بر خلاف بیشتر سریالهایی که از پلتفرمها پخش میشوند، در انتهای شب نه عربدهکشی داشت، نه مخاطبش را غافلگیر میکرد و نه برای ادامه پیدا کردن داستان، مدام شخصیتهایی به داستان وارد میشدند. آیدا پناهنده به عنوان نویسنده و کارگردان سریال با چند شخصیت محدود و با داستانی ساده، اما پرکشش به انسان مدرن، آروزهایش، شکستهایش و روابط عاطفیاش پرداخت. ایدههای خوبی در روایت داستان داشت و با استفاده از ایدههای اصلی میلان کوندرا که بخشی از کتاب بار هستی اش هم در سریال خوانده شد، به مسئله انتخاب و تکرار مدام اتفاقات در زندگی پرداخت. بینندگان پرشمار آن هم در طول سریال نظراتشان را در پلتفرم پخش کننده سریال و همینطور در توییتر و ایسنتاگرام مطرح کردند. از اظهار علاقه به بعضی شخصیتها یا نقد منفی در باره بعضی دیگر و همینطور در باره داستان. شاید آنچه باعث شد نظرات مثبت در باره سریال تقریبا در تمام موارد مثبت باشد، داستان ساده و نزدیک به تجربه تماشاگر آن و همینطور روابط قابل درک آدمهای سریال بود. به خصوص پایانبندی آن و اتفاق افتادن آنچه تماشاگر به دنبال آن بود، توانست نظرات مثبت بسیاری به دنبال داشته باشد.
یکی از مخاطبان سریال، پایان آن را با شعری از نزار قبانی تعریف کرده و نوشته: «حس میکنم آخرین سکانس در انتهای شب را از وری این شعر نزار قبانی ساختهاند:
اگر سخن میان من و تو پایان یافت
و راههای وصال قطع شدند
و جدا و غریبه شدیم
از نو با من آشنا شو»
رضا صائمی، منتقد و روزنامه نگار در بخشی از یادداشتش در باره این سریال نوشته: «میزان عاشقی درزمان خداحافظیها و تلخی اش عریانتر میشود تا هنگام وصل و شیرینی اش... مثل رضا که وقتی فهمید امید وصلی به ماهی نیست و باید زهر فراق را به جان بخرد، عاشقی کرد نه انتقام جویی. بهنام را برای به بهبود حال ماهی فرا خواند تا حالا که ماهی به دمش رسیده، آب در تنگش بریزد و او را از تنگنا نجات دهد ... گویی بهنام عاقلتر شده و دارد بلد شدن ماهی را یاد میگیرد ... در انتهای شب پشت هیچ شخصیتی نایستاد تا مقابل شخصیت دیگر بایستد... سعی کرد حق و ناحق همه را در ترازوی داوری بگذارد و ضعف و قوتهای هر کاراکتر را کنار هم ببیند ... در پی مقصر نبود. به روایت موقعیتی پرداخت که چطور از ناهمتراز شدن آدمها، تراژدی میزاید. ماهی و بهنام به هم برنگشتند، اما امکان رجوعشان هم ناممکن نیست ... آنها خاطره بازی را آموختند تا شاید دوباره خاطره سازی کنند.»
مژده لواسانی، مجری تلویزیون هم با اشاره به کارهای قبلی آیدا پناهنده در باره این سریال اینطور نوشته است: «برای من که ناهید و اسرافیل و تی تی را دیده بودم و دوست داشتم، نام آیدا پناهنده به عنوان کارگردان یک سریال کافی بود که مطمئن باشم این سریال را باید دید و حالا بعد از پایان سریال بیش از پیش مطمئنم که خانم پناهنده شما در ادامه مسیر ناهید و اسرافیل و تی تی بسیار درخشانید.»
یکی از فعالان حوزه وی. او. دی و استریم هم در باره آن این طور اظهارنظر کرده: در بحبوحه ساخت سریالهای نمایش خانگی، در زمانی که رقابت در ساخت سریالهایی از جنس نه چندان ایرانی در بین سازندگان سریال رشتههای ذهنیث مخاطب ایرانی را رنجور میسازد، تماشای نگاه پرشور دختری که با جسارت دخترانه علاقه خود را ابراز کرد، به وجد آمدیم. از محبت پسر بر مادر فراموشکار، ناکردههای خود را غبطه خوردیم. رابطه را دیدیم و غلبه فراز آن را بر فرودش تماشا کردیم و چه زیبا بود انعطاف سیاستگذاران تولید سریال برای خلق تصاویری که جای در سینمای ایران خالی بود.