کد خبر: ۳۲۰۲۱
تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱۳۸۴ - ۱۱:۵۶
گزارش هفته نامه نیویورکر

زلمی خلیلزاد ؛نایب السلطنه آمریکا در عراق

آفتاب‌‌نیوز : از بسیاری جهات بنظر می رسد که خلیلزاد نماینده ایده آلی برای آمریکا در عراق باشد. او در افغانستان بدنیا آمده، در لبنان و آمریکا تحصیل کرده، مسلمانی میانه رو می باشد، و تجربه ای طولانی در حلقه های سیاستگذاری خارجی آمریکا داشته است. از یازده سپتامبر 2001 تاکنون او در مرکز جنگ دولت آمریکا با تروریسم قرار داشته است. هنگام حمله آمریکا به افغانستان، خلیلزاد دستیار ویژه رئیس جمهور در امور خاورمیانه و آسیای غربی بود. او با جبهه متحد و سایر نیروهای ضد طالبان همکاری نزدیک نمود و پس از سقوط کابل به ایجاد حکومت انتقالی حامد کرزای کمک فراوانی کرد. کرزای، خلیلزاد را دوست نزدیک و مشاور خود قلمداد کرد و چندین بار از جرج بوش رئیس جمهور آمریکا خواست از انتقال خلیلزاد به عراق صرفنظر کند؛ تقاضایی که سرانجام رد شد. وقتی به خلیلزاد پیشنهاد احراز سفارت آمریکا در بغداد شد، وی به زبگنیو برژینسکی مشاور امنیتی جیمی کارتر که در اوایل دهه هشتاد همکار وی در هیات علمی دانشگاه کلمبیا بود تلفن زد و نظر او را جویا شد. برژینسکی اخیرا درباره این مکالمه گفت: "من به او گفتم که باید سیاستگذار باشد نه صرفا مجری سیاستگذاری ها. او در مقایسه با افراد پیشین که هیچ از عراق نمی دانستند، بسیار مطلع تر است. من گاهی از خود می پرسم که چند نفر از تصمیم گیرندگان ارشد ما تا چند سال پیش می دانستند که فرق بین سنی و شیعه چیست. ... خلیلزاد پراگماتیست و استراتژیست عمیقی است."


خلیلزاد خود را چنین توصیف می کند: "من خودم را یک سرباز می بینم، یک سرباز دیپلماتیک. وقتی باید از افغانستان به عراق می آمدم، با تصمیم دشواری روبرو بودم. من روابط خوبی با بسیاری از افراد در افغانستان برقرار کرده بودم. احساس می کردم که موفقیت های زیادی حاصل شده اما افغانستان هنوز راه درازی در پیش داشت."


ماموریت محدود شده خلیلزاد در عراق این است که تا حدی که به آمریکا امکان عقب نشینی از عراق را می دهد امنیت و پیشرفت سیاسی در این کشور برقرار نماید. اما سوال اینجاست که شاید شرایط به نقطه غیرقابل بازگشتی رسیده باشد بطوریکه حتی بهترین دیپلمات یعنی خلیلزاد هم دیگر نتواند کاری از پیش ببرد.


او اکنون در کاخ سابق ریاست جمهوری صدام حسین در "منطقه سبز" بغداد که توسط نظامیان آمریکایی کنترل می شود سکونت دارد. هر وقت که می خواهد از منطقه بیرون برود با یک کاروان محافظان نظامی که اغلب با هلی کوپتر همراهی می شود سفر می کند. مقام های عراقی که در "منطقه سبز" کار و در بیرون از آن زندگی می کنند اغلب در خطر مضاعفی قرار دارند. بسیاری از آنها تاکنون در مسیر محل کار و یا منزل کشته شده اند. افرادی که توانایی لازم را دارند خانواده های خود را به خارج می فرستند. همسر و دختر عدنان پاچه چی، بستگان نزدیک احمد چلبی و خانواده ابراهیم جعفری و ایاد علوی همگی در لندن زندگی می کنند. خلیلزاد می گوید "منطقه سبز" دارای مشکل مسکن است. جعفری نخست وزیر و جلال طالبانی رئیس جمهور عراق اخیرا بر سر تصاحب منزلی در "منطقه سبز" درگیر شدند بطوریکه پیشمرگان طالبانی و نیروهای جعفری در آستانه یک رو در رویی نظامی قرار گرفتند. این منازعه سرانجام با دخالت خلیلزاد به پایان رسید و منزل یاد شده که مقر سابق ناتو بود به طالبانی تعلق گرفت.


خلیلزاد سخنران عمومی چندان قابلی نیست اما در عوض متخصص نشست های پشت درهای بسته است. او به ندرت از پشت میز با مقام ها گفت و گو می کند بلکه ترجیح می دهد یک صندلی بیرون کشیده و در کنار آنها بنشیند. او وقتی با عراقی ها صحبت می کند تسبیح می اندازد که یادآور هویت اسلامی اوست. او با تعارفات و برخوردهای اجتماعی کاملا آشنا بوده بطوریکه وقتی با آیت الله حسین الصدر ملاقات کرد تکیه داده و طوری نشسته بود که زانوهایش به هم نزدیک بودند. تسبیحش نیز بطور آشکاری مورد استفاده قرار گرفت.


خلیلزاد در سال 1951 در شهر مزار شریف افغانستان متولد شد. پدرش کارمند دولت ظاهر شاه در وزارت دارایی بود. او می گوید مادرش "گرچه تحصیلات رسمی نداشت اما فرد مدرن و مطلعی بود. او خواندن و نوشتن نمی دانست اما از کودکانش می خواست که روزنامه را برایش بخوانند. من فکر می کنم اگر او در زمان دیگری بدنیا آمده بود حتما یک شخصیت سیاسی برجسته ای می شد." همسر خلیلزاد شریل بنارد تحلیلگر ارشد سیاسی موسسه رند می باشد. شریل بنارد هنگامیکه در دانشگاه آمریکایی بیروت بر روی رساله دکترای خود درباره ناسیونالیسم عرب کار می کرد با خلیلزاد آشنا شد که به ازدواجشان منجر شد. آنها اکنون دو پسر بیست و دو ساله و چهارده ساله دارند.


خلیلزاد رساله دکترای خود را در درباره برنامه اتمی ایران نوشت. استاد راهنمای او در دانشگاه شیکاگو آلبرت وولستتر بود که اعتقاد داشت آمریکا باید با بهره گیری از سلاح های هسته ای استراتژیک به هژمونی جهانی دست یابد. اندیشه های وولستتر بر دانشجویانش نظیر خلیلزاد و ولفوویتز تاثیر بسزایی داشت. خلیلزاد در سال 1979 به عضویت دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا درآمد. در دسامبر همان سال نیروهای شوروی سابق به افغانستان هجوم بردند. وی مقالات زیادی با نام مستعار منتشر نمود زیرا نگران امنیت اعضای خانواده اش بود که هنوز در افغانستان زندگی می کردند. خلیلزاد می گوید: "من در این مقالات نوشتم که شوروی با حمله به افغانستان مرتکب اشتباه بزرگی شد و ممکن است شکست بخورد." این دیدگاه بر خلاف نظریه رایج مبنی بر پیروزی شوروی در افغانستان بود.


خلیلزاد در سال 1984 به تابعیت آمریکا درآمد و یکسال بعد برای یک انجام یک فرصت تحقیقاتی ویژه اساتید دانشگاه به شورای روابط خارجی پیوست. در سال 1985 هنگامیکه دولت رونالد ریگان بر سر ارسال موشک های استینگر به مجاهدین افغانی دچار تردید بود خلیلزاد به شدت از آن حمایت کرد. مجاهدین سرانجام این موشک ها را دریافت کردند. موشک های استینگر سلطه هوایی شوروی را تضعیف کرده که این نهایتا کرملین را وادار به عقب نشینی از افغانستان در سال 1989 نمود.


خلیلزاد با خاتمه جنگ ایران و عراق در سال 1988 طی گزارشی چنین تحلیل نمود که در طی جنگ ایران تضعیف و عراق به عنوان قدرت مسلط منطقه ظاهر شده است. او پیشنهاد نمود که آمریکا راهکارهایی نظیر کمک به ایران و یا مهار عراق را مورد بررسی قرار دهد. خلیلزاد می گوید جرج شولتز وزیر خارجه وقت آمریکا با خواندن این گزارش چهره اش قرمز و قرمز و قرمزتر شد و روی آن با حروف بزرگ نوشت: "نه". اما خبر این گزارش به روزنامه نیویورک تایمز درز نمود و پس از آن در همه جا منتشر شد.


پس از جنگ خلیج فارس و آزادسازی کویت، خلیلزاد در زمره افرادی بود که آزادی کویت را کافی ندانسته و خواستار سرنگونی صدام بودند. او همراه با برخی دیگر از مقام های سابق پنتاگون از جمله دیک چنی و ولفوویتز "راهنمای برنامه ریزی دفاعی" آمریکا را در سال 1992 تهیه نمود که مبتنی بر ایده هژمونی جهانی آمریکا بود. در سال 1998 خلیلزاد همراه با عده دیگری از جمله دونالد رامسفلد، چنی و ولفویتز نامه سرگشاده ای به بیل کلینتون رئیس جمهور وقت فرستاده و از او خواستند دست به اقدامی اساسی علیه صدام حسین بزند.


خلیلزاد مورد انتقادهای زیادی قرار گرفته است. او در سال 1996 طی مقاله ای در روزنامه واشنگتن پست پیشنهاد کرد دولت آمریکا وارد مذاکره با طالبان شود. وی همچنین با نمایندگان طالبان در هتلی در هوستون ملاقات نمود. بسیاری از منتقدین از جمله مایکل مور در فیلم "فارنهایت 11/9" خلیلزاد را متهم می کنند که از سوی کمپانی نفتی یونیکول مامور انعقاد یک قرارداد با طالبان بوده است. اما خلیلزاد این اتهام را رد کرده و می گوید وی مشاور موسسه تحقیقاتی انرژی کمبریج (نه کمپانی نفتی یونیکول) بوده و تنها برآوردی از قرارداد پیشنهادی انتقال نفت و گاز از طریق افغانستان ارائه کرده است. خلیلزاد می گوید آنچه نظر او درباره طالبان را تغییر داد شکست این قرارداد پیشنهادی نبود بلکه خشونت طالبان بود.


خلیلزاد در پاسخ به این سوال که آیا سال 2003 زمان مناسبی برای حمله به عراق بود می گوید: "بر اساس برآوردهای اطلاعاتی آن زمان از تسلیحات کشتار جمعی عراق شاید بتوان گفت که زمان مناسبی بود. اما از سوی دیگر شاید بتوان گفت که ما وقت داشتیم که این کار را دیرتر انجام دهیم." او می گوید: "فکر اینکه اگر ما وضعیت عراق را حل نکنیم چه می شود مرا به رعشه می اندازد." وی ادامه می دهد: "وقتی ما با شوروی درگیر بودیم کارشناسان زیادی داشتیم که متخصص این منطقه بودند. اما اکنون ما در منطقه ای درگیر هستیم که بسیار پیچیده بوده و فاکتورهای زیادی در آن دخالت دارند. ... آلمان ها یک اصطلاحی دارند بنام احساس سرانگشتی یعنی اینکه بتوان طعم و بوی یک فضا را درک کرد. استراتژیستی که این حس درونی را درباره منطقه مورد مطالعه خود نداشته باشد برای ما دردسر درست خواهد کرد. حکومت آمریکا در راس خود به اندازه کافی دارای افرادی نیست که درباره عراق و خاورمیانه از این حس درونی سرانگشتی برخوردار باشند. اکنون بهترین افراد

بر روی این موضوع کار می کنند اما با توجه به اهمیت آن ما نیاز به افراد بیشتری داریم."



بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین