حالا این شب ها سریال شرم آخرین اثر این هنرمند از شبکه سه سیما پخش می شود به همین بهانه گفتگویی با فرزند این هنرمند داشتیم .سیاوش گرجستانی بازیگر و کارگردان درباره خاطراتی با پدرش گفت: چهار ساله بودم که همسفر بابا شدم و همراه بابا به پشت صحنه فیلم دوران سربی آقای معصومی رفتم، در این دوماه در ارتفاعات گرگان فهمیدم پدرم چه شغلی دارد و با فراز و نشیب شغل پدرم آشنا شدم. حتی یک نقشی هم بازی هم کردم.
وی ادامه داد: از آن روزها بیاد دارم پدرم وقتی مشغول به کاری میشد. مقابل یک آینهای که داشتیم و همچنان در خانه داریم مینشست و ساعتها نقش را تمرین میکرد.
پدرم می گفت مهم نیست اسمم در تیتراژ کجا قرار بگیرد
گرجستانی عنوان کرد:از زمانی که حرفه پدرم را شناختم، روی میز کارش یک آیینه تعبیه میکرد و بعد از هر قرارداد برای هر کاری مقابل آن آیینه ساعتها مینشست و نقش را میخواند. همیشه در حال زحمت بود و میگفت مهم نیست طول و عرض نقش چی باشد مهم نیست کارگردان چه کسی باشد مهم نیست، اسم در تیتراژ کجا قرار بگیرد مهم تعهد و عشق به بازیگری است.
سریال شرم آتش زیر خاکستر است
وی درباره این شبها و دیدن بازی استاد گرجستانی در سریال شرم گفت: حالا که این شبها سریال شرم در حال پخش است، برایم همه آن لحظات مرور میشود. ما همیشه کنار هم کارهای پدرم را تماشا میکردیم و در پایان هر قسمت با همدیگر گفتگو میکردیم گپ میزدیم حتی کل کل هم میکردیم، این شبها هم همینطور هستم. اما بابایی نیست بخواهیم کل کل کنیم و درد ماجرا این است که اولین بار است که یک کاری پخش میشود و بابا نیست تا نظرات را بشنود چراکه نظرات اطرافیان و مردم برای بابا خیلی مهم بود. در یکی از سکانسهای سریال شرم که پخش میشد گفتم بابا چرا راکورد حسی ات را حفظ نکردی. حتی همسرم مثل پدرم در جوابم گفت بیا برو بابا گنجشک امسالی داره یاد گنجشک پارسالی می دهد.
گرجستانی افزود:شرم آتش زیر خاکستر است، من صبح و روز آرام هستم وکارهایم را انجام میدهم. اما به ساعت پخش شرم که نزدیک میشوم خود به خود ضربان قلبم بالامی رود. دوباره همه چیز برای من زنده میشود.
وی اظهار کرد: همیشه میگویند بعد از کار معدن بازیگری سخت است، البته بازیگری خودش اینقدر سخت نیست بلکه طبعات کار در بازیگری سختتر است. پدرم هنور با رفتنش کنار ما هست و همیشه دوستان و علاقمندان به پدر به یاد او هستند. اما ما دیگر مثل سابق آرامش نخواهیم داشت.
گرجستانی درباره حضور سیاوش طهمورت به جای استاد گرجستانی عنوان کرد: نمیدانم چه حسی است، اما وقتی میخوانم سیاوش طهمورث در نقش عزیز آقا، یک حال عجیبی سراغ من میآید. من به آقای طهمورث عمو سیاوش میگویم چراکه با پدرم کارهای مشترک داشتند. به خدا میگویم یک مقدار دیگری میگذاشتی پدرم میماند و نقش را کامل بازی میکرد.
فرزند این هنرمند محبوب درخصوص لطف مردم گفت: در این مدت لطف مردم بسیار برایم با ارزش است، همه درباره پدرم عاشقانه صحبت کردند و خاطرات خوبی با پدرم دارم.
وی درباره آخرین شعری که استاد گرجستانی کنار آیینه نوشت توضیح داد: پدرم در گروههایی عضو بودند و شعرهایی که دوستانش ارسال میکردند، هر کدام که قشنگتر بود در یک دفتر یادداشت میکرد. اما بعد از فوت پدرم من روی آیینه این شعر را دیدم و بسیار برایم سخت بود. آخرین شعر این بود «آنچه از سر گذشت، شد سرگذشت؛ حیف بی دقت گذشت، اما گذشت؛ تا دو روزی خواستم فکری کنم؛ بر در خانه نوشتند درگذشت».
وی افزود: همیشه از بچگی کابوس از دست دادن پدرم را داشتم، اما هیچ وقت این کابوس را در خانه راه نمیدادم، اما حالا که چند ماهی گذشته است مرور میکنم و متوجه میشوم که علایم خستگی را در پدر میدیدم، اما نمیخواستم باور کنم.
گرجستانی درباره بزرگترین حسرتش گفت: وقتی فیلمم را ساختم اولین کسی که به تماشا نشست پدرم بود، او بعد از پایان فیلم حال عجیبی داشت نمیتوانم بگویم حسرت یا اسم دیگری روی آن بگذارم. با صدای بلند از خدا خواست که میشود روزی من در فیلم پسرم بازی کنم و او به من بگوید که چکار کنم و چکار نکنم حتی سر من فریاد بکشد. حالا این حسرت تا آخر عمر در دل من مانده است.البته در سریال جاده چالوس به کارگردانی احمد معظمی با هم همکاری داشتیم.