جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا، دربارۀ سیاست دونالد ترامپ در قبال ایران، در صورت پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، گفته است: «او نمیداند و شاید هم تا پایان دورۀ ریاستجمهوریاش نداند که چه رویکردی در قبال ایران دارد.»
اگر این نظر بولتون دربارۀ دورۀ دوم ریاست جمهوری ترامپ باشد، باید منتظر بود تا صحت و سقم آن روشن شود ولی ترامپ در زمان ریاست جمهوریاش رویکرد مشخصی نسبت به ایران داشت که عبارت بود از اعمال فشار اقتصادی بر ایران برای کشاندن جمهوری اسلامی پای میز مذاکره؛ اما این سیاست شکست خورد. یعنی جمهوری اسلامی به رغم همۀ فشارها به مذاکره با دولت ترامپ تن نداد.
ظاهرا ترامپ در صورت انتخاب مجدد به ریاست جمهوری، میخواهد فشار اقتصادی بر ایران را از طریق ممانعت از فروش نفت ایران و تشدید تحریمها افزایش دهد تا سرانجام جمهوری اسلامی با دولت او از در مذاکره درآید.
اگر این طور باشد، فارغ از اینکه جمهوری اسلامی چه واکنشی به فشارهای اقتصادی دولت ترامپ نشان خواهد داد، باید گفت ترامپ رویکرد مشخصی در قبال جمهوری اسلامی خواهد داشت.
جالب اینکه بولتون در بخش دیگری از مصاحبهاش با رسانۀ قطری «الشرق» گفته است: «فکر میکنم ایرانیها احتمالا تصمیم میگیرند با ترامپ که قصد داشت با کیم جونگ اون رهبر کره شمالی به مذاکره بنشیند، مذاکره کنند.»
این حدس بولتون به این معناست که رویکرد ترامپ در قبال ایران جواب هم خواهد داد. اگر هدف ترامپ کشاندن جمهوری اسلامی پای میز مذاکره از طریق افزایش فشارهای اقتصادی بر ایران باشد و حکومت ایران، مطابق حدس بولتون، به مذاکره با دولت ترامپ تن دهد، بنابراین نه تنها رویکرد ترامپ نسبت به ایران مشخص است، بلکه به هدف مد نظر ترامپ هم منتهی خواهد شد.
اما این ظاهر ماجرا است. نکتۀ مهم مذاکرۀ منتهی به توافق است. احتمالا منظور بولتون این است که ترامپ، مثل مورد کرۀ شمالی، حتی اگر با مقامات ایران دیدار و خوش و بش کند، به توافقی دست نخواهد یافت. اگر توافق بین ایران و آمریکا حاصل نشود، ترامپ دیگر سیاست مشخصی در قبال ایران در آستین ندارد.
احتمالا همین طور خواهد شد. یعنی حتی اگر جمهوری اسلامی با دولت ترامپ وارد مذاکره شود، که احتمالش چندان زیاد نیست، توافقی بین حکومت ایران و دولت ترامپ صورت نخواهد گرفت. اما باز این به این معنا نیست که ترامپ نمیداند چه رویکردی باید نسبت به ایران در پیش بگیرد. رویکرد او حفظ فشارهای اقتصادی بر ایران با هدف تضعیف توان مالی جمهوری اسلامی و تقویت احتمال اعتراضات داخلی در ایران خواهد بود.
در واقع ترامپ چارهای جز در پیش گرفتن چنین سیاستی ندارد چراکه او خواهان جنگ با ایران نیست و بارها نیز با افتخار گفته است که در شصت و چند سال اخیر تنها رئیس جمهور آمریکا بوده که این کشور را درگیر جنگ نکرده است.
پس چرا بولتون معتقد است ترامپ نمیداند چه سیاستی را باید نسبت به ایران اتخاذ کند و تا پایان دورۀ دوم ریاست جمهوریاش نیز احتمالا به رای روشنی در این زمینه نخواهد رسید؟ چون منظور بولتون از رویکرد مشخص در قبال ایران، رویکردی مشخص برای براندازی جمهوری اسلامی است.
نسخۀ بولتون روشن است: حملۀ نظامی آمریکا به ایران برای سقوط جمهوری اسلامی. ولی چنین نسخهای در آمریکا نه بین دموکراتها و نه حتی بین جمهوریخواهان مشتری چندانی ندارد. سیاست پرهیز از یک جنگ جدید، سیاستی دوحزبی است که پس از حملۀ نظامی آمریکا به افغانستان و عراق و تحمل تبعات مالی و جانی آن دو جنگ و البته حضور طولانیمدت نظامیان آمریکا در افغانستان و عراق، اتخاذ شده است.
ترامپ به عنوان کسی که سخت مخالف اقدامات نظامی آمریکا در افغانستان و عراق است، قاعدتا مدافع حملۀ نظامی به ایران نیست و بولتون را دقیقا به دلیل جنگطلبیاش کنار گذاشت. پرهیز او از جنگ، چه زمانی که ایران پهپاد آمریکا را سرنگون کرد چه پس از موشکباران پایگاه هوایی عینالاسد، اتفاقا محضول رویکردی مشخص در قبال ایران بود.
این رویکرد البته باب طبع جان بولتون نیست و به همین دلیل بولتون آن را مصداق بیرویکردی ترامپ در قبال ایران میداند. اما به نظر میرسد توصیف انتقادی بولتون از سیاست ترامپ دربارۀ ایران درست نیست. سیاست ترامپ در قبال ایران مبتنی بر «پرهیز از جنگ و فشار اقتصادی حداکثری» است.
دو چیز میتواند این سیاست را تغییر دهد. اول، اقدام نظامی ابتدا به ساکن ایران علیه نیروهای آمریکا در منطقه است که چنین احتمالی تقریبا منتفی است. دوم، ورود ایران به مذاکره با دولت ترامپ. اگرچه چنین احتمالی چندان زیاد نیست ولی به نظر میرسد شانس وقوع چنین مذاکرهای در دور دوم ریاست جمهوری ترامپ بیشتر از دور اول ریاست جمهوری او باشد.
ولی در هر صورت شانس توافق با ترامپ چندان بالا به نظر نمیرسد. در صورتعدم توافق نیز همان سیاست فشار اقتصادی حداکثری در عین پرهیز از جنگ، قاعدتا مبنای عمل دولت ترامپ در قبال ایران خواهد بود.