آفتابنیوز : شاید اغراق نباشد اگر بگوییم ناباروری یکی از تلخترین تجربیات زندگی و بحرانی است که اگر بدرستی با آن برخورد نشود، میتواند بر زندگی زناشویی تاثیرات ناخوشایندی داشته باشد.
به گزارش جام جم، در واقع پدیده ناباروری پیامدهای روانشناختی بسیاری را به همراه دارد و میتواند کیفیت زندگی زوجین را در ابعاد مختلف تحتتاثیر قرار دهد. اینکه زن یا مرد نابارور این واقعیت را بپذیرد که نمیتواند صاحب فرزندی شود معضلی است پیچیده که اگر شرایط نامناسب فیزیکی، روانی، اجتماعی و اقتصادی هم به آن اضافه شود به یک بحران روانی تبدیل شده و قادر است تمام زندگی فرد و همسرش را دگرگون کند.
طبق مطالعات انجام شده، بسیاری از زوجین پس از تشخیص نابارور بودن با مشکلاتی از قبیل کاهش اعتماد به نفس، احساس تنهایی و طرد شدن، اختلال در عملکرد جنسی، احساس افسردگی، وسواس فکری در مورد بچهدار شدن، ناامیدی، خستگی، گیجی، عصبانیت و احساس گناه و انزواطلبی مواجه میشوند. اگر ناباروری اولین بحران در زندگی زوج نابارور باشد آنها خیلی زود به نقاط قوت و ضعف زندگی زناشوییشان پی میبرند. زوجی که یک زندگی آرام را میگذرانند ممکن است با تشخیص ناباروری آسیب زیادی ببینند و این اولین تجربه مشکلی غیرقابل مهار در زندگیشان به حساب آید.
ناباروری میتواند موجب تخریب یا بهبود ازدواج شود. زن و شوهری که نمیتوانند خود را از عوارض منفی بچهدار نشدن دور کنند، احساس میکنند روابطشان با یکدیگر رو به وخامت است، مثلا زوجی که یکدیگر را به علت ناباروری سرزنش میکنند معمولا به کوچکترین رفتار همدیگر حساس شده و همین باعث اختلافشان میشود.
آنها معمولا نمیتوانند درباره مشکلات و اندوه خود براحتی با هم سخن بگویند یا تمایلی ندارند که احساسات عمیق خود را درباره بچهدار نشدنشان با همسرشان در میان بگذارند، احساسات و افکارشان در این مورد آنقدر ترسآور است که صحبت درباره آن سخت میشود.
بعضی هم به خاتمه رابطه تمایل دارند یا میترسند که همسرشان چنین فکری را داشته باشد، از طرفی ممکن است فرد نابارور احساس گناه یا خجالت کند و شخص بارور احساس ناامیدی و خشم نسبت به طرف مقابل نماید، به عنوان مثال زمانی که مرد عامل نابارور باشد، زن احساس رنجش دارد.
زمانی هم که دلیل ناباروری هر دو نفر باشند، ممکن است یکدیگر را مقصر بدانند تا برچسب ناباروری را از خود دور کنند. البته این حکایت تمام زوجهای نابارور نیست؛ بعضی از زوجین رفتار بسیار متفاوتی را در پیش میگیرند، آنها از روشهای دلگرمکننده برای ایجاد آرامش استفاده میکنند و با وجود ناراحتی و اندوهی که دارند به دلیل احترام به همسرشان سعی میکنند آرامش و خویشتنداری خود را حفظ کنند.
این دسته اصولا هدف از زندگی مشترک را رسیدن به آرامش میدانند و نابارور بودن نمیتواند مانع این آرامش شود. واقعیت این است که اگر زوج نابارور واقعا نسبت به همدیگر عشق و علاقه داشته باشند هیچگاه ناباروری نمیتواند بهانهای برای دور شدن آنان از یکدیگر باشد. نکته مهم در این بحث این است که هرچند صدمات ناشی از ناباروری به مرور زمان کمتر میشود، اما احساس فقدانی که از نبود فرزند در زندگی وجود دارد تا سالها ادامه دارد.
در واقع این احساس کمبود گاه باعث همبستگی و نزدیکی و حمایت بیشتر زوجین از یکدیگر میشود و گاهی ممکن است زوج نتوانند در غم و اندوه هم شریک شوند و سالها به عنوان دو غریبه در زیر یک سقف بدون هیچ احساسی زندگی کنند. فراموش نکنیم اگر زوج نابارور بتوانند با مساله ناباروری کنار بیایند و نسبت به آن پذیرش داشته باشند، میتوانند همدیگر را حتی بدون بچه هم دوست داشته و در برابر سایر مشکلات زندگی هماهنگی بیشتری داشته باشند.
مهمترین اختلالاتی که زوجین نابارور با آن روبهرو میشوند، به مسائل روحی و روانی برمیگردد.
اضطراب و استرس
محققان معتقدند اغلب زوجهای نابارور به اضطراب دچار میشوند، چراکه ناباروری میتواند به صورت یک بحران در زندگی، بحران هویت، بیماری مزمن، علتی برای افسردگی، یک تجربه عمیق یا ترکیبی از این موارد باشد. درواقع گرچه زن و شوهر هر دو از ناباروری و تنها بودن خسته و ناراحت میشوند، اما معمولا خصلت زنان به گونهای است که آنها سریعتر و بیشتر از مشکلات تاثیر میپذیرند و به این دلیل زنان آسیبپذیرتر از مردان هستند و تنشی که در وجود زنان شکل میگیرد خیلی بیشتر از مردان است. بدون توجه به اینکه کدام زوج عامل ناباروری است، زنان علائم بیشتری را از خود بروز میدهند. اضطراب در زنان نابارور بیشتر است، زیرا اهمیتی که آنان برای خود قائل هستند به تولد فرزند نیز ارتباط دارد.
از طرفی معمولا مردان نابارور تصور میکنند احساسات مردانهشان کم شده و با دارو و معالجه ساده مساله حل میشود و خیلی زود بچهدار میشوند، اما برعکس، زنانی که تصور میکنند هرگز بچهدار نمیشوند، دنیا را جلوی چشمانشان تیره و تار میبینند و امیدشان را به کلی از دست میدهند و همین باعث تشدید استرس و اضطرابشان میشود.
احساس تنهایی و از دست دادن
بسیاری از زوجین در ابتدای زندگی احساس میکنند تمام رویاهایشان تحقق مییابد و خیلی سریع به آرزوهایشان میرسند، اما مدتی که از زندگی مشترکشان میگذرد و احساس میکنند در تحقق آرزوهایشان تاخیری افتاده کمکم احساس ناامیدی میکنند. انسان وقتی در هر شرایطی احساس تردید کند و موفقیت خود را در آینده مبهم ببیند احساس درماندگی میکند، این مساله در مورد زوجین نابارور نیز صادق است، برای زوجینی که احساس کنند موقتا بچهدار نمیشوند، شاید تحمل برخی مسائل و مشکلات آسان باشد، اما وقتی احساس کنند تا آخر عمر نمیتوانند بچهدار شوند، بشدت غمگین و آشفتهحال میشوند.
به عنوان مثال اغلب زنان نابارور این احساس را دارند که زندگیشان بیروح شده و فرزندی ندارند که به زندگی آنان رنگ و بویی ببخشد، اینجاست که کمکم احساس ضعف و ناتوانی میکنند، زیرا دستیابی به آرزوها و رویاهایشان را پوچ و بیمعنا میبینند.
آنها احساس میکنند خیلی از فرصتها را از دست داده و دیگر امیدی به زندگی ندارند و روح و روانشان بر اثر احساس تنهایی و از دست دادن آرزوها بشدت بههم میریزد و ممکن است زندگی را به کام خود و همسرشان تلخ کنند. در واقع ناباروری و حتی ترس از باردار نشدن مهمترین مسالهای است که زوجین را آزار میدهد و احساس تنهایی و از دست دادن زندگی را در آنها تقویت میکند.
با تشخیص ناباروری در ابتدا زوج احساس ناامیدی، غم و اندوه و عصبانیت میکنند که با گذشت زمان بدتر هم میشود. معمولا افراد نابارور احساس کمبود زیادی دارند، مهمترین کمبود آنان نداشتن وارث، نداشتن تجربه حاملگی، نداشتن مهمترین فرد با ارزش در خانواده است، علاوه بر اینها، نداشتن هدف اساسی در زندگی و از بین رفتن اعتماد به نفس از مهمترین دلایل حس فقدان زوجهای نابارور است.
شکاف ارتباطی بین زوجین
ناباروری میتواند روابط بین فردی، بخصوص رابطه بین زوجین را تحتتاثیر قرار دهد. هرچند در برخی موارد فشار روحی ناشی از ناباروری موجب نزدیکی و صمیمیت روابط زناشویی میشود، ولی ممکن است برخی دیگر از زوجین در طول درمان با مشکلات جانبی زیادی مواجه شوند. گاه زوجین نسبت به یکدیگر، نسبت به والدینشان و حتی نسبت به پزشک معالج خود احساس خشم و دلخوری پیدا میکنند یا به علت استفاده قبلی از وسایل ضد بارداری گناه را به گردن همسرشان بیندازند و او را سرزنش کنند. برخی از زوجینی که پس از سالها زندگی، صاحب فرزندی نمیشوند، کمکم طلاق عاطفی میگیرند. شاید هر دو در زیر یک سقف زندگی کنند، اما هیچگونه ارتباط عاطفی با هم ندارند و هرکدام سرگرم وظایف خودشان هستند. مهمترین مشکل آنها به روابط زناشوییشان برمیگردد که در این دوران ممکن است به حداقل برسد و یا به کلی قطع شود. یکی از اشکالات بزرگ در رفتار اغلب زن و شوهرهای نابارور این است که آنها با وجود آنکه در زیر یک سقف زندگی میکنند دائم در حال ارزیابی رفتار، کنترل شخصی و احساسات یکدیگرند.
برای مثال اگر زن احساس کند شوهرش کمحوصله است به جای اینکه دلیل آن را بفهمد با او بحث میکند و یا زمانی که زن صاحب بچه نمیشود، شوهر به جای آنکه استرس زن را کم کند با رفتارهای نابجا اندوه زن را بیشتر میکند، آنان به جای اینکه در یک فرصت مناسب در مورد مسائلشان با هم صحبت کنند در یک موقعیت نامناسب با دعوا و سروصدا همه عقدهها را از دل بیرون میریزند و همین مسائل باعث شکاف بین آنان و دور شدنشان از یکدیگر میشود. زن و شوهر باید در موقعیتهای خطرناک اینچنینی یار و یاور یکدیگر باشند، نه آنکه عقبنشینی کنند و در مواقع سختی و غم یکدیگر را ترک کنند. نگرش اطرافیان و برخی باورهای غلط در جامعه در کنار استرس ناباروری بر اضطراب زوجین میافزاید. در فرهنگ ما نیز به علت گسترده بودن بسیاری از خانوادهها و نقش بارز والدین و بستگان نزدیک ناباروری بعد عمیقتری به خود میگیرد و همین مساله گاه فاصله زوج نابارور را از هم بیشتر میکند.
عکسالعملهای متفاوت در مردان و زنان
معمولا مردان و زنان در مورد بچهدار نشدن عکسالعملهای متفاوتی را از خود بروز میدهند. اگر زن و شوهر به یک اندازه ناراحتی و اندوه خود را نسبت به ناباروری نشان نمیدهند به این دلیل است که یکی ناراحتی خود را با واکنشهای شدید نشان میدهد و دیگری با وجود ناراحتی سعی میکند ظاهر خود را حفظ کند و خود را خونسرد نشان دهد. اصولا مردان سادهنگرند و زنان سختگیر و حساس.
مردان ناراحتی را در دل پنهان میکنند اما زنان قدرت پنهان کردن ناراحتیشان را ندارند و تا زمانی که لب به سخن نگشایند، آرام نمیگیرند. به دلیل اینکه مردان عکسالعمل کمتری نشان میدهند زنان احساس میکنند که این موضوع برای مردشان اهمیتی ندارد و این حالت در شرایطی که زوج در درمان با شکست مواجه میشوند، حادتر میشود. در صورت خونسرد باقی ماندن مرد، زن احساس میکند رها شده و بیپناه و ضعیفتر از طرف مقابل است.
مشکل اینجاست که برخی از مردان واقعا نمیدانند که چگونه میتوانند در این شرایط حامی همسرشان نباشند و در این کار قصد و عمدی هم ندارند. آنها حتی ممکن است برداشت همسر خود را از خودشان به عنوان یک فرد بیاحساس و بیاعتنا به داشتن فرزند را هم بپذیرند، اما پرواضح است که چون تربیت مردان به گونهای است که قاعدگی، تولید مثل و ناباروری را مشکل زنانه میدانند و صحبت کردن در این باره برایشان مشکل است و به این دلیل هم توانایی همدردی لازم را ندارند. پس لازم است که زوجین تفاوتهای روانی یکدیگر را درک کنند و به اشتباه قضاوت نکنند.
تصور منفی از هویت بدنی
اغلب افراد نابارور هویت منفیای از بدن خود دارند. آنان از لحاظ بدنی احساس میکنند جذابیتی ندارند و زنانگی یا مردانگی کمتری دارند.
در چنین شرایطی تشخیص ناباروری مثلا اگر به علت کاهش تعداد اسپرم و یا تخمدان مشکلدار باشد شخصیت آنان را مخدوش میکند. تصورات زنان و مردان نابارور از بدنشان با هم تفاوت دارد، به عنوان مثال برخی از زنان نابارور احساس بسیار منفی از بدن خود دارند و این به بارور بودن یا ناباروری همسرشان ارتباطی ندارد. آنان احساس میکنند که دچار ضعف یا نقص جسمانی هستند یا زن کاملی نیستند و نمیتوانند همپایه زنانی باشند که توانایی بچهدار شدن را دارند.
همین احساسات میتواند به یک برداشت منفی در تمام جنبههای زندگی زن منجر شود. مردان نابارور به گونه دیگری هویت بدنی خود را ترسیم میکنند. آنان احساس میکنند که آسیبی به مردانگیشان وارد شده است. اگر همسرشان علت ناباروی باشد آنان احساس نقص در هویتشان نمیکنند، ولی چون شریک فردی هستند که نمیتواند بچهدار شود ممکن است نگران قضاوت اطرافیان باشند.