آفتابنیوز : آنقدر عجله دارد که گمان میکنی اگر از سر راهش کنار نروی از پرواز جا میماند، اما وقتی برای چنین عجلهای تعجب میکنی که بفهمی این همه دستپاچگی برای آن است که اگر دیرتر به پاساژ برسد، ممکن است آخر صف هم جا پیدا نکند و از امضای خواننده محبوبش محروم بماند. لابد شما هم کم ندیدهاید کسانی را که برای ترانهای دم دستی و یا گاه مبتذل سر و دست میشکنند، برای نویسنده کتابی فاقد محتوا جشن رونمایی و جشن امضای آنچنانی میگیرند و… شما جزو کدام دستهاید؛ اینکه چنین واکنشهایی را ناشی از سطحیزدگی میدانید یا شکلی طبیعی در برخورد با هنر نازل که در همه جای دنیا خریدارانی دارد؟
عبدالجبار کاکایی شاعر، ترانهسرا و کارشناس مسائل فرهنگی دلیل چنین رویکردی را عوض شدن اولویتهای جوانان میداند که از سرخوردگیها و سلب آزادیهای اجتماعی نشأت میگیرد. موضوعی که فقط مختص جوانهای کشور ما نیست و تمام کشورهای همسایه که وضعیتی شبیه به ما دارند با آن روبهرو هستند. به اعتقاد وی غالباً مسابقه برای رسیدن به جهان توسعهیافته از امور سطحی شروع میشود و کمکم به جهان عمقی میرسد. در همین حال جامعهای که با التهاب، استرس، نداشتن امید به آینده و مسائل دیگر دست به گریبان است، اعضای آن از لحاظ روانی نمیتوانند با آرامش زندگی کنند: «این را مقایسه میکنم با جوانهای فرانسه که دو سال پیش به آنجا سفر کرده بودم. نمیگویم مطالعه عمیقی داشتم اما این را هم نمیتوانم کتمان کنم که دست هر جوانی یک کتاب میدیدم که این جز وجود سلامت و آزادی اجتماعی در آن کشور دلیل دیگری نداشت. آرامش خاصی بر رفتار جوانهایش حاکم بود که شبیه آن را در میان جوانهای عراق، سوریه، پاکستان و سایر کشورهای همسایهمان کمتر دیدهام.»
شبیه به همین دیدگاه را علیرضا شریفییزدی دکترای علوم اجتماعی و محقق حوزه جوانان و تعلیم و تربیت دارد. از نظر وی مهمترین عامل سطحینگری بخشی از جوانها نظام آموزشی کشور است: «نظام آموزشی کشور ما سالهای زیادی است که به جای کار کردن روی قدرت تفکر و تولید پرسش در ذهن دانشآموزان، آنها را به سمت محفوظات میبرد در حالی که طبیعی است وقتی قدرت تفکر وجود نداشته باشد، فرد قدرت استنتاج نخواهد داشت.
از سوی دیگر به دلیل انبوه اطلاعاتی که در جامعه امروز وجود دارد و همچنین افراد و مؤسساتی که سعی میکنند اطلاعات را فشرده در اختیار مخاطب قرار دهند، کار به جایی رسیده که افراد بخصوص جوانها با وجود دسترسی به اطلاعات فشرده و گاه چند خطی از یک مبحث با اهمیت و مفصل، توهم دانستن برشان میدارد و خود را همه چیزدان میپندارند. در صورتیکه آدم همه چیزدان، در واقع هیچ ندان است.
گذشته از این رسانههای نوپدید هم به دلیل ماهیت و نوع انتقال اطلاعاتشان به لحاظ شکل و محتوا، افراد را سطحینگر بار میآورند و بخش بزرگی از تفریحات، خبرگیری و انتقال اخبار به همین نوع از رسانهها محدود میشود که نه تنها موثق نیستند بلکه زمینه سطحینگری را فراهم میکنند. به این اضافه کنید که در مدارس هم شیوههای آموزش غلط، دانشآموز را کتابزده کرده و شیرینی مطالعه و بررسی را به کام جوانهای آینده تلخ میکند. بنابراین وقتی یک جوان کتابخوان نباشد، سطحینگری واقعیت چندان دوری از وی نخواهد بود.»
برایشان انتخاب میشود
اتفاقی که روزهای زیادی از آن نگذشته و بعید است تا سال آینده که سی وسومین دوره از نمایشگاه بینالمللی کتاب برگزار میشود، از یاد کتابخوانها برود، جشن امضایی است که در حاشیه نمایشگاه برای یکی از چهرههای شناخته شده اینستاگرام برگزار شد و نوجوانها و جوانهای سینهچاک زیادی را راهی مصلا کرد. این جوانها سر از پا نمیشناختند تا کتابی را که از تکجملههای این شخصیت محبوب اینستاگرام تهیه شده بود امضا شده تحویل بگیرند و در فاصله کوتاهی عکس آن را در همان فضای مجازی منتشر کنند و فخرش را بفروشند. خیلیها از داربست بالا رفتند و روی سر و کول هم افتادند و کار چنان بالا گرفت که نمایشگاه کتاب عملاً تبدیل به حاشیهای از ماجرا شد.
دکتر شریفی یزدی این احتمال را میدهد که جملههای موجود در این کتاب، کوتاه و با ادبیاتی از جنس ادبیات جوانهای امروز باشد که خواندنش خستهشان نمیکند و همجهت با دغدغههای آنهاست. این جامعهشناس ادامه میدهد: «با بروز چنین واقعیتهایی متولیان هستند که باید دست به کار شوند و مانع تسری چنین شکلی از سطحینگری شوند چراکه در غیر این صورت همین سطحینگری تمام انتخابهای جوان را از پوشش و موسیقی گرفته تا سطوح علمی، گذران اوقات فراغت، برگزیدن همسر و سایر انتخابهایش تحت تأثیر قرار میدهد.»
کاکایی با اشاره به هنر متعالی میگوید مخاطب پیام اقبال در کتاب «اسرار خودی» که جوان مسلمان آسیایی را به خود دعوت میکند، هم میتواند ملأ عمر باشد هم ملاله یوسف زی که دو شخصیت متفاوت دارند و هر کدام خود را به گونهای دیگر پیدا کردهاند. حال این را مقایسه کنید با شکل نازلی از هنر: «وقتی مرتضی پاشایی خواننده جوان کشورمان از دنیا رفت دختری مقابل دکتر اباذری جامعهشناس ایستاد و گفت ما خودمان مرتضی پاشایی را انتخاب کردیم، در حالی که اباذری به درستی پاسخش را داد و گفت شما نه، بلکه برایتان انتخاب کردهاند.»
کاکایی این اعتماد به نفس کاذب را مبتلابه بسیاری از جوانها میداند که مسائل سیاسی، فقدان آزادیهای اجتماعی و نهادهای آموزشی غلط در سطح کشور به آن دامن زدهاند. او به مدارک جعلی، دانشگاههای بیربط و همه مسائلی اشاره میکند که باعث شدهاند علم بیارزش شود: «از طرفی هم کار به جایی رسیده که صداوسیما با نخبگان هنرهای هفتگانه و اهل فهم و فکر جامعه قهر است و سعی میکند این نهاد را با کسانی که خودش میپسندد و دلقکها و سیرکبازها اداره کند. از آن بدتر اینکه یک اقدام معمولی مثل نامگذاری چهار خیابان به اسم چهار نفر که به فرهنگ و ادب جامعه کمک کردهاند، آنچنان تشنجی به بار میآورد که بیدغدغه نمیتوان نام یک خیابان را هم به نام محبوب چند نسل تغییر داد.» نتیجه همه این سیاستها و ساختارهای غلط دامن زدن به نوعی از سطحیزدگی است که خود جوان کمترین تقصیر را در آن دارد.
ما دیر سر قرار رسیدیم
درست است که کاکایی از این موارد با لحن منتقدانه یاد میکند، اما به قول خودش از این وضعیت نباید چندان تعجب کرد زیرا در شرایطی هستیم که کسی به فکر بهبود وضعیت فرهنگ و هنر جامعه نیست حتی مراکز فرهنگی دایر در شهرها که باید به دانش و فرهنگ جامعه خدمت کنند. به اعتقاد وی وقتی بهرهمند شدن از معانی کتاب فردوسی هم مستلزم سر کلاس نشستن و هزینه کردن است تا با آن پول، حقوق چند نفر دیگر پرداخت شود، اولاً از وضعیت موجود نباید چندان تعجب کرد، ثانیاً باید پذیرفت که دامنه دلایل سطحیزدگی جوانها بسیار گستردهتر از این حرفهاست.
«به هر حال سطحیزدگی در کشور ما موضوع تازهای نیست و از سالها قبل این مشکل را داشتهایم. ما سر قرار دیر رسیدیم. جهان از یک جایی قرار گذاشت توسعه پیدا کند، اما جامعه ما دیر سر قرار رسید و شاهد تبعات آن در دورههای مختلف و پیش و پس از انقلاب بودیم. حال در این میانه یکسری واقعیتهای نوپدید هم اضافه شدهاند که سطحی زدگی موجود را پررنگتر میسازد؛ مهمترینش هم فضای مجازی است که سبب شده ویترین شعر، داستان نویسی و موسیقی ما عوض شود. ضمن اینکه از سر تأسف صحنه بازیگری خواص را به عرصه شیرینکاری عوام بدل ساخته و کار به جایی رسیده که دیگر جوان ما نمیداند برای خریدن کالای هنری با ارزش، تهیه یک نقاشی زیبا و برای فهم یک موسیقی خوب باید به کجا مراجعه کند.»
وی میگوید: «وقتی در جامعهای که قرنهاست به شعر و ادبیاتش معروف است، قیصر امین پور را با آن همه اشعار زیبا، به شعر «گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود» در فضای مجازی میشناسند یا خیلی از کاربران به شعرهایی اقبال نشان میدهند که سابق بر این بیشتر پشت خاورها و اتوبوسها میخواندیم، دیگر من چه بگویم جز اینکه مسلم است جامعهای که پرسش در آن هزینه دارد پیشرفت نمیکند. نمونهاش خود من که تلویزیون از نشان دادن چهرهام هراس دارد و این موضعگیری را صحیحترین برخورد در مقابل پرسشگریام در نظر میگیرد. خب معلوم است در این شرایط نمیتوان از جوان انتظار داشت که عمیق انتخاب کند، مگر اینکه دست از نصیحت برداریم و به این فکر باشیم که باید کاری کنیم جوانمان احساس نیاز کند و برای بالا کشیدن خود مطالعه کند و باور داشته باشد در غیر اینصورت عقب خواهد ماند.»
دکتر شریفی یزدی نیز در همین راستا میگوید: «آن روزی که آثار فاخر به تیغ جفای سانسور سپرده شوند، میدان برای آثار سطحی باز خواهد شد. آثاری که تأثیر نامطلوبی بر فکر و ذهن افراد میگذارند در صورتی که به گواه مطالعات جهانی خو گرفتن با آثار و هنرهای فاخر از همان دوره جنینی تأثیر میگذارند و در سالهای بعد منجر به رشد فکری فرد میشوند. بنابراین باید کودکان و نوجوانان را دریابیم تا جوانهای کشورمان را از گزند وارد شدنشان به رابطههای اشتباه و چالشهای آسیبرسان مصون کرده باشیم.»
منبع: روزنامه ایران