نتایج تحقیقات نشان میدهد که سحرخیزها بهره هوشی کلامی بالایی دارند. افرادی که صبحها زودتر از خواب بیدار میشوند، افرادی هستند که ترجیح میدهند کارهای سخت را زودتر از شروع روز انجام دهند، در حالی که افراد شبزندهدار و علاقهمند به بیداری در عصرها بهترین زمان خود را اواخر روز میدانند.
نتایج این تحقیق بهعنوان مخالفت با سایر مطالعاتی است که برعکس این نتایج را یافتهاند، یعنی شبزندهدارها افرادی محسوب میشوند که از مزیت ضریب هوشی برخوردار هستند.
دکتر استوارت فوگل، یکی از محققان این تحقیق اظهار کرد: هنگامی که عوامل کلیدی ازجمله زمان خواب و سن را در نظر گرفتیم، متوجه شدیم که برعکس این موضوع صادق است، اینکه گروههای صبحگاهی توانایی کلامی برتری دارند. این نتیجه برای ما شگفتانگیز بود و نشان میدهد که این مورد بسیار پیچیدهتر از چیزی است که هر کسی قبلا درباره این موضوع تحقیق کرده بود.
این مطالعه شامل ۶۱ نفر بود که در صبح یا عصر به همراه تواناییهای شناختی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد افرادی که هنگام صبح در بهترین حالت خود بودند، در آزمونهای هوش کلامی نمره بالاتری کسب کردند. هوش کلامی به توانایی استفاده از زبان برای دستیابی به اهداف اشاره دارد.
جوانان در گروه عصرگاهی
بهطور بحرانی، محققان باید این واقعیت را توضیح میدادند که جوانان بهعنوان گروهی هستند که تمایل دارند در گروههای عصرگاهی قرار گیرند.
فوگل گفت: این واقعیت که افراد جوان تمایل دارند شبزندهدار باشند، ممکن است کسب بهترین نتیجه را از روزهای مدرسه برای آنان سختتر کند.
بسیاری از زمانهای آغاز مدرسه توسط کرونوتایپهای ما تعیین نمیشوند، بلکه توسط والدین و برنامههای کاری تعیین میشوند، بنابراین بچههای مدرسهای بهای آن را میپردازند، زیرا آنان در گروههای عصرگاهی هستند که مجبور به کار بر اساس برنامه صبحگاهی شدند.
برای مثال، کلاسهای ریاضی و علوم معمولا در اوایل روز برنامهریزی میشوند بنابراین برای افراد با گرایش صبحگاهی بهترین نتایج حاصل میشود، اما برای گروه عصرگاهی، صبح زمانی نیست که آنان به دلیل تمایلات شبانه خود در بهترین حالت خود باشند. در نهایت، آنان محروم هستند، زیرا نوع برنامه تحمیل شده بر این محصلان اساسا هر روز با ساعت بیولوژیکی آنان مبارزه میکند.
عادات منظم؛ بهترین عملکرد
این تحقیق همچنین نشان داد، افرادی که عادات روزانه منظم داشتند، بهترین عملکرد را ثبت کردند.
فوگل بیان کرد: مغز ما واقعا خواهان منظم بودن است و برای اینکه ما در ریتمهای خودمان بهینه شویم، این است که به آن برنامه پایبند باشیم و مدام در تلاش نباشیم که آن را تغییر دهیم.