چنانچه پیش از آغاز تبلیغات کاندیدهای محترمِ ریاست جمهوری، طی یادداشتی با عنوان «تحول یا تکامل در سیاست خارجی» ذکر کردم، دولت جمهوری اسلامی ایران باید با رویکرد تکاملی، «زمینهساز» و «پیشبرنده» اصول کلان سیاست خارجی جمهوری اسلامی، مندرج در قوانین و اسناد بالادستی باشد و به طور مشخص، دستگاه دیپلماسی دولت چهاردهم باید بسترساز و زمینهسازِ کنش نهادهای دولتی و غیردولتی باشد که میخواهند در حوزه امنیت، اقتصاد، فرهنگ و محیط زیست «یک قدم رو به جلو» در راستای اجرای «نقشهراهی» بردارند که پیشتر مقام معظم رهبری در سیاستهای کلی مربوط به دستگاه دیپلماسی کشور ابلاغ فرمودند. قرار نیست تحولی عمیق با طرحهای «آرزواندیشانه به ناکجاآباد» ایجاد شود بلکه همین قدمهای کوتاه، اما مستمر در یک بازه زمانی ۱۰ ساله، تغییر و تحولی تدریجی و مثبت ایجاد خواهد کرد.
یکی از تهدیدهای پنهان که متوجه منافع ملی کشور است و به تدریج آثار مخرب خود را نمایان خواهد کرد؛ فرایند «بیربط شدگی ایران Irrelevance» در اقتصاد سیاسی منطقهای و جهانی است. فرایندی که مدتی است آغاز شده و آثار مخرب آن به تدریج نمایان خواهد شد. چنانچه از حالا در مقابل این فرایندِ مخرب، تدبیر و اقدامات مقتضی صورت نگیرد، «امنیت وجودی» کشور در آینده نه چندان دور، با مخاطرات جدی مواجه خواهد شد.
اما بیربط شدگی چیست و چه شاخصههایی دارد؟ بیربطشدگی (Irre valence) فرایندی است که طی آن «یک فرد، سازمان یا کشور به لحاظ ادراکی در اذهان دیگران به «مسئله» problem ,تبدیل میشود و تعامل با او در عقلانیت هزینه-فایدهگرا پرهزینه تلقی شده و به تدریج از دایره ارتباطات خارج میشود.» دیدبانیِ رویکرد کشورهای مختلف به جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد، ایران در گفتمان حاکم در نظام بینالملل و منطقه بتدریج به «مسئله» تبدیل شده است و بالمال در ادراک کشورها وارد فرایند بیربطشدگی حتی از سوی کشورهای دوست شده است. چگونه؟ تحلیلی از گفتمان سیاست خارجی دولتهای مختلف در مناطق گوناگون نظام بینالملل نشان میدهد:
➢ ایران از منظر امریکا «دولت متعارض» است؛
➢ ایران از منظر اروپا «دولت مقابل کننده با ملت و مختل کننده نظم جهانی» است؛
➢ ایران از منظر چین «دولتی با امکانِ همکاری محدود» است؛
➢ ایران از منظر روسیه «دولتی با امکانِ همکاری تاکتیکی با هدف چانهزنی با غرب» است؛
➢ ایران از منظر کشورهای شرق آسیا «دولتی مختل کننده» است؛
➢ ایران از منظر بازیگران مؤثر خاورمیانه «دولتی تهدید کننده و رقیبی با قدرت سلبی» است.
از این رویکردها میتوان یک نتیجه قطعی گرفت و آن اینکه: ایران برای بسیاری از کشورها و حتی کشورهای دوست به یک «مسئله» Problem تبدیل شده است. مسئله شدن یعنی ورود به کانال «بیربطشدگی» و چنانچه برای بیربطشدگی تدبیری و اقدامی صورت نگیرد؛ به «دگرشدگی» others، در نظام بینالملل و منطقهای ختم خواهد شد. دگر شدگی در نظام بین الملل قطعا مخاطراتی برای آن کشور دارد.
اکنون میتوان برخی علائم فرایند بیربطشدگی جمهوری اسلامی ایران را در منطقه و نظام بینالملل مشاهده کرد:
۱) اوپک با مکانیزمهای خود تنظیمی، کاهش عرضه نفت ایران را مدیریت کرده است و حتی حذف کامل ایران در تولید و عرضه نفت، این سازمان را دچار چالش اساسی نمیکند.
۲) رژیمهای تحریمی علیه اقتصاد و تجارت ایران باعث شده تا سهم گرفتن ایران در شبکه تجارت منطقهای و جهانی با چالش اساسی مواجه شود.
۳) رژیمهای تحریمی علیه ایران باعث شده تا حتی کشورهای دوست و همسایه نیز در مبادلات تجاری و اقتصادی با ایران با چالشهای اساسی مواجه شوند.
۴) «مسئله بودگی» ایران در حوزههای امنیتی و سیاسی، مانع از سرمایهگذاری خارجی در ایران شده است و حتی باعث فرار سرمایههای داخلی نیز از ایران شده است و این امر بتدریج باعث عدم توسعه یافتگی کشور و شکاف با کشورهای منطقه خواهد شد.
۵) حذف تدریجی ایران از کریدورهای مهم بینالملل (عبور از جادههای کمربندی به جای عبور از ایران) باعث رکود بنادر دریایی ایران نظیر بندرعباس و چابهار شده است.
۶) جنگ روانی علیه ایران به عنوان «بازیگر بر هم زننده صلح در خارومیانه»؛ مسئلهبودگی ایران را در ادراک کشورها تقویت کرده است.
۷) پروژه «پیوستِ ادراکی ایران به روسیه در جنگ اوکراین» ادراکِ «ایران به مثابه بازیگر جنگ طلب» را تقویت کرده است.
۸) گذار کشورهای عربی خلیج فارس از استراتژی «بقا محور» به «استراتژی توسعه محور»؛ تمایزِ ادراکی ایران با سایر کشورهای منطقه را افزایش میدهد و ایران را به یک استثناء در خاورمیانه تبدیل میکند.
۹) انرژی مضاعف ایران در محیط بینالملل (مقابله با امریکا) و محیط شامات (مقابله با رژیم صهیونیستی)؛ امکان کنشمندی موثر ایران در محیط افپاک؛ محیط قفقاز، محیط خلیج فارس و محیط آسیای مرکزی را کاهش داده است و به فرایند بیربطشدگی ایران در این محیطها ناخواسته کمک میکند.
۱۰) نهایت آنکه پادزهر مقابله با بیربطشدگی (Anti act)؛ «سیاست و امنیتِ تابع ملزومات اقتصادی» است. در ایران، اما اقتصاد، دایرهای در حاشیه دایره بزرگ سیاست و امنیت است؛ بنابراین مسئله بزرگ سیاست خارجی دولت چهاردهم؛ شناسایی علائم بیربط شدگی و تدبیر و اقدام برای ایجاد روندهای ضد بیربطشدگی است.
منبع: روزنامه توسعه ایرانی