از این رو، حوزه آموزشی نیز سرمایه گذاریهای زیادی را به سمت خود جلب میکند و برنامهریزی قابل توجهی نیز برای آن انجام میشود. دلیل این مساله نیز جدای از پیشران بودن حوزه آموزش در توسعه کشورها این است که اساسا نیروی انسانی، اصلیترین دارایی هر کشوری است و نیروی انسانیِ آموزشدیده و غنی، میتواند در نقش یک کاتالیزور در به حرکت واداشتن یک جامعه به سمت جلو ظاهر شود. با این حال، به تازگی انتشار آمارهایی تازه از نرخ ترک تحصیل در کشورمان، زنگ هشدارهای جدی را برای ایران به صدا درآورده است.
در این راستا، کارشناسان بر این باورند نرخ ترک تحصیل در ایران به بیشترین میزان در نیم دهه اخیر رسیده است. از این رو، یافتههای میدانی حاکی از این هستند که نرخ ترک تحصیل در سالهای ۱۴۰۲-۱۴۰۱ در تمامی مقاطع تحصیلی دچار افزایش شده است. در این چهارچوب نرخ ترک تحصیل در دوره ابتدایی به ۱.۲ درصد، در دوره متوسطه اول به ۵.۴۷ درصد و در متوسطه دوم به ۴.۴ درصد رسیده است. آمارهایی که در قیاس با دوره زمانی سال گذشته، از افزایش خبر میدهد. در این چهارچوب، در رابطه با آمارهایی از این دست به طور خاص میتوان به ۳ نکته مهم و محوری توجه داشت.
۱: تضعیف اولویت تحصیل برای جامعه
یکی از سادهترین پیامهای افزایش نرخ ترک تحصیل در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ و ثبت بالاترین آمارها در این زمینه در طی ۵ سال اخیر این است که به نظر میرسد تحصیل در حالِ خارج شدن از یک اولویت مهم و محوری برای افراد جامعه است. به بیان ساده تر، افراد دیگر تحقق آن چشم اندازهایی را که برای خود در نظر میگیرند، از مجرای تحصیل میسر نمیبینند و تغییر جهتی قابل تامل را در این رابطه در دستورکار قرار داده اند.
موضوعی که در سالهای اخیر و همزمان با برجسته شدن معضل بیکاری برای افراد تحصیل کرده، ابعاد جدیتری را نیز به خود میگیرد. از این رو، همانطور که پیشتر نیز گفته شد، افراد جامعه دیگر به تحصیل به مثابه اهرمی که آنها را میتواند به چشم اندازهای مطلوبشان برساند، نمینگرند.
۲: گسترش فقر در جامعه
در این گزاره که بخش قابل توجهی از جمعیت کشورمان در سالهای اخیر فقیرتر شده اند، تردیدی نیست. موضوعی که تا حد زیادی ناشی از آشفتگی در فضای اقتصاد ایران و دور شدن فاصله دخل و خرج و یا بهتر بگوییم درآمد عموم مردم از تورم است.
حال در این فضا، کاملا قابل درک است که شاهد باشیم نرخ ترک تحصیل در کشورمان افزایش پیدا میکند. مبنای این مساله این است که طیفهای قابل توجهی از جمعیت کشورمان، تامین نیازهای اساسی زندگی خود را بر تحصیل اولویت میبخشند و سعی در کاهش چالشهای اقتصادیشان از رهگذر ورود زودرس به بازار کار دارند. اساسا در هر جامعهای که فقر و چالشهای اقتصادی اوج گیری داشته باشند، تحصیل به تدریج مزیت خود را از دست میدهد و حتی به یک مساله لاکچری تبدیل میشود.
حتی اگر از رهگذر "هرم مازلو" نیز به مساله بنگریم، انسان به طور طبیعی رفع نیازهای اساسی و حیاتی خود را بر دیگر نیازها نظیر تحصیل اولویت میبخشد و نمیتواند بدون رفع نیازهای ابتدایی و اساسی خود، به رفع دیگر نیازهایش بیندیشد. در این میان، مسوولان مختلف کشورمان نیز تاکنون در موضع گیریهای گوناگون خود تاکید کرده اند که فقر خود اصلیترین عامل در ترک تحصیل دانش آموزان ایرانی است.
البته که این وضعیت در نوع خود حامل چالشهای جدی در ادامه راه برای کشورمان خواهد بود. زیرا همانطور که پیشتر هم گفته شد، نیروهای آموزش دیده متخصص یکی از مهمترین سرمایههای هر کشور در مسیر حرکت به سمت توسعه هستند.
۳: چالش تاخر تاریخی نظام آموزشی
در نهایت باید گفت که نظام آموزشی کشورمان همواره با یک تاخر تاریخی در رابطه با دانش آموزان و مقتضیات روز مواجه بوده است. این بدان معناست که نظام آموزشی نتوانسته متناسب با مقتضیات زمان و البته دانش آموزانِ امروز برنامه ریزیهای لازم را انجام دهد و به پیش رود. این در حالی است که اگر ظرفیتهای عملیاتی برای تجهیز دانش آموزان به تواناییهای شغلی عملی در دوران تحصیل فراهم باشد، اساسا تحصیل خود به یک مولفه جذاب تبدیل میشود و میتواند بسیاری را از ترک تحصیل بازدارد.
با این حال، این مساله که نظام آموزشی ایران بیش از ماهیت عملی، از ظرفیتهای تئوریک برخوردار است نیز سبب شده تا در بحبوحه وضعیت اقتصادی نه چندان مساعد کشور، مزیت و جذابیتهای خود برای دانش آموزان را از دست بدهد و همین مساله موجب افزایش نرخ ترک تحصیل در کشورمان شده است. البته که مولفه کسب مهارت و سخت گیری در این رابطه، موضوعی است که سال هاست در نظامهای آموزشی پیشرو در جهان به ویژه در جهان غرب مورد توجه است و بایستی برای آن برنامه ریزیهای جدی نیز صورت میگیرد.