زوجین در هنگام ازدواج باید حتماً به بلوغ فکری و عقلی رسیده باشند تا بتوانند چرخ زندگی را به تنهایی و با مشورت همسر خود بچرخانند.
در اکثر زندگیهای تازهتشکیلشده مسائل و مشکلاتی پیش میآید که گاهی اوقات زن و مرد به تنهایی نمیتوانند از پس حل آن برآیند و باید با فردی که مطمئن و آگاه به مسائل زناشویی و ازدواج است در میان بگذارند.
از نظر روانشناسی هر زندگی مشترک یک رابطه دوطرفه بین دختر و پسر است که باید با مشورت و نظر و تصمیمگیری هر دو به سرانجام برسد و اجازه دخالت دادن والدین در حریم خصوصی خانواده میتواند دردسرساز باشد. دخالتهای نابجای پدر و مادر و خانوادهها در زندگی زوجین حتی اگر با نیت خیرخواهی و وصلت و آشتی صورت پذیرد باز نتیجه خوبی به دنبال نخواهد داشت و جز کدورت و خدشهدار شدن شخصیت همدیگر چیزی به ارمغان نمیآورد.
زوجهای جوان باید بدانند که وقتی بدون هیچ محدودیتی و بدون هیچ فیلتری تمام مشکلات و مسائل بهوجود آمده در زندگی مشترک خود را برای والدین و یا بدتر از آن برای دوستانشان تعریف میکنند حتی بدون اینکه یک واو را جا بیندازند نباید انتظار داشته باشند که دیگران در زندگیشان دخالت نکنند و این نشانگر این است که ما برای زندگی خود هیچ حریمی قائل نیستیم و هر کس میتواند در زندگی من نظری بدهد!
اکثر جوانان به اشتباه مشکلات زندگی روزمره خود را با والدین و اطرافیان خود که سررشتهای ندارند در میان میگذارند که این خود بیشتر به مشکلات و شعلهور شدن آن دامن میزند و نه تنها دردی از زوجین دوا نمیشود بلکه دردی به دردهای آنان اضافه میشود و در بعضی مواقع به طردشدن دختر یا پسر از خانواده طرف مقابل و... میانجامد.
البته در مواقعی که دخالتهای خانوادهها یکطرفه و یکسویه نباشد میتواند دردی از دردها را درمان کند. اگر این دخالتها پخته و آگاهانه و به دور از سوگیری باشد حتی میتواند زندگی تازه تشکیل شده جوانان را که به مشکل خوردهاند از مرز جدایی و طلاق به حریم آشتی و وصلت بکشاند.
در اینطور مواقع زوجین جوان باید با آگاهی از مشکلات خود آن را با یک روانشناس و مشاور خانواده در میان بگذارند، با فردی که هیچ نسبتی با آنان از لحاظ خانوادگی ندارد و همیشه حرف حق را میزند.
امروزه نابسامانیها و ازهم گسیختگیهای کانون خانواده یکی از مهمترین مسائل نگرانکننده و حاد جامعه است که باید با دیدی دقیقتر به آن نگریست و مشکلات جوانان را از سر راه آنان برداشت.
گاهی اوقات دخالتهای والدین در این گونه موارد آتش اختلافات بین زوجین را شعلهورتر میکند و در بعضی مواقع آنقدر این شعله شدید و شدیدتر میشود که زوجین راهی به جز طلاق ندارند. درست است که در اکثر مواقع دخالتهای والدین با نیت صلح و دوستی و خیرخواهی و سعادت فرزندانشان صورت میپذیرد، اما در اکثر اوقات یک تصمیم یکجانبه و به دور از عدل و انصاف نسبت به یکی از زوجین میتواند خطرات بیشتری را در پی داشته باشد که همانطور که قبلاً گفته شد جز اضافه شدن یک مشکل دیگر به مشکلات زوجین و بروز اختلافات جدید و تازه چیز دیگری در پی نخواهد داشت.
زوجهای جوان باید با درایت و خویشتنداری و با احترام و بهصورت کاملاً غیرمستقیم به والدین خود بفهمانند که نباید در زندگی آنان دخالت کنند.
از نظر روانشناسان و مشاوران وساطت و دخالت باید به صورتی باشد که سبب بروز اختلافات جدید و تازه نباشد و نشود و هر گونه جهت و نظر باید به دور از سوگیری و یکطرفه بودن باشد. همیشه موضوع و تصور اینکه خانواده همسر در زندگی مشترک زوجین دخالت داشته باشند برای دختر و پسر زجرآور و ناراحتکننده بوده و هست. به زوجین جوان توصیه میشود هنگامی که با مشکل و یا مسئلهای در زندگی مشترک خود روبهرو شدند که نمیتوانند از پس آن به تنهایی برآیند حتماً به یک مرکز مشاوره مراجعه کرده و راهحل را از آنان خواستار باشند و اگر برایشان مراجعه به مرکز مشاوره مقدور نیست بکارگیری و دانستن چند نکته برای آنان لازم و ضروری است.
اول از همه اینکه اگر در مشکلات مشترک خود خانوادهها را دخالت میدهند حتماً به این نکته توجه داشته باشند که حفظ شأن و احترام آنان واجب و ضروری است و باید دختر و پسر احترام خانواده همسر خود را داشته باشند چراکه از بین رفتن احترام خانواده در بین زن و مرد و یا حاضرجوابی کردن و جواب دادن خود میتواند دامنه اختلافات را شدیدتر و گستردهتر سازد.
زوجین بهتر است در همان اوایل زندگی خود لیستی از نقاط ضعف و نقاط مثبت خانوادهها را برای خود تهیه کنند. ویژگیهای مثبت و منفی خانوادهها در بعضی شرایط و مواقع میتواند کارساز باشد. گاهی اوقات یک قضاوت منصفانه از ویژگیهای خانوادهها میتواند به شما کمک شایانی در بهتر شدن اوضاع کرده و با مدیریت کردن موضوع، اختلاف بین شما و همسرتان از بین برود.
اینکه همیشه بخواهیم در اختلافات و مشکلات بهوجود آمده در زندگی، خانوادههای همدیگر را محکوم کنیم درست نیست. نه تنها گرهای از مشکلات را باز نکردهایم بلکه گره را کورتر کردهایم.
همیشه نباید در زندگی تمام مشکلات بهوجود آمده را به گردن خانواده همسر بیندازیم. باید بدانیم که همیشه در اختلافات و مشکلات بیشتر خودمان مقصر هستیم.
باید این موضوع را درک کنید که فقط شما و همسرتان هستید که در زیر یک سقف زندگی میکنید و شبانهروز خود را با هم میگذرانید و اگر هم مشکلی در زندگیتان پیش بیاید خودتان مسبب و زمینهساز آن بودهاید و زمینه را برای یک جو متشنج فراهم کردهاید و حال اگر قرار باشد که این مشکلات را به خانوادههای هم نسبت بدهید نهایت بیسپاسی است.