آفتابنیوز :
يكي از اثراتي كه انتخابات اخير در پي داشت تقويت جريانات خواستار دموكراسي و رعايت حقوق بشر و اقليت ها است. اين بحث وجود دارد که با توجه به سياست آمريكا مبني بر توسعه دموكراتيزيشن در خاورميانه، جبهه دموكراسي حقوق بشر تقريبا همان چيزي است كه ايالات متحده قصد دارد در خاورميانه اجرا كند. آيا چنين نيست؟ خير. قصدآمريكا در اين برهه تطبيق خودش با يكسري از تحولات و تغييرات اساسي¬تر در جهان است. پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و پايان جنگ سرد مناسبات بين الملل به كلي دگرگون شده است. اكنون اولويت هاي اقتصادي در روابط بين الملل برجسته شده است. روابط اقتصادي در صورتي است كه دراز مدت و بدين ترتيب راهبردي باشد و لذا چنين روابطي به پيش نيازي چون ثبات سياسي وابسته است. معناي ثبات سياسي در زمان جنگ سرد با امروز به كلي متفاوت است. به ديگر سخن امروز پيش شرط هر گونه روابط اقتصادي دراز مدت دموكراتيزه شدن است. يعني يك موج ديگري از دموكراتيزه شدن در حال گسترش است. اكنون آمريكا با سياست دموكراتيزيشين خود درواقع قصد دارد به اين ضرورت جهاني پاسخ لازم را داده باشد. يعني در عصر كنوني حتي كشوري مثل آمريكا نيز نمي تواند با كشوري واپسگرايي همچون عربستان همكاري داشته باشد در حاليكه آنها مثلا با عربستان مشكلي نداشتند و ندارند و اين مساله به ضرورت زمان ايجاد شده است و اكنون كه نيروهاي راست در آمريكا به پيروزي رسيده اند نيز نمي توانند اين روند را متوقف كنند، چرا كه شرايط جهاني چنين مساله اي را ايجاب مي كند.
در طول هشت سال گذشته دولت اصلاح گراي خاتمي حاكم بود. از سوي ديگر اين مساله ي حقوق بشر و دموكراسي خواهي چيزي نبود كه در خرداد 84 با انتخابات رياست جمهوري زاده شود بلكه گفتمان مثلا بيست سال اخير دنياست. چرا مثلا همزمان با دوم خرداد 76 اين جبهه كليد نخورد تا در طول اين چند سال دوام و قوامي براي حيات آن ايجاد شود . اتفاقي كه سبب شد اين جبهه همزمان با انتخابات ايجاد شود چه بود؟ رفتار هاي آدميان معمولا به دو صورت است. يا بر اساس اخلاق ايماني و مذهبي است، يا معطوف به اخلاق اجتماعي، در پي يادگيري و اکتسابي است و در واقع، تابع فراينديادگيري است. مثلا در زندگي عادي، بزرگتر ها پندهاي زيادي مي دهند که جوانان گوش نميکنند، اما وقتي سن آنها بالاتر مي رود به همان نتيجه مي رسند اما با هزينهاي كه ميپردازند. دموکراسي هم ياد گرفتني است. نيروهاي سياسي در فرايند عمل ضرورت الزامات جامعه مدني و دموكراسي را فراميگيرند. در خرداد 76 وقتي آقاي خاتمي پيروز شد احزاب و گروههاي سياسي درون حاکميت و همين اصلاح طلبان بودند که اصطلاح خودي و غير خودي را مطرح کردند. در چنين شرايطي امکان نداشت که اصلاح طلبان درون حاکميت بيايند با نهضت آزادي ايران هماهنگي و همفکري کنند. اما تجربه در عرصه ي عمل نشان داد که چنين چيزي ضروري است. در طول هشت سال گذشته در اثر همين تجارب همه نيروها به چيزهايي رسيدند که همزمان با انتخابات امکان عمل به آن را پيدا كردند. اگر به اسناد مراجعه کنيد متوجه مي شويد که همواره دغدغه ي ما پس از انقلاب همكاري و هماهنگي نيروها براي با همين مساله ي آزادي و دموکراسي و . . . بود، اما شرايط ذهني فراهم نبود. در اين انتخابات شرايط عيني براي تشکيل چنين جمعي ايجاد شد.
اينكه گفتيد بسياري از گروهها و اشخاص پس از پيروزي آقاي خاتمي با نهضت ازادي رفتار مناسبي نداشتند و اصطلاح خودي و غير خودي را مطرح كردند و... آيا مي توان گفت اثر آن هنوز در رابطه با اينكه به عنوان مثال سازمان مجاهدين انقلاب واكنش لازم را به تشكيل جبهه ي دموكراسي خواهي و حقوق بشر نداشته به چشم مي خورد؟ بله، بعضي ها زودتر از وقايع ياد مي گيرند و بعضي ها دير تر. يادگيري هم نمود خارجي دارد. به عنوان مثال حتي روزنامه هاي جناح راست هم مي گويند آقاي گنجي را آزاد كنيد، در حاليكه زماني معتقد بودند اگر او به زندان برود بهتر است.
يعني به نظر شما جناح راست هم به اصطلاح سر عقل مي آيد؟ بله، همه در حال يادگيري هستيم. البته وقتي جناح راست چيزي را ياد مي گيرد معنايش اين نيست كه با نهضت آزادي ائتلاف كند. نهضت آزادي هم با او ائتلاف نمي كند. اما ياد مي گيريم كه تعامل با يكديگر را مدني كنيم. يعني در ادبيات سياسي حتي موتلفه هم تغيير ايجاد مي شود.
دليل عدم حضور سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در جبهه ي حقوق بشر و دموكراسي خواهي به نظر شما اين است كه آنها مسايل را كمي دير تر ياد مي گيرند؟ آنها ممكن است اولويت هاي ديگري داشته باشند.
حتي نمي گوييد كه آيا آنها به ضرورت اين جبهه معتقد هستند يا خير؟ نمي دانم. هيچ وقت گفتگوي مستقيمي بين ما صورت نگرفته است.
حتي براي انتخابات هم چنين گفتگويي ايجاد نشده است؟ خير. ما با جبهه ي مشاركت و شخص دكتر معين گفتگو كرديم.
نهضت آزادي ايران مشخصا در جبهه ي دموكراسي خواهي و حقوق بشر چه مسائلي را دنبال مي كند؟ ما در حال مذاكره هستيم و هنوز هيچ توافقي حاصل نشده ، اما پس از حصول آن را اعلام مي كنيم.
با توجه به دولت راستي كه حاكم شده، شما آينده ي جبهه دموكراسي خواهي و حقوق بشر را در ايران چگونه ارزيابي مي كنيد؟ راهي پر فراز و نشيب در پيش داريم. تشكيل اين جبهه كار ساده و بدون هزينه اي نيست، اما اجتنناب ناپذير است. درست است كه جريان راست حاكم شده است. اما اين جناح چه بخواهد و چه نخواهد بايد داروي تلخ تسامح و تحمل سياسي مخالفين را بنوشد. البته ممكن است در آغاز حتي برخوردهاي تندي صورت بگيرد، اما در نهايت جز تسليم در برابر اين راهكارها و واقعيت ها گزينه ي ديگري براي آنها قابل ترسيم نيست.
به نظر شما دولت راستگراي احمدي نژاد در عرصه هاي مختلف و بخصوص فرهنگي و سياست خارجي چه اولويت هايي را در پيش خواهد گرفت؟ ترجيح مي دهم مدتي ديگر خويشتن داري كنم. چون ما حتي هنوز نمي دانيم ايشان چه همكاراني را براي خود در نظر خواهد گرفت. اما اين را مي دانيم كه آقاي خاتمي در انتخاب همكاران خود آزادي عمل چنداني نداشت و قطعا در مورد آقاي احمدي نژاد نيز آزادي بيشتري نسبت به آقاي خاتمي قابل تصور نيست.
البته درست است كه تركيب همكاران يك رئيس جمهور و كابينه مي تواند سمت و سوي آن را مشخص كند، اما وابستگي فكري و تيپ شخصيتي نيز مي تواند معيار باشد. مثلا آقاي خاتمي يك تيپ نو گرا و تقريبا ايده ال بود. با اين حساب تحليل شما از سمت و سوي دولت آينده چيست؟
شما يك واقعيت ديگر را هم در نظر بگيريد. رئيس جمهور شدن آسانتر از رئيس جمهور ماندن است. به زبان ديگر يك شهروند ميتواند هر چه دلش خواست بگويد، مثلا هر چه بخواهد به سردمداران غرب بگويد، چيزي تغيير نمي كند. آقاي احمدي نژاد نيز قبلا يك شهروند بود و آنچه گفته در اين معادله قابل ارزيابي است. اما به عنوان رئيس جمهور نمي تواند هر چه دلش خواست بگويد. در واقع واقعيت هاي دروني و بيروني و ملاحضات ديپلماتيك او را وادار به رعايت برخي مسايل مي كند. تغيير و لغو برنامه ها در بروكسل و ايتاليا در واقع هشداري در همين ارتباط بود كه شما با اين قدرت يكپارچه مي خواهيد چه كار كنيد. آنها مجبور هستند اين شرايط را رعايت كنند.
آقاي يزدي وقت كردي يك ليوان آب زرشك نوش جان كن
مثل اينكه دچار آلزايمر شدي مرد حسابي اين تحليل هاي آبگوشتي ديگه چيه ؟ كي ديگه از تو نظر خواست ؟