آفتابنیوز : برپايي جشنهاي كريسمس يا ميلاد مسيح از ابتداي قرن چهارم ميلادي توسط كليساهاي كشورهاي غربي مرسوم بوده است.
بر اساس دائره المعارف اديان و اعتقادات مذهبی وُردزوُرث، جشن ميلاد مسيح در همين تاريخ به جاي عيد وثني برگزار ميشد. عيد وثني در گذشتههاي بسيار دور به مناسبت تولد خورشيد برپا ميشده است.
در بريتانياي آنگلوساكسون هر سال ميلادي از 25 دسامبر آغاز ميشود. اما در گذشته و از پايان قرن دوازدهم و بر اساس تقويم گريگوري تا سال 1752، سال ميلادي با 25 مارس همزمان با روز زن آغاز ميشد. بدين ترتيب در گذشته برگزاري جشن سال نو ميلادي بر اساس تولد حضرت مسيح نبوده است و از همين رو آغاز سال نو ميلادي جنبه مذهبي و ديني نداشته است.
بر اساس همين مدارك در برگزاري جشنهاي سال نو ميلادي از درختهاي كاج استفاده ميشد، زيرا اطراف معابد روميان قديم درختهاي هميشهسبز كاج بسيار زياد بودهاند. براي اين درختها نيز عيد ساتورن گرفته ميشد. در اين عيد كه همزمان با عيد ميلاد حضرت مسيح بوده، اين درخت تزئين ميشده و براي تزئين آن از نوعي گياه موسوم به «مورد اسفرام» كه مردم الدرويدز از آن بسيار استفاده ميكردند و گياهان ذبق يا هدال و يا الكشوت كه مورد استفاده مردم ساكسون بود، استفاده ميشده است. اين جشنها بيشتر در مناطق اسكانديناوي در شمال اروپا برگزار ميشد.
اگر درختي به هنگام شب روشن ميشد معنايش آن بود كه قبل از ميلاد مسيح است و هنوز سال جدید شروع نشده است. اين كار بيشتر جنبه سنتي داشت.
دی جي سي كوپر در كتاب خود موسوم به مجموعهاي مصور از رموز سنتي آورده كه اين درخت را درخت نور و يا درخت آسماني ميناميدند و آن رمز تولد و رستاخيز بعد از مرگ بود. تسبيح و شمعهايي كه بر آن آويزان ميكردند نيز به معناي روح بود. اين درخت نشانه سال جديد يا انقلاب زمستاني به عنوان رمز بهشت محسوب ميشده است.
معناي كرههاي نوراني، ستاره، خورشيد و ماه كه به درخت آويزان ميكردند نيز بازسازی كائنات بوده است. راز اعطاي هديه نيز در حقيقت به قبل از ميلاد مسيح باز ميگردد. در آن زمان مراسم اعطاي اين هدايا به الاهههاي ديونيسيوس، انيس، انارگاتيس و سيبِل طي جشني يوناني در كشورهاي اروپاي اسكانديناوي انجام ميشد. مردم اين هدايا را پاي درخت كريسمس كه بعد از مراسم آتش زده ميشد، میگذاشتند.
بر اساس اعتقاد مسیحیان اولیه، درخت در ميان رموز مسيحيت معناي چهره انسان و مبعوث شدن انسان بعد از مرگ در خلال مرگ حضرت مسيح را داشت.
بر اساس اساطير اسكانديناوي، گروهي از مبشران مسيحي اقدام به قطع درختان مقدس كردند كه در آن ميان درخت كوچك صنوبري نيز بود. از اين درخت صنوبر براي اولين بار در عيد ميلاد حضرت مسيح استفاده شد.
اولين درخت کریسمسي كه تزئين شد نيز در لاتويا، يكي از كشورهاي حوزه بالكان، در سال 1510 ميلادي بوده است.
فينيربالي بيدي كشيش، مورخ و متأله مسیحی (672 – 735 ميلادي) در اين باره ميگويد: قبل از اين از اين جشن به عنوان انقلاب زمستاني در ميان مردمان كشورهاي اسكانديناوي و اودين ياد ميشد. در آن زمان اين عيد به عيد مادران مشهور بود و يكي از مهمترين جشنها و مراسم در بريتانيای قرن هشتم محسوب میشد.همه معتقد بودند كه در اين شب طالع انسان شناخته شده و بخت او باز ميشود. آرزوهاي همه در اين روز اجابت ميشود و آينده هر كسي در اين روز روشن ميشود.
جوديكا اپليز، كارشناس اسطوره و مسائل عقيدتي، در اين باره ميگويد:تا اين اواخر اين عقايد در ميان مردم وجود داشت. بسياري در اين روز جشني برپا ميكردند كه آن را طغيان زمين ميناميدند. در اين روز لباسهاي خاصي پوشيده ميشد و رقصهاي ويژهاي برگزار ميگرديد. پروتستانها در نيوانگلند ایالات متحده اين جشن را همزمان با عيد ميلاد مسيح ميگرفتند، اما بعد از سال 1801 پارلمان نمايندگان در پنسيلوانيا مقرر كرد که اين لباسها در عيد يول پوشيده شود. در سال 1881 در ايالت فيلادلفيا قانوني وضع شد كه اين لباسها دوباره در عيد ميلاد مسيح پوشيده شود. به تدريج اين جشن به ابتداي سال ميلادي كشيده شد.
به وجود آمدن بابانوئل نيز برای خود داستان غريبي دارد. در ابتدا بابانوئل كسي جز سانتا كلوز كه برگرفته از اسم سانت نيكولاس است، نبود. سانت نيكولاس در حقيقت قديسي بود كه بسيار در ميان كودكان به خصوص كودكان آلماني محبوب بود. بسياري معتقدند كه او متولد ازمير در تركيه امروزي در قرن چهارم ميلادي بوده است، اما بسياري نيز معتقدند كه اين شخصيت و معاونانش افراد ريزنقش و بدجنس و جادوگراني بودهاند كه قدمتشان به قبل از ميلاد مسيح ميرسد.
اپليز در اين باره ميگويد: الهههاي اودين و ساتورن در اسكانديناوي تحت تاثير شخصيتي به نام بابانوئل بودند. مريد و همكار روحي اودين لوكي بود. لوكي خود معاون بابانوئل بود كه در اسطورههاي اروپاي مركزي كرامبوس هم ناميده میشد. او كودكان بدبخت و آوارهاي را كه از پدران و مادرانشان دور بودند پيدا ميكرد و به جاي اين كه به آنها شيريني بدهد، زغال سياه ميداد.
اما در اسطورههاي اسكانديناوي بابانوئل مجسمه يخياي بود كه نشانهاي از حيوانات مقدس مانند ايزا و ديزا به شمار ميآمد.
پدر فيرنون كشيش كليسا در اين باره ميگويد: داستان سانتا كلوز يا بابانوئل به عنوان يك داستان صرف، داستان بدي نيست، اما اگر بچهها بخواهد بدانند كه او كيست بايد حقيقت را به آنها گفت.