جریان به یک اتفاق به ظاهرا ساده باز میگردد که در باطن مسئله سادهای نیست، طبق نوشته اقتصاد ۲۴، تقریبا یک هفته پیش بود که سایت مشرق از حامیان اصلی جبلی_جلیلی که اصلیترین منتقد شبکه نمایش خانگی است و ماهیانه بیش از ده گزارش علیه سریالها و مدیریت شبکه نمایش خانگی منتشر میکند، ناخواسته ارتباط ویژه و غیر اخلاقی خود با ساترا و صداوسیما را لو داد.
این سایت در حرکتی عجیب، نقد سریال پخش نشده «گناه فرشته» را در ساعات پایانی ۵ شنبه ۳۰ آذر روی خط فرستاد؛ در حالی که این سریال ساعت ۸ صبح اول دی منتشر میشد! نکته مهم روایت جزئیاتی از قسمت اول در این متن بود که قاعدتا یک روز قبلتر نوشته شده بوده است. به عبارتی اطلاعات سریال منتشر نشده در اختیار خبرنگار ویژه مشرق گذاشته شده است.
اطلاعات خبرنگار اقتصاد ۲۴ حاکی از این است که سایت مشرق ارتباط نزدیکی با یکی از معاونان ساترا دارد و این علاوه بر درز اخبار جلسات شوراهای تخصصی ساترا، بی تعهدی این سازمان وابسته به صداوسیما در قبال هنرمندان، آثار و مباحث گاه محرمانه جلسات نشان میدهد.
حالا نقطه نظر وارد کردن نقد به صداوسیما در این جریان چیست؟ تلویزیون پیش از این با اعمال ممیزی سعی در محدودسازی شبکه نمایشخانگی داشت، اما الان به سمت این ماجرا حرکت کرده که سریال را لو بدهد و سوژه آن را بر ملا سازد و با این نگاه پیش فرض ذهنیای به مخاطب بدهد تا حق انتخاب و قضاوت را به صورت ناخودآگاه از آنها سلب کند در واقع نکته این است که کیهان و مشرق علیه گناه فرشته مطالبی را نوشتند که حتی ممکن است ذهنیت مخاطب را به طور کلی تغییر دهد و یا ۰ مطلق کند یا ۱۰۰ مطلق و در اینجا حق قضاوتگری از مخاطب و رسانه گرفته میشود.
رسانه میتواند نسبت به یک اثر هنری تحلیل و نقد داشته باشد، با درز اطلاعات یک سریال در سایت خبری که موافق رویکردهای صداو سیما است اخلاق حرفهای رسانه هم خدشهدار شده است، در واقع هر دو، اصل امانتداری را زیر سوال بردند و اینگونه با چنگ زدن به هر ریسمانی تلاش دارند تا رقیب را از زمین بازی خارج کنند؛ اما متوجه این ماجرا نیستند که در صورت ادامه دار شدن این ماجرا این بازی یک بازنده بیشتر ندارد آنهم صداوسیما است مگر اینکه تلویزیون بخواهد با اعمال زور و قدرت و بدون رعایت قوانین رقیب را از زمین خارج کند.
نکته مهمتر اینکه رئیس ساترا برای چندمین بار در روزهای اخیر اعلام کرده، بخشهای ممیزی شده سریالها را به زودی به نمایش میگذارد. این همان تناقض اصلی است که هنرمندان بارها به آن اشاره کردهاند که صداوسیما نمیتواند داور و ناظر نمایش خانگی باشد، چون به وقت نیاز، با درز اطلاعات و استفاده از قدرت رسانهای، نمایش خانگی را تخریب میکند و در اصل در این میان تعارض منافعی ایجاد میشود که ضرر اصلی آن به مخاطبان وارد میشود که یا باید آثار بیکیفیت تلویزیون را تماشا کنند، یا ناچارند محصول سانسور شده شبکه نمایش خانگی را ببینند.
تعارض منافعی که مدتهاست به آن اشاره میشود
مسئله نظارت صداوسیما و تعارض منافع، مدتهاست مطرح میشود، حتی پیرو این ماجرا و در تابستان امسال، انجمن صنفی شرکتهای نمایش ویدئویی آنلاین با انتشار بیانیهای تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص نظارت صدا و سیما بر سکوهای انتشار صوت و تصویر فراگیر را مصداق بارز «تعارض منافع» عنوان کرد.
این انجمن درباره تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص نظارت صداوسیما بر سکوهای انتشار صوت و تصویر فراگیر، پرسیده است: چگونه منطقی است که نظارت بر یکی از مهمترین حوزههای صنعت سرگرمی کشور در این برهه، به سازمانی واگذار شود که از یکسو به دلیل ماموریت تولید محتوای مشابه، مشمول «تعارض منافع» است و از سوی دیگر در کسب اقبال عمومی درمانده و ناتوان؟
ماجرا هم به این باز میگردد که اوایل تابستان، شورای عالی انقلاب فرهنگی با تصویب مصوبهای، مسئولیت نظارت بر سکوهای صوت و تصویر فراگیر را به صداوسیما واگذار کرد. این تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی، واکنشهای مختلفی را در پی داشت. انجمن صنفی شرکتهای نمایش ویدئویی آنلاین که بارها نسبت به برخوردهای ساترا با ویاودیها و تشکیل مجمع رصتا انتقاد کرده بود، با انتشار بیانیهای اعتراض خود را نسبت به تصمیم شورای عالی انقلاب فرهنگی نشان داد.
اعضای انجمن صنفی ویاودی در این بیانیه گفتهاند: «سالهاست زیست بوم رسانهای جهان و از جمله آن ایران، دگرگون شده، ذائقه و سلیقه مردم در چگونگی استفاده از محتواهای فرهنگی و سرگرمی خانوادگی با گذشته نه چندان دور تفاوت بسیار کرده است و ما، اما مدتهاست که این مهم را در برنامهریزیهای فرهنگی نادیده انگاشتهایم و چنانچه جایی هم موفقیتی -ولو اندک- حاصل شده، با تصمیماتی خام و عجولانه، بال و پر این موفقیت را چیدهایم.»
در این بیانیه با اشاره به نفوذ سریالهای ترکی و کلمبیایی در سالهای گذشته آمده است: «امروز، اما فراموش کردهایم که چگونه آن بحران با همین صنعت نوپای نمایش خانگی به یک فرصت ملی بدل شد.»
اعضای انجمن صنفی شرکتهای ویدئویی آنلاین مدعیاند عملکرد شبکه نمایش خانگی در شرایط اقتصادی فعلی مانع فرار بسیاری از سرمایهها و ترک دیار متخصصان فنی و هنری شده است.
بیانیه انجمن صنفی ویاودیها با طرح این پرسش که چرا تصمیم اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی بدون حضور کارشناسان و نمایندگان قانونی فعالان صنعت سینما گرفته شده است میگویند: «انتظار این است که مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در مقام سیاستگذاری کلان میتواند راهنمای بخش فرهنگی صنعت سینمای خانگی در تصویب قوانین معاصر و متناسب فرهنگ عمومی در مجلس شورای اسلامی باشد و نه اینکه آن شورای عالی بیمطالعه پیامدهای آن، جایگاه تقنینی به خود بگیرد!»
در این بیانیه گفته شده بود که نتیجه عملکرد سازمان صداوسیما در سالیان اخیر چیزی جز از دست دادن مخاطبان، تاراندن هنرمندان، واگذاری میدان فرهنگی کشور به بیگانگان و سرانجام از بین بردن امید و اعتماد در بین مردم نبوده است.
در بیانیه انجمن صنفی ویاودیها این پرسش مطرح شده است که چگونه میشود در حوزه تنظیم مقررات و انتظام بخشی این هنر صنعت نوپا را به سازمانی سپرد که نه تنها خود در این عرصه که شاخص اصلی موفقیت در آن جذب مخاطب است قافیه را باخته و حتی حاضر نیست مستند به قانون به اعضای یک صنف قانونی، برای مشارکت در تصمیمات اعتماد کند؟
علاوه بر این، انجمن صنفی ویاودیها در این بیانیه با اشاره به راهاندازی مجمع صنفی رصتا که چندی پیش توسط ساترا راهاندازی شد، این اقدام را برخلاف قانون دانستهاند و گفتهاند: «تا امروز در تدوین هیچ مصوبه و مقرراتی علیرغم نامهنگاریهای متعدد این انجمن هیچ نظر کارشناسی چه کتبا و چه شفاها از این انجمن قانونی مورد توجه و حتی درخواست نشده است!»
اعضای انجمن صنفی شرکتهای پخش ویدئویی آنلاین معتقدند آن چه آنها بحران توصیف میکنند با تعریف عبارت «صوت و تصویر فراگیر» توسط متخصصان ونهادهای مدنی ذیصلاح، برطرف میشود، برای اثبات وجود این تناقض نیازی نیست که به گذشته بازگردیم به همین ماجرای اخیری که برای سریال «گناه فرشته» ایجاد شده است نگاهی بندازیم متوجه تمام ماجرا و همان بحث اول یعنی تعارض منافع میشویم.
به طور مشخص پسرفت در فرهنگ و هنر است. برخی از مسئولان بسیاری از مشکلات فعلی جامعه را به گردن شبکه خانگی میاندازند در حالیکه معضلات موجود ناشی از عملکرد مدیران و تصمیمگیران کشور است نه نمایش خانگی؛ بنابراین از رونق افتادن فعالیتهای هنری، مهاجرت هنرمندان از کشور، نابودی استعدادهای کشور به ویژه درمباحث فرهنگ و هنر، روی آوردن مردم به تماشای شبکههای خارج از چارچوبها و هنجارهای اجتماعی وفرهنگی کشور و … از جمله اثرات اینگونه تصمیمات اشتباه در کشور خواهد بود.