آفتابنیوز : واقعیت این است که در سیاست خارجی آمریکا و برای رهبران کاخ سفید هم اکنون «مذاکره» از هیچ جایگاه و اولویتی برخوردار نیست. در حالی که تلاش برای حل مسائل فلسطین و ایران از طریق مذاکره ادامه دارد، غیبت ایالات متحده از این مذاکرات به طرزی محسوس آشکار است. بدین اعتبار با آن که آمریکا این مذاکرات را تایید میکند اما در سیاست رسمی کاخ سفید «مذاکره» جایی ندارد.
ما با حماس به خاطر فعالیتهای تروریستیاش (ادعای نویسنده) و به رسمیت نشناختن اسرائیل گفتوگو نمیکنیم. امتناع از مذاکره با ایران نیز به بحران گروگانگیری 81-1979 باز میگردد. در مباحث مربوط به مساله هستهای نیز آمریکا از پیوستن به مذاکرات با ایران امتناع میکند و شرط خود برای این کار را تعلیق غنیسازی قرار داده است. جرج بوش ماه سپتامبر در اظهاراتی با تکرار حرفهای گذشته گفت، من برای ایران روشن کردهام که تنها زمانی با آنها پشت یک میز مینشینیم که برنامه غنیسازیاشان را تعلیق کرده باشند.
به نظر میرسد تنها زمانی نمیتوان با دشمنان مذاکره کرد که مصالحه با آنها به اصول عمیق معنوی ما (آمریکا) ضربه بزند. این در حالی است که دیپلماسی میتواند با ایجاد مشوقهایی رفتار کشورها را تغییر دهد. همان طور که یک پروسه پنجاه ساله همگرائی اقتصادی توانست دشمنان سنتی اروپای غرب را به بهترین دوستان و متحدان یکدیگر تبدیل کند؛ در مورد اختلافات اسرائیل و فلسطین نیز میتوان روند مشابهی را در پیش گرفت و آنها را در موقعیتی قرارداد که بیش از گذشته به هم نزدیک شوند.
در مذاکره با ایران نیز مشکل اساسی آن است که آمریکا هم باید در مورد وضعیت عراق و نقش ایران در آن کشور و هم در خصوص برنامههای اتمی تهران مذاکره کند. آمریکا چندی پیش اعلام کرد حاضر است با ایران در مورد عراق مذاکره کند. بدین ترتیب، امتناع آمریکا از پیوستن به مذاکره با ایران در مورد برنامه هستهای این کشور میتواند به عنوان امتیاز و برگ برندهای از سوی تهران مورد بهرهبرداری قرار گیرد. از این رو به نظر میرسد وارد شدن آمریکا به مذاکراتی که در مورد مسائلی از جمله اختلاف اعراب ـ اسرائیل، مساله هستهای ایران و بحران کرهشمالی در جریان است میتواند به راهحلهایی مفیدتر منجر شود.