«نیت یک اقلیت خارج از کنترل، برای ضربهزدن به کشور و تهدید منافع ملی را چگونه باید فهمید؟ اگر غرضی در کار نباشد، رویدادهای قابل مشاهده در سطح جامعه و در روابط خارجی، برای پی بردن به همنوایی دو گروه کفایت میکند. در دو روز گذشته وزیر امور خارجه ایران از طرف دولت آمریکا در اقدامی خصمانه و بیسابقه تحریم شده است؛ اقدامی نامتعارف که تا این لحظه هیچ دولت غربی و هیچ یک از متحدان آمریکا حاضر نشدهاند آن را تأیید و اعلام همراهی کنند. تحریم وزیر امور خارجه یک کشور تصمیمی است که در تاریخ دیپلماسی بینالمللی مشابهی برای آن نمیتوان یافت. همانطور که رئیسجمهوری در تبریز درباره این حکم گفت، تحریم ظریف در تناقض کامل با ادعاهای آمریکاست و تنها پیام آن این است که دولت ایالات متحده نمیخواهد و نمیتواند منویات خود را از طریق دیالوگ بین دو کشور و پشت میز مذاکره دنبال کند. آمریکا به دنبال زورگویی است. این را متحدان اروپاییاش هم میدانند و حالا با حکمی که علیه ظریف داده شده، جای ابهامی نمانده و جای دفاعی هم برای آمریکا نیست. منتقدان ترامپ در خود آمریکا هم اذعان دارند که اقدام علیه ظریف تنها از ترس قدرت بیان و ارتباطات او بوده است. دولت آمریکا از این که میبیند گفتوگوها و مصاحبههای وزیر امور خارجه ایران تماما به نفع دولت روحانی و به ضرر سیاستهای غیر عقلانی ترامپ تمام میشود، ناخشنود است. برای همین راه را در خاموش کردن ظریف و بستن مسیرهای ارتباطیاش میبیند اما همه اینها از دولت بیتدبیر و انتقامجویی مثل دولت ترامپ عجیب نیست. ترامپ شمشیر را برای ما از رو بسته است و کسی از اقدامات تندتر از این هم شگفتزده نخواهد شد.
حیرت در جایی است که میبینیم در اوج این دشمنیها و تقلاهای آمریکا، عدهای در داخل کشور هم دارند بر همان طبل میکوبند و خواستار محدودیت عمل ظریف و استعفای او هستند. قابل باور نیست. این همه کینه اگر درست همزمان با رفتار خصمانه آمریکا نبود شاید توجیه اندکی داشت. اگر ایران در چنین شرایطی نبود، شاید میشد حرف و استدلال حملهوران به ظریف را درک کرد اما از این واضحتر نمیشود با دشمن خارجی همصدا شد و همه مصالح و منافع کشور را به دلیل خواستههای شخصی و جناحی به هیچ گرفت. این عقده را پیش از این هم دیده بودیم و در جایی مثل سریال گاندو فوران احساسات غیر منصفانه نسبت به وزیر خارجه بود اما اگر ابهامی نسبت به کارکرد ظریف وجود داشت، پس از نامه او خطاب به مقام معظم رهبری و تأیید ایشان برطرف شد.
سخن رهبری انقلاب مبنی بر اینکه «مطلقا راضی نیستند نسبت به وزیر امور خارجه اهانتی صورت بگیرد» در ادامه تاییدات گذشته ایشان بود و جای چون و چرا نسبت به جایگاه ظریف در نوک پیکان دیپلماسی ایران باقی نمیگذاشت.
روز پنجشنبه هم محمد مهاجری، روزنامهنگاری که اولین بار درباره نامه ظریف و پاسخ رهبری انقلاب نوشته بود، در توییت دیگری از نظر سردار سلیمانی درباره ظریف و حملات به او نوشت: «حالا که نهادهای نظام از جمله سپاه، از ظریف حمایت کردهاند، این خبر ناگفته را بگویم که ٢-٣ هفته پیش سرلشکر سلیمانی دلگیریاش را از سریال گاندو بیان کرده بود. باید منتظر واکنش گاندوسازان ماند.»
به نظر میرسد اینها برای روشن کردن وضع ظریف کافی است. او امروز نقش اول را در دیپلماسی ایران ایفا میکند و تأیید همه نیروهای دلسوز نظام همراه اوست.
در طرف دیگر با خشم آمریکا و تحریم طرف است و طعنه و بیرحمی که عدهای در داخل نشان میدهند و از پایان یافتن تاریخ مصرفش میگویند و اینکه باید استعفا کند. ظریف تا کی میتواند با تحمل این فشارها به تلاش خود برای حل مشکلات کشور ادامه دهد؟ چطور میتواند در حالی که عدهای از پشت به او زخم میزنند برای ایران شمشیر بزند؟ امروز مخالفان داخلی ظریف برای این اتحاد شوم با دشمن چه توضیحی دارند؟ چه مسألهای برایشان مبهم مانده؟ چه نکتهای را درک نکردهاند که حتی با وجود حمله تمامقد آمریکا هم قادر به فهمش نیستند؟ و سوال دیگر از سکوتکنندگان است؛ جای دیگری در تاریخ انقلاب دیدهاید که کسی اینطور عریان و بیواهمه در کنار دشمن و مقابل نیروهای مردمی و انقلاب قرار گیرد؟ همچنان میخواهید خود را به ندیدن بزنید؟»