مهدی اخوان ثالث، در شعر «قصه شهر سنگستان» که از یک ساختار تمثیلی برخوردار بود دیو سیاه استعمار را در هیئت دزدان دریایی تصویر میکرد که بیمحابا به شهر شهزاده حمله کردند و آن را درهم شکستند. مراد از شهر سنگستان در این شعر جامعه ایران بود که زیر چکمه کودتاچیان مرداد ۳۲ رو به خاموشی سپرد و در پی پیروزی ائتلاف شوم استبداد و استعمار تا سالها قد راست نکرد.
اخوان تا قبل از سنگینی حضور کودتاچیان بر گُرده جامعه ایران شاعری بود که اعتقاد داشت باید در برابر ظلم و جور موجود سر تسلیم فرود نیاورد و عزت و آزادگی را همچون گوهری عزیز، حفظ کرد. این مهم را میتوان در شعر «سگها و گرگها» ردگیری کرد. او این شعر را در قالب تمثیلی سرود. سگ در این شعر نماد آدمهایی است که برای یک لقمه بیشتر حاضر به هر کاری هستند و برای اربابان خود دم میجنبانند و عزت نفس برایشان هیچ محل و نشانهای از اعراب ندارد. او، اما در عوض گرگها را بزرگمنش تصویر میکرد و آنها را همچون آزادگانی که سرما و گرسنگی را تاب میآورند، ولی زیر یوغ هیچ اربابی نمیروند مورد ستایش قرار میداد.
او حتی پس حوادث ۲۸ مرداد با وجود اینکه لحن اشعارش به تلخی گرایید از پا ننشست و در قالب شعر «مرد و مرکب» به انقلاب کذایی سفید با زبانی آکنده از طنز و تمسخر تاخت و از شاه در قامت یک پهلوان پنبه یاد کرد. او اصلاحات دستگاه پهلوی را برنمیتابید و هیچ ابایی از اشاره به این وضعیت نداشت. اخوان که اکنون سیوچهار سال از خداحافظیاش با این دنیا میگذرد در تمام سالهای زندگانیاش پیوسته به فکر وطن بود و دمی را بدون ایرانش تصور نمیکرد و «ایران» را در اشعارش نماد اصالت و بازگشت به ریشهها میدانست.