعاليتها هيچ ممانعتي با برنامههاي صلحآميز ندارد.
اما در شرايط كنوني بحث ديگري مطرح شده است و آن مسأله آمريكا و كشورهاي حامي آمريكا از جمله اسرائيل است.
با صحبتهاي اخير رايس، ديكچني و بوش اين قضيه جديتر شده و پيشبيني ميشود كه در دوره دوم رياست جمهوري بوش مسأله ايران در اولويت كارها قرار داشته باشد.
مواضع اخير آمريكا نشان ميدهد كه مصمم است مانع تحقق برنامههاي هسته اي ايران شود و اظهارات ضمني بوش مبنيبر دخالت نظامي و يا اعلام آمادگي اسرائيل در جهت حمله نظامي به نيروگاه بوشهر و گزارش نيويوركر، همه نشاندهنده اين است كه دوره دوم رياست جمهوري بوش با يك تهاجم تبليغاتي عليه ايران شروع شده است.
فتحي با تأكيد بر متفاوت بودن مواضع اروپا و آمريكا ميافزايد: در اين ميان اروپا درصدد حل مسائل بدون تنشهاي نظامي است چون به اين واقعيت پي برده است كه اگر اقدامي نظامي از طرف آمريكا يا اسرائيل صورت گيرد، اوضاع در منطقه آشفته ميشود و اين به نفع جهان غرب نيست چون منافع بسياري از قبيل نفت در منطقه دارد.
اروپا ميداند كه اگر تجربه عراق در ايران تكرار شود منطقه به آشوب كشيده ميشود و منافع اروپاييها هم به خطر ميافتد.
بنابراين تلاش انگليس، فرانسه و آلمان در جهت متقاعد كردن ايران براي شفافسازي هستهاي است.
اروپا معتقد است كه ايران بايد اعتمادسازي را گسترش دهد و همكاري لازم را با بازرسان آژانس انجام دهد.
فتحي با اشاره به همكاريهاي ايران با آژانس بينالمللي و بازديد اخير آنها از منطقه پارچين ادامه ميدهد، مهمترين مشكلي كه در حال حاضر وجود دارد ابراز بعضي اظهارات و مواضع از سوي برخي از افراد غيرمسؤول است كه اعتماد جهان را نسبت به فعاليت هستهاي ايران زير سؤال برده است. هرچند در شرايط كنوني مسائل هستهاي از طريق كانال خاصي پيگيري ميشود، اعتمادسازي وارد مرحله قويتري شده و ايران در حال متقاعد كردن آژانس به صلح آميز بودن برنامههاي هستهاش است.
حال اگر ايران بتواند اين اعتمادسازي را تقويت كند.
ميتواند هم آمريكا را دور زده و هم از طريق اروپا، آمريكا را متقاعد كند كه از طريق گفتوگو و راه ديپلماتيك مسأله را حل كنند.
اما در مورد احتمال موفقيت بريتانيا در ممانعت از وقوع ايجاد جنگي ديگر در خاورميانه اظهارنظرهاي مختلفي وجود دارد.
يزدي در اينباره ميگويد: باتوجه به اينكه انتظار اروپاييها از ايران همان توقعي است كه آمريكا از ايران دارد اما فقط اعتقاد آنها به شيوههاي حل اختلاف متفاوت است، اگر ايران نتواند نظر اروپاييها را تأمين كند به احتمال زياد پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت ملل متحد ارسال خواهد شد و از آنجا كه نفوذ آمريكا در شوراي امنيت بسيار بالاتر از بقيه كشورهاست بنابراين ميتوان پيشبيني كرد كه آمريكا برنده شود. اگر اين اتفاق بيفتد ايران نه تنها با آمريكا و اروپا بلكه با جهان روبهرو خواهد بود.
اما يزدي، درباره اهميت نقش بريتانيا در تغيير موضع آمريكا بر اين باور است كه مسأله مهم در مورد تغيير موضع آمريكا، عملكرد ايران است.
اگر ايران سعي كند كه نظر اروپاييها را جلب كند، كشورهاي حامي از جمله انگليس ميتوانند با قاطعيت آمريكا را متقاعد كنند.
بنابراين در اين ميان ايران خود نقش بسيار مهمي را ايفا ميكند.
فتحي در اين باره ميگويد: با تغييرات در وزارت امورخارجه و روي كارآمدن رايس و جناحهاي تندرو، ديپلماسي آمريكا تهاجميتر شده و ايران بهتر است در اين شرايط اسير تبليغات نشود و روند قبلي خود با اروپا را ادامه دهد.
اين كارشناس مسائل سياسي ميگويد: ايران بهتر است صحبتهاي تهاجمي آمريكا را به طريق تهاجمي پاسخ ندهد و سعي كند از طريق اعتمادسازي اروپا را وادار به جوابگويي كند.
وي با اشاره به تهيه پرونده برنامه هستهاي ايران توسط استراو ادامه ميدهد: اروپا به مواضع ايران پي برده و اكنون همه چيز در دست ايران است و اگر قرار باشد پرونده مختومه شود و يا اتفاق ديگري بيفتد بستگي به عملكرد ايران دارد.
اما آيا تغيير موضع بريتانيا از حمايت از جنگ با عراق تا مخالفت با هر نوع رويارويي غيرديپلماتيك با ايران، ميتواند با نزديكشدن انتخابات در اين كشور مرتبط باشد؟
يزدي در اينباره معتقد است كه موضع بريتانيا تغيير رويكرد نيست، زيرا همه ناظران خارجي براين باورند كه ايران شباهتي به عراق ندارد و بهطور كلي نميتوان با استناد به الگوي عراق انتظار تجربهاي مشابه را در مورد ايران داشت.
يزدي با تأكيد بر تفاوت هاي شرايط ايران و عراق افزود: در حمله به عراق، آمريكا و انگليس مدعي بودند كه عراق داراي زرادخانههاي كشتار جمعي است ولي چون پس از اين همه مدت نتوانستند هيچ مداركي ارائه دهند و همزمان به دليل مشكلاتي كه ارتش دو كشور در عراق پيدا كرد، رهبران آمريكا و انگليس با اعتراض مردم، روزنامهنگاران و سياستمداران مواجه شدند. بنابراين مي توان اينگونه نتيجهگيري كرد كه بخشي از موضع انگليس مربوط به تفاوت ايران و عراق و بخشي هم مربوط به ناتواني در اثبات ادعاي خود مبنيبر وجود طرح يا برنامهاي براي توليد تسليحات هستهاي در ايران است.
دكتر يزدي با اشاره به اينكه ايران بارها با آژانس بينالمللي همكاري كرده و هربار كه بازرسان آژانس خواستار بازديد مناطق مختلف ايران شدند، همكاريهاي لازم صورت گرفته، گفت: اختلاف در برخورد ايران و عراق با بازرسان آژانس هم دليل ديگري بر تفاوت موضعگيري انگليس در مورد ايران و عراق است.
بازرسان آژانس بارها خواستار بازديد از عراق شدند اما دولت عراق چندينبار بازرسان را از منطقه بيرون كرد و همكاري لازم را با آژانس انجام نداد، در حالي كه ايران همكاري مناسبي با آنها داشته است.
اما در مورد علت اين تغيير رويكرد، فتحي براين باور است كه تسريع جنگ عراق به جهت تهيه گزارشهاي مختلف انگليس درباره وجود سلاحهاي كشتار جمعي در عراق بود و چون بعداز گذشت زمان هيچگونه شواهدي بهدست نيامد و مشخص شد كه اين گزارشها كذب بوده، انگلستان با امواج اعتراض از سوي جهانيان و ارتش كشورش مواجه شد.
در اين ميان نزديك شدن زمان رياست جمهوري در ايران نيز بيتأثير نيست.
دومين دليل مسائل موجود بين حزب كارگر و تونيبلر است كه با مخالفتهاي فزايندهاي روبهرو شده است.
به همين دلايل انگليس نگاه واقعبينانهتري نسبت به آمريكا دارد.
چون اگر حمله نظامي به ايران صورت گيرد منافع انگليس بيش از آمريكا به خطر ميافتد زيرا انگليس در ايران منافعي دارد كه آمريكا ندارد.
اما در اين ميان آمريكا بيشتر به فكر منافع شخصي خود است همانطور كه در مسأله جنگ عراق وقتي فرانسه و آلمان خود را كنار كشيدند، آمريكا در بازسازي عراق امكان دخالت به فرانسه و آلمان را نداد.
بنابراين اگر اين مسائل از طريق ديپلماتيك حل نشود متضرر اصلي انگليس است زيرا معلوم نيست كه آمريكا منافعي براي انگليس درنظر دارد يا نه.
انگليس فعلاً به دنبال اين است آمريكا را متقاعد كند كه سرعقل بيايد.