کد خبر: ۹۸۶۶۶۸
تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۹

پزشکیان و دغدغه مهاجرت بچه‌های ایران/ دلیل اصلی: رنج بی‌دلیل!

شاعر می‌گوید: از رنجی خسته‌ام که از آنِ من نیست/ بر خاکی نشسته‌ام که از آنِ من نیست... کل قصه همین است.
پزشکیان و دغدغه مهاجرت بچه‌های ایران/ دلیل اصلی: رنج بی‌دلیل!
آفتاب‌‌نیوز :

رییس جمهوری در آیین تجلیل از معلمان نمونه کشوری از نظام آموزش و پرورش و مشخصا معلمان خواسته به کودکان مهارت بیاموزند و اخلاق و علم و ایمان را در آنها نهادینه و نسلی تربیت کنند که خلاق، عاشق، راست‌گو و هماهنگ با تحولات باشند. از سخنان آقای پزشکیان بر می‌آید که مهم‌ترین دغدغه‌های او درباره محصلان و معلمان و آموزش و پرورش این موارد است:

 اول این که ناخرسند است از این که کودکان محروم دیده نشوند در حالی که "باید همه کودکان را ببینیم، نه فقط آنهایی را که امکانات و توانایی مالی دارند، چرا که گاهی از دل همین محرومان، انسان‌هایی برمی‌خیزند که تحولات بزرگ می‌آفرینند. "

 دوم اکتفا به تئوری و نظر حال آن که "تنها با تئوری نمی‌توان کشور را ساخت. باید به کودکان مهارت آموخت و اخلاق، علم و ایمان را در آنها نهادینه کرد تا بتوانند موانع را کنار بزنند. "

 دغدغه سومی که رییس جمهوری با ملاحظات و رودربایستگی‌های همیشگی مطرح کرد این بود که مدیران واجد تجربه‌های کافی نباشند. حال آن که " انتخاب‌ها باید بر اساس شایستگی‌ها و توان‌مندی‌های واقعی افراد باشد، نه رتبه اجتماعی یا وضعیت اقتصادی آنها. در این راستا، عدالت ایجاب می‌کند به هر فرد بر اساس قابلیت‌ها و تقوای او فرصت داده شود. " 

 همان گونه که در آغاز اشاره شد او خواستار تربیت نسلی شده که خلاق، عاشق، راست‌گو، توانا و هماهنگ با تحولات باشد و گفت: " کودکان ما تحت آموزه‌هایی که در مدرسه کسب می‌کنند، می‌توانند تبدیل به انسان‌هایی شوند که مانند عروسک فقط به دنبال نمایش خودشان باشند و یا تبدیل به انسان‌هایی شوند که می‌خواهند مهارت و بزرگی و عزت‌شان را به نمایش بگذارند. "

 جدای همۀ اینها مهم‌ترین نگرانی‌یی که بار‌ها ابراز کرده این است که آرزوی بچه‌های ما مهاجرت است و رفتن و این که: "ما الآن بچه‌هایی تربیت می‌کنیم که فکرشان به خارج است. هنر این نیست که نخبه تربیت کنیم و به آمریکا بفرستیم. "

 بخش آخر البته به مذاق کیهان خوش ننشسته و پرسیده به استناد کدام آمار چنین گفته و گناه را گردن اطرافیان انداخته و آنان را متهم کرده با آمار جعلی و سیاه از وضعیت کشور ذهن رییس جمهور را مخدوش کرده‌اند!

 هر چند دغدغه‌های آقای پزشکیان محترم است و همین که به جای سخنان ظاهر‌بینانه و شعاری و ایدیولوژیک و تکراری و هندوانه گذاشتن زیر بغل معلمان می‌کوشد از منظری دیگر تحلیل کند ستودنی است، اما کافی نیست و چند نکته را می‌توان یادآور شد:

آموزش و پرورش مسؤول نخبه‌پروری نیست. متولی فرآیند رشد همه با استعداد‌های مختلف است. تنها بخشی از میلیون‌ها دانش آموز نخبه به مفهوم خاص هستند. آموزش و پرورش باید نسلی توان‌مند و شاد تربیت کند. این دو کلمه در سخنان رییس جمهور نبود.

واقعیت این است که همه بچه‌ها استعداد خدادادی دارند که باید کشف و شکوفا شود. یکی در زمینه ریاضی و دیگری هنر. سومی ورزش و چهارمی ادبیات و و پنجمی امری دیگر و مقایسه بچه‌ها با هم تنها در یک زمینه کار درستی نیست. کار آموزش و پرورش تقویت اعتماد به نفس و کشف استعداد بچه‌هاست. در پرونده نهایی بچه‌ها بعد از دریافت دیپلم اگر دقت کنید دریغ از یک کلمه که به توانایی‌ها و استعداد‌های او طی ۱۲ سال که در اختیار آنها بوده اشاره شده باشد. منظورشان از انضباط هم میزان اطاعت و تبعیت است. هر چه تابع‌تر و مطیع‌تر بهتر! فکر و ذکر همه هم شده رشته دانشگاهی‌یی که در نهایت پذیرفته می‌شوند و آموزش و پرورش شأن مستقلی ندارد انگار.

 رییس جمهوری از معلمان خواسته نسلی خلاق و عاشق و راست‌گو بار بیاورند. مایلم به عنوان یک علاقه‌مند به پژوهش‌های تاریخ معاصر بپرسم اگر معلمی سر کلاس درس بگوید این شیخ فضل‌الله نوری که در کتاب درسی تاریخ به عنوانی یکی از رهبران مشروطه معرفی شده ضد مشروطه بوده و روایت کتاب‌تان راست نیست معلم راست‌گو را در این سیستم تشویق می‌کنید یا تنبیه؟ ایشان همچنین از معلمان خواسته نسلی عاشق بار بیاورند. آخر با آموزه‌های خشک و سراسر ایدیولوژیک چگونه؟ نگاه کنید اشعار ناصحانه و واعظانه سعدی انتخاب شده یا اشعار عاشقانه یا شورآفرین او؟ چگونه می‌توان در این ساختار نسلی عاشق بار آورد؟!

بله متوجهم. احتمالا منظور ایشان عاشق ایران است. این هم مستلزم آشنایی با تاریخ این سرزمین و بزرگان آن است. جدای آن وقتی کودک و نوجوان می‌بیند پدر او با حقوق ناکافی تحقیر می‌شود و جماعتی که از افشای هویت خود و مصاحبه می‌ترسند به خودشان جرأت می‌دهند برای برای مادر او پیامک حجاب بفرستند و تنها پوشش زن برای این جماعت معیار قضاوت است نه هیچ یک از ویژگی‌های دیگر و مهم‌تر از اینها اجاره‌نشین‌اند و در واقع با این نورخ تورم سالانه خانه‌به‌دوش و یک متر خاک هم از این سرزمین سهم آنان نیست چگونه عاشق این خاک شوند؟! این حس را خود معلمان باید منتقل کنند. همان معلمانی که تشکل‌های صنفی آنها تحمل نمی‌شود. 

بعید است آقای رییس جمهور اینها را نداند. او واقعا از جنس جماعتی که مورد نقد ماست نیست. می‌داند منتها نمی‌خواهد تنش ایجاد کند وگرنه او بهتر می‌داند که از این آموزش و پرورش آبی گرم نمی‌شود و همه اسیر یک ساختار فرسوده‌اند. مگر می‌شود نداند مدیران باید از فیلتر‌های تنگ عبور کنند؟

 با این حال آقای رییس جمهور آذری یا ترک آذری است و کافی است برنامه درسی کشور همسایه ترکیه را بخواهد و ببیند که از ۴۰ ساعت دروس هفتگی نیمی به ریاضی و زبان و مهارت‌های نوشتن اختصاص دارد و در نیمی دیگر درسی به نام "دراما" دارند که در واقع همان تئاتر است و استعداد‌های بچه‌ها در آنها شکوفا می‌شود.

آخر بدون مفاهیم عاشقانه و در ساختاری مبتنی بر تظاهر و خلاقیت‌کش چگونه می‌توان نسلی عاشق و خلاق و صادق بار آورد؟

توجه رییس جمهور به کودکان و نسل آینده مغتنم است، اما اولویت امروز دولت باید متولدان دهه ۶۰ باشد که اکنون یا ۴۰ سالگی را پشت سر گذاشته‌اند یا اطراف این سن هستند و اکثرشان یا ازدواج نکرده‌اند یا از فکر ازدواج منصرف شده‌اند یا اگر تشکیل خانواده داده‌اند فرزندی نمی‌خواهند یا ندارند.

اینها محصول همین آموزش و پرورش هستند و دختر یا زن متولد ۱۳۶۴ که اکنون ۴۰ ساله است از سال ۷۱ تا ۸۳ در همین ساختار تربیت شده است.

آقای رییس جمهور! بچه‌های این نسل بیش از آن که از معلمین و مدرسه تأثیر بپذیرند از خانواده و شبکه‌های اجتماعی و جامعه اثر می‌گیرند و مومی در دست معلمان نیستند تا آنها بتوانند شکل مطلوب به آنها بدهند. مهم‌تر از اینها بخشی از رنجی را که به آنها تحمیل می‌شود بی دلیل می‌دانند و احساس می‌کنند نباید با آن دست و پنجه نرم کنند. آدمی برای درد درمانی می‌جوید. رنج با دلیل مثل مشقت‌هایی که چشم‌اندازی مثبت برای آنها متصور است تاب می‌آورد. اما رنج بی دلیل تنها خستگی و ملال می‌آورد:

بامداد شاعر می‌گوید:

از رنجی خسته‌ام که از آنِ من نیست
بر خاکی نشسته‌ام که از آنِ من نیست

کل قصه همین است.

 هر قدر از رنج بی دلیل کاسته و بر احساس تعلق افزوده شود میل به مهاجرت هم فرومی‌کاهد.

تا جایی که می‌توانید از این رنج بکاهید و بر آن تعلق بیفزایید. بخش زیادی از این رنجی که به مردم تحمیل شده می‌تواند نباشد.

گیرم معلم فکر مهاجرت را از سر بچه‌ها بیندازد. فردا که بزرگ‌تر شد و برای او پیامک حجاب فرستادند و در فلان گزینش اگر راست گفت رد شد یا محاسبه کرد با پول ۳۰ سال حقوق خود هم خانه دار نمی‌شود آیا باز هم حس تعلق خواهد داشت؟

دغدغه رییس جمهور محترم است، اما رؤیای مهاجرت بچه‌های ما دو دلیل روشن دارد: خسته از رنجی که از آن آنان نیست یعنی ربطی به آنها ندارد، چون هم‌سن‌و‌سال‌هاشان درجا‌های دیگر با آن سر و کله نمی‌زنند. رنجِ بادلیل یک بحث است ولی رنجِ بی دلیل را چرا باید تحمل کرد؟
دومی هم نشستن بر خاکی که حس کنی دیگران از تو نمی‌دانند.

اتفاقی که افتاده این است: حکومت بیشتر نگران آسیب‌های اجتماعی در مدرسه و میان دانش‌آموزان است. تفاهم‌نامه اخیر با پلیس هم ناشی از همین نگرانی است. ۱۰ سال قبل هم طرح «نماد»‌با همین هدف تهیه شده بود:سرواژهٔ «نظام مراقبت اجتماعی دانش‌آموزان». 

خانواده‌ها درگیر کنکورند و این که بچه‌ها در نهایت سر از کدام رشته دانشگاهی در می‌آورند. این اشتیاق در پسران کمتر شده و در دختران بعضا به دلایل فرادرسی باقی است.

دغدغه اصلی معلمان وضعیت رفاهی و معیشتی خودشان است. معلمی برای اکثر آنان یک شغل است و قرار نیست مثل شمع آب شوند تا نوربتابانند. هر صنفی کالایی یا خدماتی ارایه می‌دهد و خدماتی که آنها ارایه می‌دهند هم خدمات تحصیلی و آموزشی است.

کادر مدرسه هم یک اداره است با دغدغه‌های خودشان. 

بچه‌ها هم سرشان در گوشی است گرم بازی گوشی و جز اندکی بقیه به حداقل نمره قانع و قایل‌اند. 

به عبارت دیگر هر ضلعی کار خود را می‌کند. حکومت نگران آسیب‌های اجتماعی و اعتیاد و مواد مخدر است چنان که در تفاهم نامه با پلیس هویداست. خانواده‌ها به دانشگاه فکر می‌کنند. بچه‌ها به خارج و معلمان به رتبه در نظام رتبه بندی و از این گرایش‌های پراکنده آنچه آقای پزشکیان می‌خواهد در نمی‌آید مگر آن که ریل را و مسیر اصلی را درست کند و خود بهتر می‌داند نیاز به اختراع چرخ نیست.

مدرسه باید شاداب باشد و مدرسه خوب مدرسه‌ای است که بچه‌ها از تعطیل شدن آن خوش حال نشوند. با این همه هم این که پزشکیان شعار‌های ملال آور عمر و سرمایه بر باد ده را تکرار نمی‌کند و حرف از خلاقیت و عشق می‌زند خوب است چرا که گفته‌اند وصف العیش نصف العیش!

صریح‌تر این که مهم‌تر از آنچه می‌گوید آن جملات تکراری و خسته کننده بار‌ها گفته شده است که نمی‌گوید!

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین