آفتابنیوز : اين مرد 40ساله به بهانه نشان دادن يا خريد عروسك، طعمههايش را ميربود و طلاهاي آنها را سرقت ميكرد. تحقيقات در اين پرونده از چندماه پيش با شكايت خانواده دختربچه 7سالهاي در يكي از شهرهاي اطراف تهران شروع شد.
به گزارش همشهری، دختربچه در توضيح ماجرا به مأموران گفت: براي خريد از خانهمان خارج شدم. در بين راه مرد موتورسواري را ديدم. او عروسكي به من نشان داد و گفت عروسك دخترش است. عروسك سخنگو بود و آن مرد گفت ميخواهد براي من همان مدل را بخرد. او با مهرباني من را سوار موتور كرد تا به مغازه ببرد اما پشت يك درخت، ايستاد. بعد گفت كه اگر سر و صدا كنم مرا ميكشد. من ترسيدم و او تمام طلاهايم را از دستان، گردن و گوشهايم خارج كرد و بعد رفت. من گريه ميكردم و وقتي به نزديك خيابان رسيدم، يك راننده كمكم كرد تا به خانه برگردم.
سرقتهاي سرياليبا اين شكايت تحقيقات پليس براي شناسايي و دستگيري مرد موتورسوار شروع شد. درحاليكه تحقيقات ادامه داشت 2شكايت مشابه ديگر هم پيش روي تيم تحقيق قرار گرفت. شكايتها نشان ميداد كه همان مرد بهصورت سريالي به سراغ دختربچههاي 6تا 8ساله كه همراه خود طلا داشتند رفته و پس از فريب و ربودن آنها، نقشه سرقت طلاهايشان را اجرا ميكند.
دختربچهها ميگفتند كه مرد موتورسوار به بهانه خريد يا نشان دادن عروسك و همچنين نشان دادن اتاق دخترش كه پر ازعروسك و اسباب بازيهاي مختلف است، آنها را سوار موتور كرده و به جاده خلوتي زير يك درخت كشانده و طلاهايشان را با تهديد سرقت كرده است.
دستگيري در پايتختدختربچهها چهره مرد شكارچي را ترسيم كردند و در بررسيهاي بيشتر مأموران موفق به شناسايي وي شدند. آنها دريافتند كه او سابقهدار است اما جستوجو براي دستگيري وي به نتيجه نرسيد. با اين حال عكس و مشخصات اين مرد در سيستم جامع پليس كشور ثبت شد تا اينكه مأموران پليس پايتخت چند روز پيش به مرد موتورسواري مشكوك شدند. پس از استعلام شماره پلاك، مشخص شد كه موتورسيكلت سرقتي است و اين مرد دستگير شد.
دربررسي سوابق متهم مشخص شد كه او همان شكارچي دختربچههاست كه از سوي پليس آگاهي يكي از شهرهاي اطراف تهران تحت تعقيب است. همين كافي بود تا تحقيق از متهم در شعبه نهم دادسراي جنايي تهران انجام شود. مرد 40ساله وقتي پيش روي قاضي سهرابي ايستاد به سرقت طلاهاي دختربچهها و دزديدن موتورسيكلت اقرار كرد.
وي گفت: مدتي قبل در دام اعتياد گرفتار شدم و وضع مالي خوبي نداشتم. يك روز كه در خيابان پرسه ميزدم چشمم به دختربچهاي افتاد كه طلاهاي زيادي داشت. وسوسه شدم كه طلاهايش را سرقت كنم، براي همين به بهانه خريد عروسك و با چرب زباني او را فريب دادم و با خود بردم.
وي ادامه داد: پس از فروش طلاها، مواد خريدم و بخشي از بدهيام را پرداخت كردم. پس از آن وقتي شنيدم كه پليس در منطقه بهدنبال من است فرار كردم و به تهران آمدم. اينبار شگرد سرقت را تغيير دادم و فقط موتورهايي كه كنار خيابان پارك بود را سرقت ميكردم و به مالخر ميفروختم تا خرج خودم را تأمين كنم. هماكنون تحقيقات از متهم ادامه دارد تا شاكيان احتمالي ديگر شناسايي شوند.