آفتابنیوز : اکبرپور در نامهای به اظهار ندامت پرداخته که در زیر میخوانید:
«هیچ وقت روزی كه به استقلال آمدم را فراموش نمیكنم؛ درست كه سابقه حضور در تمام ردههای ملی را داشتم و با كارنامه نسبتاً قابل قبولی وارد این تیم شدم، اما از استرس زیاد نمیدانستم چه كار كنم؟ با امیر قلعهنوعی- كه مهمترین عامل حضورم در استقلال بود- تماس گرفتم و ساعت تمرین را پرسیدم. تا آن موقع زیاد به ظاهرم توجه نمیكردم، اما برای حضور در اولین جلسه تمرینی این تیم ساعتها جلوی آینه ایستادم و با خودم حرف میزدم؛ مدام میگفتم پسر! آبرو ریزی نكنی! اینجا شیراز و فجرسپاسی نیست. استقلال است و چند میلیون هوادار. چند ده بار حالت موهایم را عوض كردم و ظاهرم را تغییر دادم.
وقتی نزدیك مرغوبكار شدم و آرام، آرام مسیر پاركینگ تا زمین چمن را طی میكردم صدای تشویق هواداران استقلال زیر گوشم زمزمه میكرد. آنها سامره، امیر قلعه نوعی، مرفاوی و محمدخرمگاه را تشویق میكردند.خدایا میشود من هم یك روز تشویق شوم و از سوی هواداران استقلال لقب بگیرم!؟
بازیهای لیگ برتر شروع شد و من به عنوان ذخیره علی سامره و رضا عنایتی كه هر یك برای خود اسم و رسمی داشتند، روی نیمكت نشستم. حرف نزدم و فقط تمرین كردم. موضع نگرفتم و فقط دویدم. یك روز در مرغوبكار مشغول تمرین بودم كه یكدفعه شنیدم هواداران میگویند سیاوش دوستت داریم... سرم را چرخاندم و چند ثانیهای به حالت بهت سكوها را نگاه میكردم. یعنی مرا هم میبینند؟ یعنی آنها مرا صدا میزنند؟ باورم نمیشود؛ آنقدر دویدم كه در همان تمرین دو گل زدم.
امیر قلعه نوعی كه تمام حركاتم را زیر نظر داشت بعد از تمرین گفت: آفرین سیا! این یعنی اوج خوشحالی من در آن موقع. هنگام بازیها هم كه آن قدر رضا و علی خوب بازی میكردند و برای گل زدن میجنگیدند كه سخت میشد بهتركیب بروی. برای همین چارهای جز این نداشتم كه خودم را با بازی خوب و تمرین بهتركیب تحمیل كنم.
یكسری مسائل باعث شد، علی سامره به امارات برود و من واردتركیب شوم. امیرخان آن زمان گفت: این گوی و این میدان. حالا نوبت توست كه از این موقعیت استفاده و از انتخاب من دفاع كنی. جو تیم خیلی صمیمی بود؛ كادر فنی هم پر قدرت به كارش ادامه میداد. من پاس میدادم و رضا عنایتی میزد توی گل. رضا آقای گل شد و من هم با جواد كاظمیان، آقای پاس گل شدم.
بعد از وقفهای نسبتاً طولانی به تیمملی راه پیدا كردم و حالا به هر دلیلی كهترافیك خط حمله و یا دور، دور نور چشمیهای برانكو بود، از جام جهانی جا ماندم. خیال میكردم دنیا به آخر رسیده و دلیلی ندارد الكی خودم را به در و دیوار بكوبم... بگذریم.
همه اینها را گفتم كه تا بدانید گذشتهام را فراموش نكردهام و باور كنید چطور و چگونه شد مهاجم استقلال شدم! همین هواداران استقلال بودند كه بزرگم كردند و شخصیت یك مهاجم ثابت را به من دادند. وقتی مقابل ملوان در انزلی هتتریك كردم یك هوادار جلوی پایم گوسفند قربانی كرد و خیلیها هم برایم در مرغوبكار شیرینی پخش كردند.
از قرار گرفتن در كنار بهترین مهاجم ایران احساس غرور میكردم و به همین خاطر سعی كردم بهترین پاسها را به او بدهم. موفقیت او موفقیت من هم بود كه ثمرهاش هم حضور رضا عنایتی در جام جهانی بود.نه فقط رضا بلكه همه آنهایی كه از استقلال به جایگاهی رسیدند به خاطر لطف و حمایتهای بیانتهای هواداران این تیم بود.
رضا عنایتی كه رفت، من هم تنها شدم. خیلیها تصور میكنند چون من خیال میكردم در استقلال برایم رقیبی نیست، خودم را لوس میكنم و برای تیم كم مایه میگذارم؛ به خدا كم فروشی در ذات من نیست. بازی این فصل استقلال مقابل برق را فراموش نكردهاید! به خدا چهار روز بود كه نخوابیده بودم. پدرم قلبش را عمل باز كرده بود و هر لحظه احتمال میرفت خدای ناكرده اتفاقی برایش بیفتد حال و روز خوبی نداشتم.
چشمهایم باز نمیشد. تمام بازی حواسم به این بود كه حال پدرم چطور است؟ رفتم داخل زمین و با خودم گفتم خدایا به امید خودت. میروم تا به خاطر شاد كردن هواداران استقلال درتركیب قرار گیرم. اولش خوب بود اما وقتی دیدم انصافی آن لگد را به سینه لطفی زد، اعصابم به هم ریخت. احساس كردم دنده سعید خورد شد و همان لحظه یاد پدرم افتادم...
هیچ كس از درد دل من خبر نداشت. از همه عذرخواهی كردم و بعداز بازی هم دو شب بالای سر پدرم نشستم. خدا را شكر پدرم بهتر شد. میدانستم هواداران از من ناراحت هستند باید جبران كنم، اما چطوری؟ مثل گذشته به من پاس نمیرسد... مثل رضا مكملی برای من نیست. اصلاً یكی مثل جباری درتركیب تیم وجود ندارد.
بچهها خوب هستند، اما قدرت تیم مثل گذشته نیست. بنده خدا صمدآقا گناهی ندارد! مقابل سایپا هم به خاطر همین موضوع ناراحت شدم. به حسین كاظمی پریدم و به حالت داد گفتم تو را به خدا پاس بده. داور هم خیال كرد به او فحش دادهام. نقدی نیست؛ شاید اگر هر كسی هم جای او بود همین فكر را میكرد.
در این مدت همه خیال میكنند من یك مجرم هستم و همانند یك قاتل با من رفتار میكنند. اگر حرف بزنم و اعتراض كنم میگویند توجیه كرده. چه بگویم؟ باشگاه كه حمایتم نكرد. هواداران استقلال هم كه پشتم را خالی كردند. استغفار... گناه كه مرتكب نشدهام. خودم پشیمانم و معتقدم انسان جایزالخطاست.
كمیته انضباطی هم بالاخره وظیفهای دارد و اعتراضی هم به آنها ندارم، اما این طرز برخورد درست نیست! مگر نمیگویند من مجرم هستم. حتی برای یك مجرم هم جای عفو و گذشت باقی میگذارند. امروز عید غدیر است و دوست دارم مرا هم در این روز بزرگ ببخشند. من یك فرصت دوباره میخواهم.
انتظار ندارم 10 جلسه محرومیتم را ببخشند، اما خودتان قبول كنید میشود تعداد این محرومیتها را كمتر هم كرد. هواداران استقلال هم مطمئناً مثل گذشته همانند كوه پشت من خواهند بود و به خاطر این رفتارها مرا میبخشند.
باور كنید جبران میكنم؛ همانی میشوم كه همه انتظار دارند. به خدا یك هفته میشود كه خورد و خوراك ندارم. شرایط زندگیام به هم ریخته و اصلاً اوضاع مناسبی ندارم. پشیمانم. مگر كمیته انضباطی و مسؤولان فدراسیون جریمه را برای این در نظر نمیگیرند كه بازیكن به اشتباهش پی ببرد؟
من پی بردم و حالا كه زیر فشار انتقادات مردم قرار گرفتهام، فهمیدم چه اشتباهی كردهام! باور كنید هیچ كس از من دلخور و ناراحت نیست و دوست دارم هواداران استقلال هم مرا ببخشند.
نیم فصل دوم جبران میكنم و نشان میدهم هواداران استقلال هنوز مرا دوست دارند. از مسؤولان فدراسیون و جناب مصطفوی كه همیشه در امر توسعه ورزش و اخلاق در رشته فوتبال تلاش كردهاند میخواهم تا نسبت به رأی صادره در خصوص من تجدید نظر كنند و در روز عید غدیر خم اینجانب را مورد لطف خود قرار بدهند.»