حمله چند روز پیش طرفداران افراطی ترامپ به ساختمان کنگره آمریکا در واشنگتن با ورود نیروهای امنیتی و پلیس، خاتمه یافت. اما این جنبشهای اعتراضی غیرمنطقی و ملی گرایانه همچنان در آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی حضوری قوی دارند.
چهارشنبه گذشته هزاران نفر از هواداران ترامپ با هجوم به ساختمان کنگره در واشنگتن، روند شمارش آرای الکترال و اعلام نام «جو بایدن» به عنوان رئیس جمهوری جدید آمریکا را مختل کردند. در تیراندازیها در جریان این شورش، دست کم پنج نفر کشته و دهها نفر هم زخمی شدند که تعدادی از آنها از نیروهای پلیس هستند. همچنین دست کم ۵۳ نفر نیز بازداشت شدند.
نشریه استاندارد اتریش با اشاره به این اتفاق، از ریشه دواندن تفکرات راستگرایانه در فرهنگ و دموکراسی غربی خبر داد و نوشت: آیا کسی راهپیماییهای جمعی گروه موسوم به «پگیدا» در آلمان را به خاطر میآورد؟ آنها اروپاییهای میهن پرست مخالف اسلامیسازی غرب بودند. در آخرین راهپیمایی پگیدا در ۹ نوامبر سال ۲۰۲۰، تقریباً دوازده نفر در درسدن گرد هم آمدند.
نمونه دیگر آنها مخالفان دولت فرانسه موسوم به جلیقه زردها هستند که در سال ۲۰۱۸ بالغ بر۳۰۰ هزار نفر از آنها در پاریس به خیابانها آمدند و نمایش حضور آنها با غارت و آتش زدن اماکن عمومی و شورشهای جدی همراه شد. در آمریکا و در دوره ریاست جمهوری ترامپ نیز خطر چنین شورشی برای مدت طولانی بر دموکراسی این کشور سایه افکنده است.
این خطر زمانی بیشتر میشود که فعالان این جریانهای افراطی به مرور قدم در عرصههای سیاسی این کشورها میگذارند. در آلمان برخی از طرفداران پگیدا آمال خود را در حزب «آلترناتیو برای آلمان» (AfD) یافتند. این حزب در حال حاضر دارای ۱۲.۶ درصد آرا در پارلمان آلمان است. چنین تفکراتی همچنان در جنبش جدید انکارکننده کرونا موسوم به «دگر اندیشان» دیده میشود. تابستان امسال صدها نفر از آنها در برلین روی پلههای ساختمان رایشتاگ (پارلمان آلمان) ایستاده و در حال اشغال آن بودند. هواداران حزب آلترناتیو برای آلمان بارها با حضور در نشستهای پارلمان، نمایندگان دیگر احزاب مجلس را تهدید کرده و آزار دادند.
در حال حاضر آنها پتانسیل بالایی برای فعالیت در جامعه دارند؛ میتوانند اعتراضات متمرکز و در عین حال خشونت آمیز توسط طبقه متوسط یا پایین جامعه که از امکانات کمی برخوردارند و یا احساس میکنند عقب ماندهاند، به راه اندازند. این افراد اساساً با هر آنچه ثبات داشته باشد، به خصوص در کشورهای دموکراتیک مخالف هستند. آنها آمادگی پیروی از یک رهبر اقتدارگرا و یا تبدیل شدن به اقلیتی رادیکال و به دست گرفتن ابتکار عمل در برههای خاص را دارند.
تماشاییترین نمود این جنبش افراطی، یورش هزاران نفر از طرفداران ترامپ به ساختمان کنگره در واشنگتن بود، که طی آن به پارلمان با سابقهترین دموکراسی جهان، با هدف جلوگیری از تأیید رسمی آرال الکترال برای انتخاب رئیس جمهوری جدید قانونی «بایدن» حمله بردند. اما این حمله شکست خورد، تنها به این دلیل که یک کودتای برنامهریزی شده نبود، بلکه شورشی از افراد عجیب و غریب و بی نظم بود. همچنین به این دلیل که تحریک کننده این حمله - ترامپ - رهبر برجستهای نبود.
اما آشوبگران که برخی از آنها به شدت مسلح هستند، هنوز وجود دارند. همانطور که در تصاویر دیده میشود آنها افرادی عادی از جامعه آمریکا هستند؛ افرادی با ریش و موهای بلند، رانندگان کامیون، صنعتگران، کشاورزان و افراد عادی دیگر که طبقه متوسط به پایین آمریکایی را نمایندگی میکنند. این تصاویر نشان میدهد هنوز سایه ترامپیسم بر جهان دموکراتیک پا بر جا است.
پیشتر نیز از ظرفیت چنین جنبشهای پوپولیستی راست گرایی توسط سیاستمداران با عزم بیشتری برای به دست گرفتن قدرت استفاده شده است؛ «ویکتور اوربان» در مجارستان، «یاروسلاو کاچینسکی» در لهستان، «یائر بولسونارو» جناح راست افراطی در برزیل، «نارندرا مودی» ملی گرای هندو در هند، اینها همه رهبران کاریزماتیک اقتدارگرایی هستند که سوار بر موج پوپولیست ملی گرایانه شده و پس از به قدرت رسیدن شروع به تضعیف حاکمیت قانون و دموکراسی کردند.
این جنبشهای اعتراضی «علیه همه چیز» از کجا آمده است؟ آنها اغلب با هم یکی میشوند؛ جلیقه زردهای ملی گرای راست و آنارشیستهای چپ متحد میشوند و در پس زمینه فکری آنها سلطه نئونازیها و افراط گرایان راست گرا دیده میشود. مانند گروههای راست گرای اتریش که به نوبه خود با یک حزب مستقر مانند حزب آزادی (FPÖ) ارتباط دارند. آنها عقاید باطنی خاصی دارند که تاکنون عادی به نظر می رسیدند، اما اکنون نظریههای توطئه و تفرقه انگیز را ترویج میکنند.
آنها شکل دهنده یک جامعه موازی واقعی، بدون برنامه توسعه یافته، بدون ساختار سازمانی و عمدتا بدون یک شخصیت رهبری مشخص هستند. خیلی از آنها از اردوگاه آرای خاموش میآیند و با بی اعتمادی بسیار گسترده و همه جانبه نسبت به همه چیز؛ علیه سیاست، علم و نخبگان مستقر، حتی علیه خود دموکراسی مستقر عناد میورزند.
مخالفت شدید با اقدامات کرونایی موضوع موقت است و هدف اصلی رد کردن حقایق مسلم جامعه است. برای رسیدن به این نتیجه نیز فقط یک محتوای دلخواه در فضای مجازی میتواند کافی باشد، زیرا برای بسیاری از افراد استدلال از یک ویدیو برای توجیه هر چیزی کافی است.
وضعیت ناشی از این مسئله را میتوان با جمله «هیچ چیز درست نیست و همه چیز ممکن است» ترسیم کرد. اکثریت رأی دهندگان جمهوریخواه معتقدند که آراء ترامپ به سرقت رفته است و تقریباً نیمی از آنها اعتقاد دارند که حمله به کاپیتول درست است. این بسیار وحشتناک است. «یوال نوح هراری» تاریخ شناس، یادآور میشود که موفق ترین نظریه توطئه در تاریخ جهان این بود که طبق آن یک کابینه یهودی مخفیانه بر جهان حکومت میکرد و هم انقلاب بلشویکی و هم دموکراسیهای غربی و سرمایهداری را هدایت میکرد.
اکنون سوال این است که چه باید کرد؟ «پاول کروگمن» برنده جایزه نوبل، در نیویورک تایمز مینویسد: یک پاسخ این است که سرانجام از سیاست مماشات نسبت به گرایشهای فاشیستی دست بکشیم. در حقیقت، برای اروپاییان غیرقابل درک است که چگونه مقامات ایالات متحده آمریکا میتوانند حضور شبه نظامیان خصوصی به شدت مسلح را تحمل کنند. به اعتقاد وی بخش قابل توجهی از جلیقه زردها، ترامپیستها، دگر اندیشان و دیگران قابل دسترس نیستند زیرا در یک سیستم توهم بسته محصور شدهاند. شما باید با دیگران، با افراد عادی که از این وضعیت نگران هستند بحث کنید.
حتی دستورالعملهایی در مورد نحوه برخورد با خویشاوند خود که ناگهان به یک دگراندیش تبدیل شدهاند وجود دارد. اما مهمترین چیز هوشیار ماندن، تشخیص خطر دیوانهها و مقابله به موقع با آنها است. بسیاری از کارشناسان مدعی بودند که جنبشهای افراطی نظیر آنچه در اروپا وجود دارد، امکان بروز در ایالات متحده را نمییابند، اما تجربه این سالها و وقایع هفته اخیر در آمریکا نشان داد که اشتباه میکردند، بله در آمریکا هم امکان بروز چنین وقایعی وجود دارد.