یونس نوربخش، دانشیار جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت: طی هفتههای گذشته شاهد اعتراضات و گاه اغتشاشات در کشور بودیم. همه این رویدادها از یک حادثه شروع شد و به سرعت شعله ور گردید. هسته اصلی معترضان و یا بهتر است بگوییم پیشتازان آن، جوانان و نوجوانان بودند و در این میان شمار دختران بیشتر بود. در اینجا قصد تحلیل این حادثه از بعد سیاسی، اجتماعی و حتی بین المللی نیست. اینکه جریانات و گروهکها تلاش کردند سوار بر ماجرا شوند و بنزین روی آن بریزند واضح است. اما این واقعه ویژگیهایی از جامعه ایران را نشان میدهد که «نادیده» گرفته شده است؛ بنابراین باید این حادثه را از جنبه نشانه شناسی تغییرات و جنبشهای فرهنگی و اجتماعی ایران نیز نگریست.
۱. جامعه ایران آن یکدستی فرهنگی دهههای گذشته را ندارد. فرهنگ غالب، با چالش مواجه است. بخشی از جامعه نگرشها و ارزشهای دیگری دارد بلکه گاه در تضاد با جریان غالب است.
۲. این تغییر در نگرشها و ارزشها در بین بخش قابل توجهی از زنان و جوانان جدیتر شده و تا حدی در حال تبدیل شدن به یک جنبش اجتماعی است. آنها اصرار دارند با این جنبش، دیده شوند و به حساب آیند. از این تفاوت بعضی از جامعه شناسان با عنوان شکاف نسلی یاد کرده اند، ولی به نطر میرسد موضوع فراتر از شکاف نسلی و بلکه نوعی جنبش استقلال خواهی جوانان است.
۳. این گروه اجتماعی از زنان و جوانان چند ویژگی دارند: الف: سلطه سنتی خانواده را بر نمیتابند. ب: برای جوان استقلال قائل هستند و بر خلاف نسلهای پیشین دوران جوانی را به عنوان یک دوره مستقل، معنادار و باهویت میبینند نه دوران گذار. آنها برای خود حقوقی قائل هستند و نمیخواهند بزرگترها (نسل پیشین) برای آنها تصمیم بگیرند. ج: آنها سازمانهای آموزش رسمی را ناکارآمد میدانند و آینده خود را در مدرسه و دانشگاه نمیبینند. آنها پرورش یافته شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی هستند. آنها به دلیل زیست در فضای مجازی به نوعی دچار انزوای اجتماعی شده اند و خود را در حاشیه جامعه یافته اند و تلاش میکنند یا دنیای حقیقی را مطابق خود تغییر دهند و یا دنیای حقیقی جایی برای آنها باز کند.
۴. جامعه ایران با گسترش وضعیت آنومیک (بی هنجاری) مواجه است و این وضعیت در بین جوانان و دختران شدت بیشتری دارد. هرچند اکثریت آنها نمیخواهند علیه وضعیت موجود شورش کنند، ولی بحرانهای ارزشی و اجتماعی برخی از آنها را تا آستانه شورش هم کشانده است.
۵. بخشی از گروه جوانان و زنان نقشهای سنتی را نمیپذیرند و بازتعریف آنها را خواهانند.
۶. علت خشم آنها چند احساس و ادراک اجتناعی است: احساس عدم رضایت از وضعیت موجود، احساس ناکارآمدی سیستم اجرایی و اداری کشور و احساس عدم اعتماد به نظام تصمیم گیری و مدیریتی.
گفتگو با این نسل، توجه به درخواستهای آنها، و توجه به آنها به عنوان کنشگران فعال، رویکردی است که میبایست در مطالعات حوزه جوانان و زنان جایگزین نگاه آسیب شناسی شود.