آفتابنیوز : آفتاب: رفاقت با دو رنگ متفاوت سبب شد تا به گفت و گو با آنها ترغیب شویم؛ این دو نفر برخلاف معمول از دو باشگاهی با هم دوست شدند که بیرونشان سالهاست کری و درگیری است. امیرآبادی و پولادی آنقدر با هم صمیمی هستند که حتی تست دوپینگشان با هم مثبت اعلام میشود. دو بازیکن سرخابی همخانه هستند. دوپینگیهای سرخابی به کمک فرشاد قدیری برای یک گفتوگوی متفاوت به دفتر تماشاگر آمدند. دوستی این سه نفر به ترتیب قد است. این را میتوانید از عکسمهدی اصلا تو پلیاستیشن کم نمیآورد. باید ازش فیلم بگیریم تا قبول کند باخته و گرنه همیشه برنده است.ها متوجه شوید. قرارمان این شد که فرشاد قدیری با دو رفیق دیگرش مصاحبه کند و ما نقش پارازیت را بازی کنیم! فرشاد هر چند خبرنگار حرفهای نبود ولی توانست تیترهای خوبی از امیرآبادی و مهرداد پولادی بگیرد. با دو قلوهای جدید فوتبال در مورد حال و احوالشان بعد از مثبت درآمدن تست دوپینگ و حاشیههای فوتبال همکلام شدیم.
احوالمان الان خوب است
پس از آنکه در آتلیه مجله مدتی را برای گرفتن عکس معطل شدند با آنها به گفتوگو نشستیم و فرشاد قدیری اولین سوال را اینگونه پرسید که چرا امیرآبادی هر فصل قصد رفتن از استقلال میکند ولی در نهایت میماند:«دلیلش را نمیدانم ولی چون احتیاج داشتند ماندهام اما این را میدانم که یکسری شیطنت میکنند و خوشحال میشوند من از استقلال بروم. همین امسال دلالها خواستند با شلوغ کاری مرا از استقلال دور کنند تا بازیکن خودشان را بیاورند جای من.»
قدیری در ادامه میگوید این موضوع 8 سال است ادامه دارد: «این چند سال آخر اینطوری شده. فکر نکنم در این 8 سال به کسی بدی کرده باشم، البته خودم دوست دارم در استقلال بمانم چون دیگر این تیم زندگیام شده. ولی اگر نگذارند فوتبالم را در استقلال تمام کند نهایتا دوست دارم در سایپا کفشهایم را آویزان کنم».
از پولادی میپرسیم شرایط تو هم مثل مهدی بوده در این سالها؟: «خدا را شکر خوب بوده و تنها متاسفانه یکی دو ماه قبل از نیمفصل حواشی گریبانگیرم شد. قرار بود نیمفصل جدا شوم از مس کرمان که نشد ولی خدا رو شکر با تمام ضرر و زیان مالی که داشتم آخرش خوب تمام شد.»
فرشاد که همتیمی مهرداد بوده و یک جورایی پاسوز او شده پرسید چرا در تیم ملی در پست غیر تخصصی بازی میکنی پسر کیروش؟:«من هافبک بازی میکردم ولی روز اولی که دعوت شدیم تیم ملی در بازی درون اردویی به دلیل آنکه همه بازیکنان نیامده بودند کیروش از من خواست در دفاع بازی کنم و دیگر مرا در همین پست گذاشت.»
فقط کافی بود بحث تیم ملی شود تا امیرآبادی مثل اسپند روی آتیش شود:«همه میآیند استقلال و پرسپولیس تا راحتتر به تیم ملی دعوت شوند ولی برای من برعکس است؛ در این سالها اگر در هر تیم دیگری بودم کلی بازی ملی داشتم اما به خاطر استقلال تیم ملی را از دست دادم. من فقط میخواهم یک نفر به من بگوید عملکرد من چه چیزی کمتر از یک بازیکن 35ساله دارد که نباید به تیم ملی دعوت شوم»
فرشاد میپرد وسط حرف مهدی؛ خوب حتما باید یک کارهایی بکنی تا دعوت شوی: « به خدا راست میگویی، در این فوتبال هر چه بیسرو صداتر و بیحاشیهتر باشی بیشتر ضرر میکنی؛ همیشه به جوانترهای تیم میگویم باید پررو باشید تا حقتان را بگیرید چه فایده داره همه میگویند بازیکن بیحاشیه و با اخلاقی است اما حقام را میخورند.»
مرگ ناراحت!
پولادی که در حال ورق زدن مجله تماشاگر است با این سوال که لابد مهرداد یاغی بوده و زیاد حاشیه داشته که به تیم ملی دعوت شده دوباره به جمع ملحق میشود: «نه اینکه یاغی باشم ولی مهدی راست میگوید. من رابطهام با همه خوب است ولی اگر حرف زور بگویند کوتاه نمیآیم و نمیگذارم حقام خورده شود و روبهرویشان حرفم را میزنم.»
پولادی در مورد بلاژویچ هم میگوید :«بلاژ صداقت نداشت و با دروغ و سیاهبازی کارش را جلو میبرد؛ با اینکه خودش میگفت از مس کرمان جدا شو تا پیشرفت کنی اما رفت نامه نوشت که نگذارید از مس برود. باورتان نمیشود شب بازی با استقلال در تهران اصرار کرد بازی کنم ولی بعد رفت پشت سرم با بازیکنان جلسه گذاشت که همه بگویند اگر مهرداد بازی کند ما نیستیم.»
در همین لحظه فرشاد حرف پولادی را قطع کرد: «اتفاقا مهدی امیرآبادی زنگ زد به مهرداد و گفت که علیهات جلسه گذاشتهاند.»
پولادی که حسابی عصبانیت در چهرهاش موج میزد با دستش مجله را کنار زد و بقیه چاییاش را سرکشید: «اول کار 4نفر بودند که میگفتند مهرداد نباشد ولی بعد که دیدند هیات مدیره و مدیرعامل اصرار دارند من بیایم، بلاژ جلسه گذاشت تا تعداد بیشتر شود.»
از پولادی پرسیدیم مگر مشکلی با بازیکنان پیدا کرده بودی:«باورتان نمیشود کسانی علیه من شدند که یک سال تمام به خانه من رفت و آمد داشتند و تنها کسی که پای من ایستاد همین فرشاد قدیری بود که ساکش را جمع کرد و آمد بیرون و آنها هم حسابی اذیتش کردند.»
فرشاد از مهرداد میخواهد بیشتر در مورد شخصیت بلاژویچ صحبت کند:«به نظر من او یک شخصیت ضعیف و دروغگوست؛ قرار بود مس را آسیایی کند و دائما میگفت:«چیرو یعنی قهرمان» اگر اینطوری بود یکی از فامیلهای ما هم فامیلیاش قهرمان است. او را میآوریم دیگر این همه پول به بلاژویچ ندهند. در جام حذفی گفت صد در صد قهرمان هستیم؛ اصلا تخصص من قهرمانی در جام حذفی است. بعد هم میگفت مهرداد پولادی جنایتکار ورزشی است در حالی که آسیبی او به مس زد وحشتناکتر از جنایت بود. در طول همین نیم فصل فقط 3 میلیارد تومان به مس ضرر زد. بیاتینیا، من و فرشاد را رد کرد و سه بازیکن خارجی را هم نخواست کلی هم پول برای خودش و دستیارانش گرفت.
تهدید به کتککاری
مهرداد به فرشاد گفت: «داداش برای بچهها ماجرای خودت را هم بگو «اوایل که آمده بود مرا صدا زد و گفت تو فرمانده من در دفاع هستی، هنوز دو قدم نرفته بودم که به ارشاد یوسفی گفت گلر اول من تو هستی. او اصلا به من اجازه نداد خودم را نشان بدهم.»
پولادی که حسابی عصبانی شده بود و خاطرات گذشته برایش زنده شده بود حرفهایی زد که حتی برای امیرآبادی هم جالب بود:«چون پای حقم ماندهام الان خیلی دشمن دارم. شاید مقطعی ضرر کردم ولی مهم نیست. از زمانی که از کرمان آمدهام فقط خدا خدا میکنم با فرزاد حسینخانی، سپهر حیدری، سالاریپور، ارشاد یوسفی، قاسم دهنوی و عادل کلاهکج رو در رو نشوم که کار دستشان میدهم.»
از امیرآبادی که آرام نشسته و در حال ورق زدن مجله است میپرسیم برانکو هم مثل هم وطنش بود:«نه بابا؛ برانکو اصلا اینطور نبود.»
قدیری دوباره میگوید:«از بلاژ هر رفتاری امکان داشت سر بزند و چیزی نیست که او انجام ندهد.»
پولادی هم در ادامه حرفهای فرشاد میگوید:«باورتان میشود تمام حرفهایی که در مورد بحرین میزند دروغ است. من از همه آنهایی که در آن دیدار تاریخی بودند پرسیدم گفتند اتفاقی نیفتاده بود و مقصر خود بلاژ بود که حالا میخواهد برای آن بازی کتاب بنویسد.»
امیرآبادی که سابقه کار کردن با مربیان خارجی را دارد بحث را اینگونه ادامه میدهد:«من اگر یک روز فوتبالم تمام شود اصلا دنبال مربیگری نمیروم. به نظر من در فوتبال ایران مربیای موفق است که روانشناس خوبی باشد. فنی همه مربیان تقریبا مثل همدیگر است ولی مهم برخورد مربی با بازیکن است. بعضی مربیان فکر میکنند اگر بروند روی اعصاب بازیکن، آن بازیکن بهتر بازی میکند ولی بازیکنی مثل من اگر روی اعصابش بروند بدتر میشود.»
فرشاد به طعنه از مهدی میپرسد:«حالا مظلومی روی اعصابت است یا روان شناس است:«مظلومی روانشناس نیست ولی با بچهها رفاقت دارد.»
از هر سه نفر پرسیدیم کدام مربی ایرانی روانشناس خوبی است که همه با هم گفتند:«فرهاد کاظمی»
تو خودم میریزم، تو خودم نمیریزم
دوباره از پولادی پرسیدیم تمام درگیریهایی که با بلاژ داشتی یک سرمنشاء داشته و او با گفتن این که «بلاژ در مس کرمان هیچ کس را بیشتر از من دوست نداشت و من میتوانستم خیلی راحت پولم را بگیرم و 170 میلیون ضرر را هم ندهم اما اگر این کار را میکردم تا آخر عمر عذاب وجدان داشتم» ادامه داد:«من هم میتوانستم خودم را به مصدومیت بزنم یا کارت قرمز بگیرم و آویزان بلاژ شوم؛ درست مثل خیلیها ولی از غرورم نگذشتم.»
فرشاد که دل پری از کرمانیها داشت رو به امیرآبادی کرد و پرسید:«داداش قبول داری اگه تو هم مثل مهرداد بودی الان فیکس تیم ملی بودی؟«(خنده)شما که منو میشناسین، من تو خودم میریزم؛ همه میگن ده ساله امیرآبادی فرقی نکرده. آره ظاهرم جوان مانده اما از درون پیر شدم. مهرداد مثل داداشم هست و کار درست را انجام میدهد.»
مهرداد که دومین چایی را هم خورده خاطرهای از زمان حضورش در استقلال تعریف میکند:«زمان قلعهنویی از جام باشگاههای آسیا حذف شده بودیم و بازی آخر تشریفاتی بود و کسی سر تمرین نمیآمد. من و مهدی هر روز تمرین میکردیم اما بازی آخر دیدم قلعهنویی همان بازیکنانی که تمرین نیامده بودند را فرستاد تو زمین و وسط بازی گفت گرم کن. من هم گرم نکردم و بعد از بازی هم رفتم گذرنامهام را گرفتم و برگشتم ایران ولی مهدی این کار را نکرد. من حق خودم میدانستم و مقابل قلعهنویی ایستادم ولی مهدی مراعات میکند. در این فوتبال باید دعوا کنی تا به حقات برسی اما مهدی این کار را نمیکند و تو خودش میریزد.»
مهدی امیرآبادی در این مورد میگوید این طوری هم نیست و میتواند اعتراض هم بکند: «راستش در این فوتبال تنها اعتراض کردن نیست که کسی را بدنام یا خوشنام میکند، همین گزارشگرهای تلویزیون خیلی روی افکار عمومی و قیمت بازیکنان تاثیر دارند. فردوسیپور کاری کرده که همه فکر میکنند آرش گلزن نیست و همین گزارشگر بازی شهرداری یاسوج با استقلال باعث شد تا هوشیار به پرسپولیس برود.»
آب معدنی بهتر از جک تریدی
امیرآبادی از جوی که علیهشان بعد از ماجرا دوپینگ درست شده بود شاکی به نظر میرسید و در همین بین فرشاد قدیری مثل یک خبرنگار حرفهای بحث را به دوپینگ کشاند. مهدی سرماجرای جک تریدی خیلی معروف شدی:«آره، میبینی داداش من امسال کاپیتان استقلال بودم و چند ساله که در استقلال بازی میکنم اما کسی به من زنگ نزد! همین مهرداد و فرشاد شاهدند که در این چند وقت چقدر تماس میگیرند. انگار تو فوتبال ما برای سقوط همه خوشحال میشوند اما برای بالا رفتن کسی خوشحال نمیشود.»
فرشاد که طی دو هفته هر روز با مهدی و مهرداد بود بحث را ادامه میدهد:« من به شخصه اشتباه زیادی داشتم تو زندگی، اما مهدی راست میگوید تو این دو هفته دیدم بچهها چی کشیدند و چقدر با آنها تماس گرفته شد.»
از امیرآبادی پرسیدیم اصل ماجرا چه بود:«بابا من اصلا نمیدانم مکمل چی هست و تا قبل از این تست، با همان مکمل جک تریدی که یک کامیون اسم دارد تست داده بودم ولی واقعا شانس آوردم در فرم قبل از تست نوشته بودم جک تریدی استفاده میکنم ولی مهرداد ننوشته بود.»
مهرداد که به نظر میرسید کلی در مورد جک تریدی تحقیق کرده اعتراف کرد که شانس آوردند که این ماده تازه جزو مواد ممنوعه اعلام شده ولی زیر بار نرفت که اگر هردوی آنها در تیمی جز پرسپولیس و استقلال حضور داشتند محروم میشدند یا نه:«فکر نکنم اینطوری باشد چون رای و آزمایشات زیر نظر فیفاست و همین الان هم اگر دوباره تکرار شود 2 تا 4 سال محروم میکنند.»
فرشاد با خنده حرفهای به مهرداد ادامه داد:«خدا وکیلی همین مهدی دیگر از دست من هم آب معدنی نمیگیرد بخورد چه برسد به مکمل.»
امیرآبادی هم در تکمیل حرفهای فرشاد قدیری ماجرای جک تریدی را اینگونه خاتمه داد:«به خدا همین الان نصف فوتبالیستها جک تریدی استفاده میکنند!
جالب است رفتم پیش دکتر هاشمی میگویم اگر این مکمل خوب نیست شما به ما مکمل معرفی کن، میگوید همه مکملها ایراد دارند. پس ما باید با تن ماهی و آب معدنی خودمان را بسازیم؟»
پول بیشتر، احترام بیشتر
فرشاد برای علیرضا دهقانی دعوایی که در کرمان با لیدرهای مس انجام داده بود را تعریف کرد :«به خدا نامردند، من میگویم، من و مهرداد مشکل داشتیم با بلاژ پس چرا آنهایی که شب قبل از بازی با تراکتور علیه بلاژ با مدیریت جلسه گذاشته بودند آخر بازی بلاژ را روی دوششان سوار کرده و گریه میکردند؛ اینها را فقط باید به خدا واگذار کرد.»
فرشاد حرفهایش را قطع میکند و یادش میافتد باید خبرنگار باشد. مهدی داداش تو استقلال هم از این باندبازیها هست؟:«نه اینطوری که از کرمان تعریف میکنی اما در تیم ما هم 3، 4 نفری هستند که غرغر زیاد میکنند و همهاش دنبال این هستند که چرا فلانی بازی کرد یا فلانی بازی نکرد؛ ولی در این 8 سال که در استقلال بازی میکنم واقعا باندبازی ندیدم.»
پولادی اما از پشت پرده کرمان میگوید:«من باندبازیهایی در کرمان دیدم که فکر نکنم تا آخر عمرم ببینم. فقط همین قدر بدانید 5 بازیکن گذرنامهشان را دیر میدهند تا اردو برگزار نشود و خیلی از ماجراهای دیگر.»
پولادی در لابهلای حرفهایش به مرفاوی هم اشاره میکند:«متاسفانه مرفاوی روی دیوار یک سری یادگاری مینوشت که لیاقت نداشتند و همانها علیهاش شدند و زیرآباش را زدند.»
امیرآبادی معتقد است استقلالیها قدرش را ندانستهاند:«مهرداد راست میگوید نباید به هر کس اعتماد کرد، متاسفانه در فوتبال ما طوری شده که هر کسی از بیرون میآید بهتر قدرش را میدانند؛ هر کس از استقلال به خاطر پول بیشتر برود وقتی برگردد هم عزیزتر میشود، هم قراردادش بالاتر میرود. آنهایی که قرارداد بالای 500میلیون دارند احترامشان هم بیشتر است ولی من که پیشنهاد بهتر را به خاطر استقلال رد کردم انگار وظیفهام بوده.»
راستی مهرداد پرسپولیس هم اینطوری است؛ الان احترام تو بیشتر از بقیه است:«اول بگویم که مهدی راست میگوید چون خودم شاهد بودم به خاطر استقلال از پیشنهاد 450 میلیون تومانی تراکتورسازی گذشت ولی در پرسپولیس اینطوری نیست چون دنیزلی بین بازیکنان فرق نمیگذارد حالا چه علی کریمی باشد چه بازیکن ذخیره یا من. متاسفانه استقلال در این چند سال قدر بازیکنان خودش را ندانسته و دنبال بازیکنان گرانقیمت و محبوب است که خیلی از آنها کیفیت لازم را ندارند.»
امیرآبادی که انگار منتظر بود تا مهرداد آن حرفها را بزند شروع کرد:«واقعا اینطوری است؛ شاید من هم نباید بمانم. باید بروم و دوباره برگردم تا احترام بیشتری بگذارند؛ خیلیها رفتند و همان اولش فحش خوردند ولی پول خوب گرفتند و حالا شدهاند محبوب هواداران و مردم هم یادشان رفت که چه فحشهایی به این بازیکنان میدادند ولی نوبت ما که میشد گفتند کسی او را نمیخواست برای همین ماند استقلال. خودم شنیدم این حرفها را. باورتان میشود امسال اولین سالی است که 50میلیون یکجا گرفتم. من به خاطر استقلال نه تنها به تراکتور بلکه به خیلی از تیمهای دیگر جواب رد دادم که اگر رفتم بودم الان میلیاردر بودم! حالا هم میخواهند کاری کنند فتحا...زاده از استقلال برود. در این فوتبال برای صعود باید از ده تا در بگذری اما برای سقوط یک در وجود دارد که آن هم همیشه باز است.»
مگر ما قاتل یا فراری هستیم؟
امیرآبادی که تازه گرم شده جواب طعنه ما را که یک پاس گل چیپ دادی که آن هم دوپینگی بود؛ اینگونه داد:«نترس فصل بعد که مهرداد هم هست دوباره پاس چیپ میدهم. ولی از شوخی گذشته از استیلی تعجب کردم که آن حرفها را بعد از این ماجرا زد. از حمیدخان توقع نداشتم اینگونه غیرمنطقی حرف بزند. به خدا سر همین جریان روزی بالای 50 تماس داشتم چون همه برای سقوط ما آماده بودند.»
مهرداد با خنده وسط حرف امیرآبادی میپرد:«فلان روزنامه نوشته هافبک سابق مس کرمان که تازه به یک تیم معروف پایتخت منتقل شده و ملیپوش هم است و اول اسمش هم م.الف هست دوپینگ کرده. خوب یکدفعه بنویس مهرداد پولادی دوپینگ کرده این که دیگر پنهان کاری ندارد. انگار قتل کردهایم یا فراری هستیم که اینطوری مینویسند. 3هزار میلیارد اختلاس شد فقط نیم ساعت در موردش صحبت شد ولی سرماجرای ما یا نصرتی بیچاره چند وقت حرف و حدیث راه انداختند و سریال ساختند.
امیرآبادی هم دنبال حرفهای پولادی را میگیرد: «13 سال است در سطح اول فوتبال کشور بازی میکنم. در این سالها نمیگویم خیلی کار خوب انجام دادم اما اگر حتی یک کار خوب هم انجام داده بودم یکبار به آن پرداخته نشد. از عادل خیلی ناراحت هستم که به زور میخواست ما را محروم کند انگار چه هیزم تری به او فروختیم که اینگونه دوست دارد یک فوتبالیست را نابود کند.»
از امیرآبادی پرسیدیم با این چهره که داری چند دهه دیگر میخواهی فوتبال بازی کنی:«با این جوانهایی که من میبینم تا 60سالگی بازی میکنم؛ طرف 22سال سن دارد به نیمکتنشینی استقلال راضی است؛ من 22ساله بودم برای تیم ملی میجنگیدیم.»
فرشاد که چند دقیقهای ساکت بود باز هم از فرصت سوء استفاده کرد تا به مدافع تهرانی مس کرمان تکه بیاندازد:«راست میگوید بهخدا؛ طرف چند سال قاچاقی برای یک تیم تهرانی بازی کرده تازه کاپیتان هم بوده و چند سال هم هست که فوتبال را با زودبند بازی میکند. تا دلتان بخواهد از این بازیکنان در فوتبالمان داریم.»
رازهای زندگی با یک شلخته
از هر سه آنها میپرسیم چه شد با هم چفت و جور شدید که مهرداد میگوید:«من و مهدی که قبل از رفتنم به کرمان دوست بودیم. از زمانی که در استقلال بودم الان هم بیشتر در خانه من است.»
فرشاد هم با این توضیح ماجرای رفاقتش را تعریف میکند:«هر سال 20بازیکن وارد باشگاهها میشوند ولی من در این چند سال فقط توانستم با این دو تا جور شوم چون طرز فکرمان مثل همدیگر است و چیز ناراحتکنندهای بینمان نیست.» همین که مهرداد پولادی میخواست حرف بزند مهدی و فرشاد اجازه ندادند:«آقا تنها مشکل ما این است که مهرداد خیلی شلخته است. »
فرشاد قدیری:«یکسال تمام در کرمان اتاقها را جارو برقی زدم و ظرف شستم تا مهرداد ملیپوش شد، اگر میخواست این کارهای را بکند که به تیم ملی دعوت نمیشد. باور میکنید ساقهایش را گم میکرد و هر روز از ساقهای من کم میشد. حالا یک فیلم از اتاق مهرداد گرفتم بدتر از کمد آقای هووی. البته اینها شوخی است و من شیفته مشتیگری و مرام بچهها هستم. »
امیرآبادی: «یعنی فکر کن صبحانه میخورد، روی میز صبحانه را جمع نمیکند، ولی حالا داریم درستش میکنیم. حالا لباسشویی را نگفتم.»
به گزارش همشهری آنلاین،پولادی:«خوب من میگویم بچهها میخواهند صبحانه بخورند دیگر چه کاری است، ولی از مهدی بگویم که اصلا تو پلیاستیشن کم نمیآورد. باید ازش فیلم بگیریم تا قبول کند باخته و گرنه همیشه برنده است.»(خنده)