ملویل در خانهاش، بر اثر حمله قلبی ، اندکی بعد از نیمه شب در ۲۸ سپتامبر ۱۸۹۱ درگذشت. او هفتاد و دو ساله بود. آخرین رمان او مرد مطمئن یا محرم راز (The Confidence-Man)، بیش از سه دهه پیش منتشر و ستارهاش سالها پیش محو شده بود. او تقریبا به جز نزد گروه کوچکی از طرفداران در بریتانیا و ایالات متحده، تقریبا فراموش شده بود. ادوارد باک، ستون نویس، در مقالهای که حدود یک سال قبل از مرگ او نوشته شده است، تا آنجا پیش رفت که گفت اکثر کسانی که ملویل را در سال ۱۸۹۰ به خاطر میآورند، تصور میکردند که او مدتها قبل مرده است.
ادوارد باک در نوامبر ۱۸۹۰ در پابلیشرز ویکلی نوشت: «امروزه کسانی که گمان میکنند هرمان ملویل مرده است، از آنها که فکر میکنند او زنده است بیشتر هستند. با وجود این اگر کسی هر روز ساعت ۹ صبح در خیابان هجدهم شرقی شهر نیویورک قدم بزند، نویسنده مشهور داستانهای دریایی را میبیند؛ داستانهایی که شاید هرگز آنطور که باید به آنها توجه نشد. آقای ملویل اکنون مردی سالخورده اما هنوز سرسخت است. او کارمند گمرک است و بنابراین هنوز در فضایی رفتوآمد دارد که کتابها آن را در بر گرفتهاند. چهل و چهار سال پیش، وقتی یکی از مشهورترین داستانهای او یعنی تایپی (Typee) منتشر شد، نویسندهای بهتر از او نبود و او قیمتهایش را خودش تعیین میکرد. ناشران به دنبال او بودند و ویراستاران خود را خوششانس میدانستند که اثر یک ستاره ادبیات زیر دستشان است. و امروز؟ نیویورک شلوغ حتی نمیداند که او زنده است. یکی از سرشناسترین چهرههای ادبی کشور اخیرا به اظهارات من مبنی بر اینکه خانه ملویل با او تنها دو بلوک فاصله دارد، خندید. او گفت: «مزخرف است. چرا؟ چون ملویل سالها است که مرده است.» درباره شهرت ادبی صحبت میکنید؟ این هم نمونهاش.»
ملویل که بیشتر از هر چیز با شاهکارش موبیدیک (Moby Dick) شناخته میشود، در زمان حیاتش کمتر مورد استقبال عمومی قرار گرفت، اما امروزه یکی از معتبرترین نویسندگان امریکایی به شمار میآید. آخرین اثر او بیلیباد ملون، کمی قبل از مرگش به پایان رسید و سالها بعد، در ۱۹۲۴ منتشر شد. اولین داستانهای او مثل تایپی (۱۸۴۶) و اومو (۱۸۴۷) مانند موبیدیک، برگفته از تجربیات دریانوردی او هستند. وقتی ۱۲ ساله بود، ورشکستگی و بعد مرگ پدر، خانواده او را به ورطه فقر کشاند. در ۱۸۳۹ پادوی کشتی شد و کتاب رِدبِرن (۱۸۴۹) بر اساس همین دوران نوشته شد. او در سال ۱۸۴۱ همراه با یک کشتی صید نهنگ به نام اکوشنت در اقیانوس آرام سفر کرد، سفری که بنمایه داستان موبیدیک شد. او در جزایر مارکیز کشتی را ترک کرد و اسیر آدمخواران شد. تجربهای که در نخستین اثر مهم او تایپی، از آن بهرهبرداری شد. او سپس با کشتی صید نهنگ دیگری به نام لوسی ان از چنگ آدمخوارها فرار کرد. ملویل به دلیل شرکت در شورش کارکنان کشتی، اخراج و روانه زندان شد و البته بعد از مدت کوتاهی از زندان هم فرار کرد و به جزیره ایمکو در نزدیکی تاهیتی، یکی از جزایر اقیانوس آرام پناه برد و در میان بومیان آن سرزمین مخفی شد. مردمی که ظاهرا آنها را بسیار بیشتر از هموطنانش دوست داشت. او سپس با یک کشتی جنگی امریکایی به خانه بازگشت. او تجربه کار در این کشتی را در کتاب کت سفید به کار گرفت. ملویل نزدیک به ۲۰ سال کارمند گمرک نیویورک بود و ظاهرا در این دوره تنها چند دفتر شعر نوشت و اثر منثوری خلق نکرد.
او در سالهای پایانی عمر، چنان از یاد رفته بود که نیویورک تایمز در خبر درگذشتش، نام شاهکار او را اشتباه نوشت و البته نویسندگی او را به سالها قبل مرتبط دانست. در آن خبر آمده است: «هرمان ملویل دیروز در خانهاش، در شماره ۱۰۴ خیابان بیست و ششم شرقی این شهر، بر اثر نارسایی قلبی در سن هفتاد و دو سالگی درگذشت. او نویسنده تایپی، اومو، موبای دیک (Mobie Dick) و دیگر داستانهای دریایی بود که سالها قبل نوشته شدهاند.» اگرچه نیویورک تایمز چند روز بعد، برای ادای احترام به نویسنده و مرد دریا، به قصد جبران برآمد، اما آن اشتباه در خبر اول، در تاریخ ثبت شد. هرمان ملویل، شاید در زمانه خودش چندان که باید قدر ندید، اما در دهه ۱۹۲۰ ناگهان درخشید و از آن پس آثار او و در صدر آنها موبیدیک، جایگاه واقعی خود را پیدا کردند.