شهریور سال ۹۳ زن ۷۰ سالهای در خانهاش واقع در منطقه یافت آباد به قتل رسید و وقتی مأموران پلیس برای بررسی صحنه جنایت به محل رفتند متوجه شدند وی در حال نماز خواندن بوده که به قتل رسیده و طلا و جواهراتش نیز سرقت شده است. شواهد نشان میداد که عامل قتل، فردی آشنا بوده است وقتی تلاش برای شناسایی قاتل ادامه داشت مردی به اداره پلیس رفت و گفت: من فکر میکنم نوه مقتول به نام فرزاد ۱۸ ساله قاتل مادربزرگش باشد چرا که او با ۲۰۰ گرم طلا پیش من آمد تا آن را برایش بفروشم.
با اظهارات این مرد، پلیس به سراغ فرزاد رفت و او را بازداشت کرد و وی در همان ابتدا به قتل مادربزرگش اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل با زن مطلقهای که دو فرزند داشت آشنا و به او علاقهمند شدم میخواستم با او ازدواج کنم، اما چون پولی نداشتم به فکر سرقت طلاهای مادربزرگم افتادم. روز حادثه به خانه مادربزرگم رفتم و در حالی که داشت نماز میخواند او را خفه کردم و با کارد آشپزخانه هم چند ضربه به او زدم و پس از دزدیدن طلاهایش فرار کردم.
در جلسه دادگاه همه فرزندان مقتول از جمله مادر فرزاد برای متهم درخواست قصاص کردند. متهم گفت: باور کنید قصد کشتن مادربزرگم را نداشتم. من فقط میخواستم ازدواج کنم، ولی پولی نداشتم و حالا هم پشیمان هستم.
در حالی که قضات دادگاه فرزاد را به قصاص محکوم کرده و حکم صادره نیز در دیوان عالی کشور تأیید شد، اما اولیای دم بهخاطر ناتوانی در پرداخت تفاضل دیه پیگیر پرونده نشدند. به این ترتیب وی نزدیک به ۷ سال بلاتکلیف در زندان ماند؛ تا اینکه وی با ارسال نامهای خواهان تعیین تکلیف در پروندهاش شد.
این پسر ۲۵ ساله وقتی در شعبه دوم دادگاه کیفری رو به روی قضات ایستاد گفت: میدانم اشتباه بزرگی مرتکب شدهام و مجازاتم مرگ است، اما حالا ۷ سال گذشته و من در این سالها بلاتکلیف در زندان ماندهام از قضات دادگاه تقاضا دارم کمکم کنند تا تکلیفم روشن شود. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا درباره سرنوشت متهم تصمیم بگیرند.