۱۰ بازیگر برتر سال ۱۳۹۰ ...
آفتابنیوز : آفتاب: این که در این سال، فیلم ها و بازی ها و بازیگران خوب داشتیم بسی امید دهنده است و به یادمان خواهد ماند! احتمالاً برای فیلم هایش باید بیشتر نوشت و به بازی هایش بیشتر خیره شد، شاید در سال ۹۱ فرصت زیادی برای نوشتن و نگریستن بود و دوباره آمد سراغ ۹۰ی ها... لیک بنا بر توصیه «نقد را بگیر، نسیه را رها کن» در این نوشتار نگاهی سریع به بازی های ۱۰ بازیگر برتر سال ۱۳۹۰ می اندازم. گرچه جای خالی بازیگران و بازی هایی دیگری در این لیست احساس می شود...
● پیمان معادی جدایی نادر از سیمین
فیلمنامه نویس فیلم های اغلب تجاری، چنان حضور چشم نوازی در «درباره الی» داشت که در اولین تجربه بازی اش تحسین همگان را برانگیخت. اما بنا بر قصار مشهور «فیلم دوم مهم تر از فیلم اول است»، در «جدایی نادر از سیمین» بود که توانست توانایی هایش را ثابت و تثبیت کند. «نادر» نقشی به مراتب سخت تر از «پیمانِ درباره الی» بود. اما شناخت درست معادی از شخصیت و دنیایش به یاری رهبری بی نظیر فرهادی، نتیجه فوق العاده ای را رقم زد. کنترل و اجرای غرور، عصبانیت، وفاداری، مهربانی، سیاست، دروغ و فشار چنان بی نظیر در هم فشرده و تنیده شد، که نادر را تبدیل به باورپذیرترین و واقعی ترین شخصیت سینما در سال ۹۰ کرد. باید به پیمان معادی به خاطر توانایی در کنترل و تسلط اجرایش تبریک گفت. اکنون پیمان معادی بازیگر مهمی است!
● فاطمه معتمدآریا اینجا بدون من
بانوی سینمای ایران آنقدر بازی های درخشان دارد که مرور و یادآوری شان خود مطلبی دیگر می طلبد. او در سال ۹۰ با «اینجا بدون من» اثر تحسین شده بهرام توکلی، بار دیگر در شمایل مادر فداکار ایفای نقش کرد. به واقع جای شگفتی دارد که معتمدآریا با وجود تعدد بازی در این تیپ؛ هیچ گاه کلیشه نشده و جنس بازی اش را به گونه ای هماهنگ کرده که هر بار، گویی تیپی نو را تجربه می کند و چنان در نقش فرو می رود و مولفه های آن را می نمایاند که شخصیت بی هیچ شباهت و تکراری به قبلی؛ در ذهنمان جا خوش می کند.
در «اینجا بدون من» مادری فداکار است که متوسط بودن و شدن خانواده برایش آرزوست و در تلاش برای تحقق این آرمان، فداکارانه و بعضاً ناشیانه دست به هر اقدامی می زند. بازی روان و لحن متناسب معتمدآریا ضرورت بازبینی شخصیت «فریده» را مستقل از «آماندا» در «باغ وحش شیشه ای» دو چندان می کند. بهرام توکلی در ایرانیزه کردن «آماندا» و معتمدآریا در اجرای آن توانسته اند «فریده تقوی» را به یکی از نقش های ماندگار سال ۹۰ مبدل کنند.
● حامد بهداد جرم و سعادت آباد
جوان بی قرار سینمای ایران اکنون بازیگری است ماهر و کاربلد. در توانایی حامد بهداد در بازی، هیچ شکی نیست اما منش آزادی خواهانه اش که او را در شمایل جوان عصیان گر شناسانده؛ تنها طیف مشخصی از کاراکترها را برایش باقی گذاشته، که این خطر کلیشه شدن را برایش در پی دارد. بهداد می تواند گونه ای دیگر از بازی ها را زندگی کند، ای کاش او رنج دیگر بودن را نیز به خود بخرد.
حامد بهداد با حضور در «سعادت آباد» که به لطف سناریوی محکم و میزانسن های میری، بستر مناسبی برای هنرنمایی بازیگران بود، توانست خود را بیش تر از پیش ثابت کند. شخصاً بازی بهداد در «سعادت آباد» را بیشتر از «جرم» دوست دارم، گرچه در «جرم» بهداد همان هست که جناب کیمیایی می خواهد. اما وقتی در «سعادت آباد» توانایی کنترل بازی و توفیق اش در نمایش تضاد با «یاسی» را می بینم، بیشتر لذت می برم.
● ساره بیات جدایی نادر از سیمین
«جان فرانکن هایمر» فیلمساز امریکایی می گوید انتخاب بازیگر ۶۵ درصد کارگردانی است. نمی دانم از چه رو، اما تصور این که بازیگر دیگری نقش «راضیه» را بازی می کرد برایم بسیار دشوار است. نقش «راضیه» به علت درگیری در لحظات پر تنش فرصت مناسبی بود برای به کارگیری توانایی ها، و ساره بیات که واجد توانایی های لازم بود، توانست از این فرصت به خوبی استفاده کند. در فیلم پشت صحنه «جدایی نادر از سیمین» تلاش ساره بیات به وضوح قابل تشخیص و تقدیر است. این که چقدر برای «راضیه» شدن زحمت می کشد. فصل درگیری اش با «نادر» در خانه و دادگاه به قدری زیبا اجرا شده که با دیدن چند باره اش نه تنها نمی توان گافی یاقت، بلکه هر بار تنها می توان بیش تر از پیش به عمق توانایی های فرهادی و او پی برد.
● رضا عطاران ورود آقایان ممنوع و اسب حیوان نجیبی است
کمدین دوست داشتنی ما؛ با حضور در دو فیلم موفق سهم زیادی در فروش فیلم های ۹۰ داشت. «ورود آقایان ممنوع» که در زمان افول کمدی های به اصطلاح مبتذل، جان تازه ای به سینمای کمدی داد، اثر آبرومندی بود که سهم زیادی از موفقیتش را مدیون بازی فوق العاده عطاران است. معلمی سر به هوا و مردد که ناخواسته با نقشه دختران مدرسه اش، نقش عاشق را بازی می کند. جنس آشنای بازی عطاران در این فیلم در حد اعلای خود وجود داشت.
اما «اسب حیوان نجیبی است» که یک کمدی تلخ بود جنس دیگری از بازی را می طلبید. عطاران به دلیل شناخت درستش از کمدی، تفاوت های فیلم کاهانی با تجربه های قبلی خود را تشخیص داد و چنان لحن متناسبی با فضای فیلم گرفت که کاهانی در محول کردن نقش شخصیت اصلی در فیلم بعدی اش، باز هم به او اطمینان کرد. عطاران در «اسب...» نقش یک پلیس تقلبی لوچ را بازی می کرد. او باید در عین حفظ راکورد چشمان، چنان کنترلی روی بازی اش داشت که بتواند نوسانی منطقی روی مرز شوخی و جدی ایجاد کند. بازی «عطاران»، «مهران احمدی» و «باران کوثری» در این فیلم، جزو بهترین بازی ها در کارنامه هنری شان است.
● صابر ابر اینجا بدون من
با گذشت چند ماه از اکران «اینجا بدون من» هنوز هم تصویر صابر ابر همراه با صدای حزن آلود و سرما خورده اش در ذهنم نقش می بندد. صابر ابر که جایگاه امروزش در سینما مدیون توانایی هایش هست و بس، با نقش آفرینی یک شخصیت چند لایه توانست یکی از بازی های درخشان سال ۹۰ را برایمان به یادگار بگذارد. احسانِ «اینجا بدون من» که شخصیتش با در هم تنیدگی رویا و واقعیت شکل می گیرد، از حیث اجرا نقش بسیار دشواری است. گرچه نریشن های «احسان» کمی از بار فشارِ برانگیختن همزاد پنداری مخاطب را از دوش صابر ابر برداشت، اما این خود او بود که با بهره گیری از نگاه مستاصل و خسته اش، صدای غمگین و کشدارش و خنده های تلخ و ناپایدارش، توانست از پس یکی از سخت ترین نقش هایش برآید. نقشی که با کمی سهل انگاری بازیگر می توانست از دست برود.
● لیلا حاتمی جدایی نادر از سیمین و سعادت آباد و چیزهایی هست که نمی دانی
معصومیت نگاه و چهره اش و متانت و آرامش رفتارش همواره خطر کلیشه شدن را برایش به همراه دارد. با این حال امتداد حضورش در نقش های مهم، نشان از وقوف اش بر این خطر دارد. با این که فرم اجرایش در کلیت، عموماً به هم نزدیک است اما رعایت جزئیات توسط او نشان از آگاهی اش بر فن بازیگری دارد. سال ۹۰ با حضور در مهمترین فیلم تاریخ سینمای ایران در نقش سیمین که یک زن طبقه متوسط بود ظاهر شد. همان تیپی که حاتمی قبلاً نیز آن را تجربه کرده بود. لیلا حاتمی که قبلاً به دلیل مشکلات شخصی نتوانسته بود نقش «سپیده» در «درباره الی» را بپذیرد، این بار فرصت همکاری با فرهادی را از دست نداد و با اجرای ظریفش در جهان خوش بافت «جدایی نادر از سیمین» نقش ماندگاری را رقم زد. مشابه این تیپ نقش در «سعادت آباد» هم تکرار شد. شخصیت «یاسی» که خیلی با پرسونای حاتمی منطبق بود، زن صبور و آرامی بود که نظاره گر تضادهایش با همسرش است. اما حاتمی با حضورش در «چیزهایی هست که نمی دانی» بود که نقش متفاوت تری را تجربه کرد. گرچه او به دلیل فیزیک و چهره اش مرزهای مشخصی برای بازی دارد و رفتن فراتر از آن مرزها، کمی در ذوق می زند، اما این بار توانست با هوشمندی قالب معمولش را کنار بگذارد و نقش خانم دکتری پر شور و پر حرف و متمایل به رفتن و تغییر را ایفا کند و انصافاً در این فیلم بازی بی نظیری داشت.
● شهاب حسینی جدایی نادر از سیمین
بی شک از بهترین های دهه هشتاد سینمای ایران است. اما برای این بهترین شدن تلاش مضاعف و زحمت زیادی را متحمل شده است. سال ۸۷ سال باردهی تلاش هایش بود؛ با حضور درخشان در «سوپراستار» و «درباره الی» توانایی هایش را به همگی ثابت کرد. بعد از آن با حضور در «پرسه در مه» و «جدایی نادر از سیمین» خود را به بازیگری تبدیل کرد که دیگر نمی شود او را نادیده گرفت. حجتِ «جدایی نادر از سیمین» آدمی است که نمونه هایش را این روزها به راحتی می توان یافت. و از این حیث شهاب حسینی مسئولیت سنگینی داشت؛ چرا که ارائه تصویر غلطی از این تیپ می توانست تاثیر بدی بر مخاطب بگذارد، ولی شهاب حسینی توانست نمایش درستی از ضعف و قوت «حجت» داشته باشد. «حجت» که به قول خودش «نمی تونه مثل نادر حرف بزنه، زود جوش می یاره» تنها آدمی است که در طول فیلم دروغ نمی گوید، و با این حال از دید همگان متهم است. پرداخت شخصیت حجت نیازمند برقراری تناسبی منطقی بین این ویژگی ها بود، که این نکته در مولفه های اجرای حسینی به وضوح قابل احساس است. شهاب حسینی به خوبی توانست «داشتن حرف حق و عدم توانایی در ابراز درست آن» را در شخصیت «حجت» به ما بنمایاند.
● نگار جواهریان یه حبه قند و اینجا بدون من
هوشمندی و احتیاط؛ روندی آرام اما درخشان برایش رقم زد. با نگاهی به کارنامه هنری اش می توان دریافت که تا چه اندازه به اصول و معیارهایش پایبند است و در آنچه که به آن معتقد است تا چه اندازه آماده «گذشتن». حالا او با صبر و استقامت به یکی از دختران مهم سینمای ایران بدل شده. توجه به جزئیات و ظرافت ها، اجرای بی اغراق لحظات حسی و استفاده بهینه از عناصر چهره در تجلی درون شخصیت ها؛ چیزی نیست که به تازگی به کشف او درآمده باشد. «من ترانه پانزده سال دارم»، «پا برهنه در بهشت» و «تنها دوبار زندگی می کنیم» موید این نکته است.
شخصاً بازی اش را در «اینجا بدون من» بیشتر از «یه حبه قند» می پسندم، اما این که توانست در فیلم پر از شخصیت میرکریمی، المان های رفتاری یک دختر از خانواده سنتی را به جا نمایش دهد و به قول معروف «گلیم نقشش را از آب یبرون بکشد» قابل توجه است.
در «اینجا بدون من» با وجود وجوه مشترک «یلدا» و «زهرا السادات» (طلا و مس) جواهریان به درستی توانست یلدا را از دیگری جدا کند و خود را از خطر تکرار برهاند. شخصیت «یلدا» با وجود این که مستعد به اغراق کشیده شدن بود، اما مرز باریکی که جواهریان، حساسیت ها، ظرافت ها و تلاطم ها را در آن می آفرید همان چیزی بود که از یلدا یک شخصیت حساس و شکننده می ساخت. توجه دختر سینمای ایران به بازی گرفتن از نگاه و چهره اش، به گونه ای که هر حرکت صورتش دیالوگی باشد در پیشبرد داستان، حیرت انگیز است. برای ستودن بازی اش ارجاع تان می دهم به فصل نخست حضورش در «اینجا بدون من» که چگونه از تمام عناصر موجود برای معرفی «یلدا» بهره می گیرد.
امیدوارم که نگار جواهریان نقش های متفاوت تری را تجربه کند؛ او می تواند بر قالبی متفاوت و حتی متضاد از نقش هایش در «طلا و مس»، «یه حبه قند» و «اینجا بدون من» غالب شود. این را در «هیچ» ثابت کرده!
● ویشکا آسایش ورود آقایان ممنوع
حضورش در کمدی «ورود آقایان ممنوع» به قدری موفق بود که داوران جشنواره بیست و نهم با وجود بازی های درخشان دیگر، تصمیم گرفتند سیمرغ را بالای سر او پر دهند. او در ارائه تصویری از یک زن فمینیستِ متعصب با تیک های رفتاری و لحن به خصوص، به همان اندازه موفق بود که در اجرای نقش زن آرام و اهل مصالحه در همان فیلم. اجرای دو لحن، بدون این که نقش از دست رود و به ورطه هیجان زدگی افتد، کار دشواری بود که ویشکا آسایش به خوبی از پسِ آن برآمد. سینمای ما پرسونایی مانند ویشکا آسایش را کم دارد و قطعاً او با انتخاب های درست می تواند آینده خوبی را برای خود و سینمای ایران رقم بزند.
منبع: سی نت (علی جریان) {$old_album_153222}