آفتابنیوز : آفتاب: عقربه هاي ساعت ۷ صبح را نشان مي داد که با اشاره متهم به قتل خودرو پليس جنايي مقابل «لانه مجردي» در خيابان ميثم جنوبي توقف کرد و لحظاتي بعد او در برابر قاضي موحدي راد (قاضي ويژه قتل عمد) ايستاد تا پاسخگوي سوالات قاضي باشد.
در آغاز بازسازي صحنه قتل که کارآگاه محمدي (رئيس دايره قتل پليس آگاهي) نيز حضور داشت ابتدا کارآگاه نريماني (افسر پرونده) خلاصه اي از ماجراي قتل و چگونگي دستگيري متهم در مجلس ختم مقتول را شرح داد سپس مقام قضايي با تفهيم مواد قانوني به متهم و اين که مواظب اظهارات خود باشد و حقيقت ماجرا را بگويد از او خواست ضمن معرفي کامل خود چگونگي جنايت را تشريح کند.
مجيد که عنوان مي کرد تحصيلات ديپلم دارد و متاهل است گفت: از يکي دو هفته قبل تصميم به قتل دوستم گرفتم. شب حادثه طبق معمول از او خواستم تا براي کشيدن قليان به خانه مجردي ام بيايد. از قبل طناب و چوب آماده کرده بودم وقتي وارد خانه شديم من بساط قليان را آماده کردم او هم با گوشي تلفنش مشغول بود به بهانه رفتن به دستشويي در اتاق را باز کردم و از پشت در چوب را برداشتم و از پشت سر ضربه اي به سرش زدم او خيره به من نگاه کرد و گفت: مجيد اين چه کاري است؟ گفتم: ساکت شو! زير بغلش را گرفتم و کنار ديوار کشاندم او همچنان مات و مبهوت مانده بود. دست ها و پاهايش را با سيم برق بستم و از روي آن هم چسب نواري زدم. در اين مدت مدام همسرم زنگ مي زد و من مي گفتم سر کار هستم تا اين که به حميد، يکي از دوستانم زنگ زدم و از او خواهش کردم نزد من بيايد وقتي آمد و صحنه را ديد خيلي ترسيد مي گفت چرا اين کار را کردي؟ با نقشه ساختگي و به دروغ گفتم موضوع ناموسي است! او گفت: خب به پليس زنگ مي زدي. گفتم: نه خودم مي دانم چه کار کنم. از دوستم خواستم کنار مجيد بماند تا من به منزلم بروم. وقتي به خانه ام رسيدم لباس هاي ورزشي و کلاهم را برداشتم و به سمت بنگاه معاملات خودرو مجيد رفتم البته قبلا کليدهاي مغازه و گاوصندوق را از او گرفته بودم. هراسان وارد شدم دوربين مدار بسته را رو به بالا گذاشتم که تصوير مرا نگيرد. چک ها و اسناد خودرو را برداشتم و خودرو ۲۰۶ را از مغازه بيرون آوردم آن را مقابل ملک پدرم پارک کردم و ساعت ۶ صبح بود که در پي تماس هاي مکرر حميد دوباره به خانه مجردي ام رفتم. حميد ترسيده بود مي خواست برود گفتم چند دقيقه ديگر صبر کن تا من چيزي براي صبحانه بخرم. شير کاکائو و پنير خامه اي خريدم اما او نخورد و رفت. ديدم چسب هاي دست پرويز باز شده است اما نپرسيدم که خودش آن ها را باز کرده يا حميد! بعد از رفتن حميد به دروغ با تلفن صحبت و چنين وانمود مي کردم که بايد کسي براي شناسايي پرويز به آن جا بيايد تا بفهميم او در مسئله ناموسي دخالت داشته يا نه! به همين خاطر هم پرويز که حال نداشت مي گفت پس چرا اين فردي که مي گويي نيامد. به او گفتم تو حرف نزن! دوباره پيکر زخمي او را کنار تير حايل وسط اتاق کشاندم و با طناب سفيد بزرگ محکم به تير آهني بستم و خودم مشغول کشيدن قليان شدم در يک لحظه او در حالي که بسته شده بود خم شد و استفراغ کرد. من هم آن ها را تميز کردم و مدام با خودم فکر مي کردم که اگر او را رها کنم چه بلايي به سرم مي آورد. هنوز شب نشده بود که تسمه اي را دور گردنش انداختم و از پشت سر محکم کشيدم حدود ۲۰ دقيقه آن را نگه داشتم تا جان سپرد. در فيلم ها ديده بودم که دست مرده سرد مي شود اما وقتي به او دست زدم گرم بود روي مبل نشستم و بدون اين که پلک بزنم نگاهش مي کردم اما او تکان نمي خورد. پتويي را روي او انداختم، برق را از کنتور قطع کردم و بيرون رفتم بعد از چند ساعت بازگشتم ديدم قيافه او مثل مرده ها شده و تمام بدنش سرد است.
به يکي از دوستانم زنگ زدم و وانت او را امانت گرفتم جسد را به قسمت بار حمل کردم و مقداري لوازم ساختماني مانند بشکه را داخل آن گذاشتم. همسرم هم مدام زنگ مي زد. براي اطمينان او با وانت حامل جسد به منزلم رفتم و از همسرم خواستم تا از پنجره نگاه کند به او گفتم: کنار ساختمان در حال احداثم مي روم چون شب قبل دزد آمده است. او هم باور کرد و من جسد را از صدمتري به خيابان پروين اعتصامي بردم و در پياده رو انداختم.
اين گزارش حاکي است: پس از اعترافات متهم، حميد نيز ماجراي آمدن به لانه مجردي را تشريح کرد و سپس متهم مسير بردن جسد را تا خيابان پروين اعتصامي نشان داد.
به گزارش خراسان، با پايان يافتن بازسازي صحنه جنايت، قاضي موحدي راد دستور انتقال متهمان به زندان را صادر کرد و بدين ترتيب راز يک جنايت ديگر با تلاش پليس جنايي خراسان رضوي و دستورات ويژه قضايي افشا شد.