آفتابنیوز : بازتاب حتي تذكر آفتاب را در مورد پرهيز از فرافكني، برنتابيد و بنا بر يك ضرب المثل چيني كه مي گويد: اگر تنه بزني، هيچ وقت عقب نمي افتي!، بر دامنه ي فرافكنيهاي خود افزود و با اين تصور كه درازگويي و لفاظي، دم خروس فرافكني و عوامي را پنهان مي سازد، به ژاژخاييهاي بي حاصل پرداخت.
در تعاقب اباطيل بافي بازتاب، سايت «خدمت»گزاران هم به صحنه آمد و كوشيد ساز منگ بازتاب را با كوس گوش آزار خود، مطربانه همراهي كند.
سايت بازتاب كه تئوري اش در مورد بلوف بودن ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت كاملاً غلط از آب درآمد (در حالي كه در 30 ماه گذشته بكرات، هم خودش آن را تبليغ مي كرد و هم سردار رضايي در مصاحبه هاي متعددش آن را تكرار مي نمود) و در مقاله پيشين، توافق تهران را عامل ارجاع پرونده ايران به شوراي امنيت قلمداد كرده بود، در نوشتار تازه خود، مقصرهاي ديگري را براي اين ارجاع، كشف نموده و آنها را قطار كرده است.
در اين جا پس از ذكر يك مقدمه ضروري، بافتنيهاي بازتاب را باز مي كنيم و در برابر ديدگان كاربران محترم مي گشاييم و پاسخگويي به اباطيل سايت «خدمت»گزاران را به مجالي ديگر (اگر عمري بود)، وا مي نهيم:
1- پرونده هسته اي كشورمان، از بدو تشكيل، به عنوان يكي از دشواريهاي نظام دانسته شده و تحت يك مديريت كلان، بهره مند از نظرات مقامات عالي كشور، جلو رفته است. همانطور كه قبلاً هم گفته ايم، هيچ گاه نمي توان تصميمات عالي نظام را در خصوص پرونده ي هسته اي - چه گذشته و چه اكنون - با لفاظيهاي ميان تهي و تئوري پردازيهاي ساده لوحانه ي، امثال بازتاب، به چالش طلبيد. به خاطر داشته باشيم كه تصميمات پرونده هسته اي، تعلق به شخص يا اشخاصي خاص نداشته و مربوط به آحاد ملت است.
2- بازتاب، رويكرد ايران در مذاكره با اروپاييها را به عنوان يك مقصر براي مشكل امروز معرفي مي كند و مدعي است كه اگر ايران بر حفظ هويت حقوقي و فني پرونده تأكيد مي كرد و در داخل آژانس به حل و فصل مسائل مي پرداخت، هيچ گاه اولاً مجبور به تعليق نمي شد و ثانياً كار به ارجاع پرونده نمي كشيد.
به راستي اگر ايران مطابق با تئوري بازتاب عمل مي كرد و صرفاً با آژانس، طرف مي شد چه اتفاقي مي افتاد؟ پاسخ روشن است: ايران يا بايد قطعنامه سپتامبر 2003 آژانس (كه آغاز بحران هسته اي ايران بود) را مي پذيرفت، يا بايد آن را رد مي كرد. پذيرفتن آن به چه معني بود؟ پذيرفتن قطعنامه سپتامبر 2003:
* يعني امضاي فوري و بدون قيد و شرط پروتكل،
يعني تعليق كليه فعاليتهاي مرتبط هسته اي،(Related Activities)؛
* يعني دسترسي كامل و نامحدود دادن به آژانس براي بازرسيها (Full Access & Unlimited Access)؛
* يعني قبول اينكه چون آژانس، ابهامات وسيعي در قبال ايران دارد و از نظر آنها ايران، موارد متعدد نقص، قصور، تناقض گويي و مخفي كاري(Breach, Failure, Un Conditionally, Concealmeut) دارد، بنابراين بايد تحت ماده 18و 19 پادمان، اقدامات اساسي و فوري (Esseutial &Urgent) در موردش به اجرا در بيايد.
حرف بازتاب اين است كه ما نبايد دست به ابتكار ديپلماتيك مي زديم و نبايد جلوي اجراي قطعنامه سپتامبر 2003 را مي گرفتيم؛ پس چه بايد مي كرديم؟ يا بايد طبق فرصت داده شده، تا پايان اكتبر 2003 همه آن موارد را مو به مو اجرا مي كرديم (كه جز خفت ملي چيزي نبود) و يا بايد به شوراي امنيت ارجاع داده مي شديم، در حالي كه نظام (نه آن موقع و نه اكنون) هيچ گاه با آن موافقت نداشته و همواره سعي كرده تا آنجا كه مقدور است، مانع آن شود (بي اعتنا به اينكه امثال رئيس سايت بازتاب، رفتن به شوراي امنيت را فرصت بخوانند!).
بنابراين ملاحظه مي شود كه اين رهنمود (!) بازتاب نيز كمتر از بلوف خواندن ارجاع به شوراي امنيت، توزرد نيست!
ژاژخايي هاي سايت سردار (2)
ژاژخايي هاي سايت سردار (3)
وقتی آب سر بالا می رود!
هرچند مواضع افرادي كه در سايت هايي مانند بازتاب افاضه مي نمايند به روشني روز غلط است و در خوش بينانه ترين حالت آب در هاون كوبيدن مي باشد كه اميدوارم مستي انتخابات آقايان را به اشتباه نياندازد.
به نظر من مقداري اين متن بوي عصبانيت مي دهد!
اولا معتقدم ما هميشه به لحاظ تاريخي در سياست خارجي ضعيف بوده ايم.اينكه فكر كنيم آنها هم مثل مالحظه اي عمل كرده و برنامه ريزي مي كنند غلط است .ولي سياست گروه قبلي حداقل اندك تقابل اروپا و آمريكا را داشت ولي گروه جديد يك شبه وحدت آنها را
كامل كرد.در مورد آقاي رضاپي نيز مشكل اينست كه عده اي در مملكت ما هميشه بايد جزو ذخاير باقي بمانند.
چون به خلوت ميروند آن كار ديگر ميكنند
واقعا تيم قبلي زحمات زيادي متحمل شد و مي توان گفت امريكا حيرت زده ولي عصباني از عملكرد تيم قبلي بود كه شايد لحظه شماري مي كرد روزي اين بزرگواران نباشند اميدواريم امثال جناب اقاي دكتر روحاني بازهم در حفظ نظام اسلامي حضوري ملموس داشته باشند.