آفتابنیوز : آفتاب: برای مردی که 13 سال اول زندگیاش را در ایران گذرانده، اولین کار این بود که به ریشهها برگردد: او باید زبان مادریاش، فارسی را کاملا از نو میآموخت.
به گزارش سی ان ان؛ قطبی 46 ساله با لهجه ساحل غربی آمریکا میگوید: «به ریشههایم برگشتم. فارسی را خیلی ضعیف صحبت میکردم و مجبور بودم با قلبم ارتباط برقرار کنم. ارتباطی که با مردم ایران برقرار کردم فوقالعاده بود.»
قطبی سه دهه از کشورش و از مادرش دور بود. در بازگشت از او با گل، شعار و موسیقی استقبال شد و بسیاری او را ناجی فوتبال ایران نام نهادند. او شاید دقیقا نمیفهمید مردم چه میگویند، اما گلهای میخک قرمزرنگی که مقابل پای او انداختند خود گویای ماجرا بودند.
او حالا مربی ایران است و پیش از دیدار شنبه با کره جنوبی امیدوار است که نه تنها طلسم 35 سال قهرمان نشدن تیم ملی را بشکند، بلکه به دنیا، به ویژه آمریکا نشان دهد که ایران آن چیزی نیست که آنها تصور میکنند.
قطبی با رویای فوتبالیست شدن به آمریکا پا گذاشت: «دو سال قبل از انقلاب بود، در جولای 1977. فرصت آن را یافتم که به دنبال تحصیلاتم باشم، و به رویای خود که فوتبالیست شدن بود بپردازم.
شاید در آن لحظه کالیفرنیا بهترین جای ممکن نبود؛ البته من حق انتخاب نداشتم، اما در آن محیط فوتبال داشت تازه شکل میگرفت. لیگ فوتبال شمال آمریکا در جریان بود و من 15 دقیقه تا ورزشگاه رزبال فاصله داشتم. میرفتم تا بازی یوهان کرویف را ببینم؛ رینوس میشل هم مربی تیم بود و این دو نفر الهامبخش من بودند. کرویف الهامبخش من بود. همان اولین باری که پایم به توپ خورد میخواستم فوتبالیست شوم.»
آشنایی با میشل، مربی هلندی که فلسفه «توتال فوتبال» مشهورش فوتبال را دگرگون کرد، قطبی را در مسیر مربیگری قرار داد و او در نهایت مربی تیم زنان UCLA شد.
آنجا بود که او با استیو سمپسون، مربی آینده تیم ملی آمریکا در جام جهانی 1998 فرانسه آشنا شد. هنگامی که قرعهکشی مرحله گروهی انجام شد، سمپسون به قطبی پیشنهاد کرد شغل مدیریت بررسی تیمها را به عهده بگیرد. هدف اصلی سمپسون کشف نکات بیشتری درباره تیم شگفتیساز گروه بود: ایران.
بازی بین ایران و آمریکا در لیون را یکی از بزرگترین لحظات تاریخ جامهای جهانی میدانند. روابط ایران و آمریکا پس از انقلاب در پایینترین حد بود، به ویژه به دلیل جنگ ایران و عراق که آمریکا و بسیاری از متحدان غربیاش، به شکل ننگینی در ابتدا از صدام حسین حمایت کردند.
بازی یک سال پس از انتخاب بهتانگیز محمد خاتمی به ریاست جمهوری ایران برگزار شد که به دنبال تنشزدایی بود.
قطبی میگوید: «آن بازی لیون را به روشنی به یاد میآورم.
مردم ایرانی را میدیدم که روی یک طرف گونههایشان پرچم آمریکا نقش بسته بود و روی طرف دیگر صورتشان پرچم ایران. مردان ایرانی با همسران آمریکایی که هنگامی که هر تیم گل میزد به هوا میپریدند. این قدرت فوتبال را به من نشان داد. دو چیز هست که میتواند این سیاره را صمیمیتر سازد: عشق و فوتبال.»
پیروزی شوکآور ایران در آن بازی باعث جشن شادی مردم در تهران شد و یک میلیون نفر به خیابانها ریختند. این لحظهای نمادین برای این کشور بود. حضرت آیتالله خامنهای، مقام معظم رهبری در پیامی به تیم ملی اعلام کردند: «امشب، دوباره رقیب قوی و متکبر، طعم تلخ شکست به دستان شما را چشید. شاد باشید که مردم ایران را شاد کردید.»
قطبی با پاسپورت آمریکاییاش نمیتوانست به نزد خانوادهاش برگردد. او تحلیلگر تیم کره جنوبی بود که به نیمهنهایی جام جهانی 2002 رسیده بود و سپس چهار سال بعد کمکمربی تیم شد.
قطبی میگوید: «تلاش کردم در هنگامی که کمکمربی کره جنوبی بودم به ایران برگردم. اما دو روز قبل از سفر گفتند نمیتوانم به این سفر بروم. لحظه تلخی بود. همه کرهایها شگفتزده شده بودند: چطور نمیتوانی به کشورت برگردی؟»
در هنگام کار به عنوان کمکمربی لسآنجلس گلکسی بود که همه چیز عوض شد. تماسی از ایران گرفته شد و به او شغل مربیگری پرسپولیس، بزرگترین تیم فوتبال ایران پیشنهاد شد. این اولین باری بود که او پس از 30 سال پا به خاک ایران میگذاشت: «هنگامی که هواپیما فرود آمد، به روشنی به یاد دارم که نمیدانستم چه انتظاری باید داشته باشم. هنگامی که از باند فرودگاه دور شدم، همه مردم را دیدم که با گل، پرچمها، تصاویر و موسیقی به استقبال آمده بودند. تحت تاثیر قرار گرفتم. در آن لحظه، در آنجا بود که حس کردم در خانه هستم.»
اما دیدار دوباره با مادر حتی احساسبرانگیزتر بود: «اشکها سرازیر میشد و مطمئن نبودم چه بگویم یا چه کنم. اما عشق راه خود را پیدا میکند.»
قطبی در اولین فصل خود فاتح لیگ شد، با تیمی که ادعا میکند بیش از 30 میلیون طرفدار دارد. در دربی محلی با استقلال، بیش از 120 هزار نفر به ورزشگاه میروند.
قطبی میگوید: «مربی گلکسی بودم، اما چه میبردیم و چه میباختیم تاثیر زیادی روی زندگی مردم نمیگذاشت. اما در پرسپولیس، هنگامی که میبردیم مردم چند روز خوشحال بودند و اگر میباختیم مردم ماهها ناراحت میشدند.
اکثر افراد میدانند فوتبال چه معنایی برای آرژانتینیها، برزیلیها و ایتالیاییها دارد. آن را در 10 ضرب کنید تا ببینید فوتبال چه معنایی برای مردم ایران دارد.»
با وجود مخالفت فدراسیون فوتبال، قطبی پس از اخراج علی دایی – بازیکنی که هنوز رکورد بیشترین گلزنی در دیدارهای ملی را دارد – مربی تیم ملی در سال 2009 شد.
ایران در آستانه حذف از مرحله مقدماتی جام جهانی 2010 بود: قطبی سه بازی برای نجات تیم فرصت داشت. برد مقابل امارات و تساوی مقابل کره شمالی باعث شد بازی با کره جنوبی بسیار حساس شود. برد میتوانست صعود ایران را رقم بزند، اما اتفاقات دیگری در میدان روی داد.
گل دیرهنگام پارک جیسونگ از منچستریونایتد رویاهای ایرانیها را نابود کرد. آنها هشت دقیقه تا صعود فاصله داشتند.
گفته میشد بعضی از بازیکنان بعد از این دیدار از تیم ملی کنار گذاشته میشوند، اما این اتفاق نیفتاد و بسیاری از آنها باز هم برای تیم ملی بازی کردند!
قطبی شغلش را حفظ کرد و تیم را برای جام ملتها آماده کرد. این تیم قویترین تیم مرحله گروهی بود و سه بازی را برد، از جمله دربی حساس با عراق همسایه و رقیب را.
این میتواند آخرین بازی قطبی به عنوان مربی تیم ملی باشد. پس از تورنمنت او مربی تیم ژاپنی شیمیزو اسپالس میشود، اما در هر حال او در وضعیتی عالی است که ایران را برای اولین بار پس از سال 1976 به قهرمانی آسیا برساند: «هدفی که در نظر گرفتیم فتح جام ملتها برای اولین بار در 35 سال گذشته است. ما میخواهیم این را برای مردم ایران انجام دهیم. ایرانیهای سراسر دنیا مردمی باهوش، پرشور و مهربان هستند و متاسفانه دنیای غرب چهرهای غلط از آنها ترسیم کرده. شاید این تیم بتواند این چهره را تغییر دهد.»