درست است که در نگاه اول فرزندآوری در فضای تربیتی برای خانوادهها نکاتی اختصاصی را به همراه خواهد داشت که از جملهی آن نکات، بیان این مطلب است که بزرگ کردن یک فرزند بهمراتب سختتر از تعداد بیشتر از یک فرزند است اما همه حرفهای موجود در این فضا از این جنس نیستند.
در برخی مواقع دیده شده وقتی سیاستهای یک نظام که در اینجا نظام جمهوری اسلامی مدنظر ماست، ایجاب میکند که تعداد افراد جامعه به دلایلی کم باشد، بهجای اینکه بهصورت شفاف و بیپرده بگویند که اکنون اگر فرزندی متولد شود حاکمیت نمیتواند از پس مسائل و مشکلات آن برآید و همین رکنی که قرار است موجب تقویت جامعه و استقلال کشور شود موجب تضعیف نظام و آسیب زدن به جامعه میشود پس لطفاً فرزند نیاورید، شروع میکنند به ایجاد استدلالهایی که از اساس میتوان به بخش قابل توجهی از آنها خدشه کرد، استدلالهایی که ما میتوانیم هنوز بر درودیوار برخی شهرها به شکل رنگ و رو رفته، آنها را مشاهده کنیم که "بچه کمتر زندگی بهتر" و یا مواردی مانند آن.
طبق اینگونه استدلالها با زبان بیزبانی به والدین و خانوادهها القاء میشود که اگر فرزند بیشتری آوردید و نتوانستید از عهده مخارجش برآیید خودتان را ملامت کنید و حتی کار به اینجا نیز ختم نمیشود و بهصورت رسمی برخی خدمات اجتماعی را به خانوادههای پرجمعیت ارائه نمیدهند و این در حالی است که باید استدلال بهگونهای دیگر چیده میشد که بهعنوانمثال ما با بررسیهایی که انجام دادهایم توان خدماترسانی با افزایش جمعیت بیشتر در سالهای بعد را نداریم پس نیاوردن فرزند در شرایط کنونی لطفی است که خانوادهها در حق حاکمیت میکنند.
این حجم از فشار در آن سه دهه است که فارغ از درستی و نادرستی آن، که تحلیلگران بسیاری درباره آن مطلب گفتهاند، خانوادهها را به یک خواب عمیق فرو بردند که به این آسانیها نمیتوان آنها را از این خواب عمیق بیدار کرد.
نکته مهم ماجرا این است در هر اتفاق اجتماعی هر بخش باید سهم خود را بهدرستی ادا کند. در مسئله جمعیت که یک قسمت آن را دولتها و حاکمیتها به عهده دارند و قسمت دیگر به خانوادهها مربوط میشود، اگر هر کس وظیفه خود را بهدرستی انجام میداد الان شاهد خطر بحران جمعیتی در کشور عزیزمان نبودیم. وقتی در زمان کاهش جمعیت همه بار کاهش جمعیت تقریباً به عهده خانوادهها افتاد و دولتها به وظایف قانونی و شرعی خود بهدرستی جامه عمل نپوشاندند و به همکاری خانوادهها به چشم یک لطف نگاه نکردند و آن را صرفاً یک وظیفه پنداشتند و از انجام وظایف خود غفلت کردند، اکنون نیز اگر بخواهند با همان روش خانوادهها را در مسیر افزایش جمعیت قرار دهند، دیگر همکاری لازم را از جانب آنها دریافت نخواهند کرد.
آنها مشاهده کردند که با کاستن از تعداد فرزندان سفره زندگیشان نیز کوچکتر شد و معیشتشان سختتر. قرار بود با کاستن از تعداد فرزندان زندگی بهتری را درک کنند که نه در ابعاد تربیتی و معنوی این حرف درست بود و نه در ابعاد مادی و اقتصادی آن رفاهِ وعده داده شده را تجربه کردند پس دلیلی ندارد که این همکاری را بار دیگر آن هم در خلاف جهت آب انجام دهند.
افزایش جمعیت کشور اسلامی ایران که از ضرورتهای غیرقابلانکار این سالهای اخیر است که در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز بر آن تأکیدات فراوانی شده است، بیش از آنی که به تشویقهای لسانی بیپشتوانه و تبلیغات تربیتی صرف، نیاز داشته باشد به اقدامات عملی دولتمردان در بازگشت امیدهای واقعی به کانون خانوادهها نیاز دارد وگرنه بسیاری از خانوادهها به خوبی میدانند که وجود تعداد بیشتر فرزند که از عهده تربیتشان نیز برآیند در فرضی که امکانات باشد قطعاً بهتر از تکفرزندی و یا نداشتن فرزند است.
با مراجعه به پژوهشهای میدانی در زمینهی علل عدم تمایل به فرزندآوری، صدق این گفته مشخص میشود که اگر در سالهای اخیر که بر ضرورت فرزندآوری تأکیدات فروانی شده باز ما شاهد کاهش جمعیت هستیم باید علت را در کمکاریها و کوتاهیهای دولتها در انجام وظایف قانونی خود جستجو کرد. علیاصغر حائری مهریزی در تحقیق میدانی که در زمینه تمایل و عدم تمایل خانوادهها به فرزندآوری در سطح ملی انجام داده به این نتیجه رسیده است که «از بین تعداد 20935 نفر متأهل واجد شرایط از 31 استان سراسر میزان تمایل به فرزندآوری (31.8 درصد) و میزان عدم تمایل به فرزندآوری (68.2 درصد) است و همچنین مهمترین دلایل تمایل به فرزندآوری علاقه به بچه (93.5 درصد) و علاقه فطری افراد به کسب جایگاه و نقش والدی (92.2 درصد) و مهمترین دلایل عدم تمایل به فرزندآوری نگرانی در مورد تأمین آینده فرزندان جدید (76.1 درصد) و نگرانی در مورد افزایش مشکلات اقتصادی با آوردن فرزند دیگر (71.0 درصد) گزارش شده است.
با دقت در این تحقیق میدانی به نظر میرسد مرتفع کردن مشکلات اقتصادی (اشتغال و رکود اقتصادی) بهعنوان مهمترین دلیل عدم تمایل به فرزندآوری، حتی بدون تصویب سیاستهای تشویقی، منجر به ازدیاد فرزندآوری شود.» شاید بتوان بر این نکته بهعنوان سخن پایانی تأکید کرد که در امر فرزندآوری خانوادهها به دلیل مشاهده کردن آسیبهای تکفرزندی یا نداشتن فرزند، آمادگی لازم برای ازدیاد نسل را دارند و در این فضا منتظر برداشتن موانع توسط دولتها هستند.
من در سن بازنشستگی هستم اگر امروز را می دیدم بچه دار نمی شدم بیچاره ها چه گناهی کردند که این همه مشکلات وناملایمات را ببینند