آفتابنیوز : افزون بر این شناخت تحولات مزبور می تواند در تدوین سیاست های کارآمدتر در قبال امریکا در آینده مفید واقع شود. از سوی دیگر در حال حاضر سوالات بسیار مهم و بنیادی در رابطه با رویکرد امریکا به جهان خارج و مخصوصا خاورمیانه مطرح است که بدون توجه به تحولات یادشده پاسخ به این پرسش ها نارسا خواهد بود. پرسش هایی از این نوع که آیا امریکا قادر به اتخاذ یک رویکرد انزواگرایانه در سیاست خارجی خود، مخصوصا پس از یازدهم سپتامبر هست یا نه؟ چرا لابی های یهودی طی 2 دهه گذشته همواره نفوذ خود را در نظام سیاسی و تصمیم گیری امریکا افزایش داده اند؟ دلایل موفقیت جمهوری خواهان در کسب آرای برتر کنگره و ریاست جمهوری به طور همزمان کدامند؟ برای پاسخ به سوالات فوق چهار تحول عمده در امریکا را مورد بررسی قرار می دهیم.
1) وابستگی بیشتر امریکا به جهان و بین المللی تر شدن این کشور به عنوان تنها ابر قدرت: نگاهی به آمارها و ارقام مبادلات تجاری میان امریکا و سایر کشورها طی دو دهه گذشته نشان می دهد که همزمان با کاهش سهم امریکا و اتحادیه اروپا در تولید جهانی از دهه 1970 به این طرف( آن هم به دلیل ظهور کشورهای صنعتی شده شرق آسیا و حضور موثرتر ژاپن در بازارهای امریکا) وابستگی متقابل میان امریکا و دیگر کشورهای جهان رو به افزایش بوده است. در کنار اینها حتی ایالت های مختلف امریکا نیز بیش از پیش به بازار جهانی پیوسته اند. مارک گراسمن در این مورد به چند نکته اشاره می کند که مطابق آنها در سال 2000:
ـ ایالت میسوری کاملا و خدماتی به اندازه بیش از 9/7 میلیارد دلار به جهان صادر کرد.
ـ یک شغل از شش شغل موجود در ایالت میسوری وابسته به تجارت بین الملل است.
ـ صادرات به جهان از ایالت کانزاس بیش از 5 میلیارد دلار بود.
ـ یک شغل از 5 شغل موجود در ایالت کانزاس وابسته به تجارت بین الملل است.
در کنار این ها نمی توان منکر این واقعیت شد که امریکا تنها ابر قدرت موجود حداقل از لحاظ نظامی است. اختلاف بودجه نظامی امریکا با اتحادیه اروپا، روسیه و چین بسیار زیاد است. همین طور فاصله تکنولوژی نظامی امریکا با دیگر کشورها نیز بسیار عمیق است. ازاین منظر منافع امریکا به شدت با گسترش بازار آزاد در تجارت در سطح جهانی گره خورده است. به عبارت دیگر امریکا حتی اگر بخواهد قادر به انزواگرایی و عدم مداخله در امور جهانی نیست، زیرا زندگی مردم امریکا که غالبا علاقه ای به آگاهی از اوضاع کشورهای دیگر ندارند، به وضعیت همان کشورها گره خورده است.
آثار سیاسی این تحول را می توان در چند مورد خلاصه کرد.
1-امریکا در سیاست خارجی خود قادر به انزواگرایی نیست و درگیری این کشور در مسائل جهانی و منطقه ای روز به روز افزایش خواهد یافت.
2- به علت اهمیت نفت در اقتصاد و تجارت جهانی، امریکا ناگزیر از حضور هر چه بیشتر در مناطق نفت خیر دنیا و در راس آنها خاورمیانه و مخصوصا خلیج فارس است.
3- تحلیل مسائل سیاسی داخلی امریکا بدون توجه به تحولات جهانی نارسا و شاید ناممکن است.
4- اولویت حضور امریکا در جهان بر حسب نقش مناطق مختلف در تجارت جهانی خواهد بود.