علیرضا رضاداد از مدیران سابق سینمایی که سابقه مدیرعاملی بنیاد سینمایی فارابی و دبیری جشنوارههای مهمی در سینما را دارد در برنامه نقد سینما گفت: شکل برخورد با احمدرضا درویش باعث عدم رغبت سینماگران به تولید آثار استراتژیک شد.
ابعاد سینمای ایران متناسب رشد نکرده است
رضاداد در ابتدای سخنان خود درباره استفاده کمتر از ظرفیت سینما برای انتقال مفاهیم تمدنی بیان کرد: در ابتدا یاد کنیم از فداکاریهای مردم غزه و درود فرستیم بر روان پاک شهدای مظلوم و بیگناه غزه. در چنین مناسبتهایی ما بیشتر یاد غفلتها و کم ظرفیتیهایمان میافتیم. از «بازمانده» سیفالله داد یاد میکنم که جزو آثار مهم درباره مساله غزه است. باید از دیگر عزیزانی که آثاری در این زمینه تولید کردند، حال با هر کیفیتی تشکر کنیم.
این کارشناس فرهنگی ادامه داد: ابعاد سینمای ایران نسبت به ظرفیت و تولیداتی که داشته، متناسب رشد نکرده است. در حقیقت به لحاظ وجود منابع پشتیبان، تمایل، منابع انسانی و. ظرفیتهایی وجود دارد و میشود آن را فعال کرد. در تناسب ظرفیت تولید و نمایش، سهم اولویتها ناچیز شدهاند و همه اولویتها نتوانسته است در سینما بروز و ظهور پیدا کند.
رضاداد مطرح کرد: نهادها و سازمانهای دولتی با تغییر مدیریتهای متعدد اثرات زیادی داشتند. به عنوان مثال انجمن سینما دفاع مقدس با تغییر مدیریت سالها در سکوت فرو رفته بود. در بازهای سازمان سوره، سازمان تبلیغات و حوزه هنری توجه بیشتری به تولیدات سینمایی و بخش خصوصی داشتند. همچنین آمار تولیدات حوزه هنری و شناور بودن تعداد و نوع فیلمها است که به استراتژی مدیریت آن برمیگردد.
مدیرعامل اسبق بنیاد سینمایی فارابی ادامه داد: شاید مطلوبترین شکل ماجرا این باشد که ما مساله مقاومت را دغدغه بخش خصوصی برای افراد علاقهمند و فضا و فرصت را فراهم کنیم. به عنوان مثال حوزه هنری یک زمان پرچمدار فیلمهای دینی بود و افرادی مانند مجید مجیدی و رضا میرکریمی آثاری را تولید کردند که اتفاقا ساخت فیلم دغدغه شخصیشان بود و با سفارش کسی فیلم نمیساختند. آدم دغدغهمند در حوزه دفاع مقدس و حوزه مقاومت کم نداریم. در بخش مقاومت به وجه فیلمسازی کمتر توجه شده است. از نظر من تغییر و بیثباتی مدیریت و یا تغییر سیاستها باعث شد به برخی مسایل در سینما به صورت جدی پرداخته نشود.
گفتگو با فیلمسازان مغفول مانده است
دبیر اسبق جشنواره فیلم فجر یادآور شد: ما باید به بخش خصوصی اعتماد و سازوکارهایی را در این بخش پیدا کنیم. همچنین نهادهای مربوطه ریسک سرمایهگذاری را برای بخش خصوصی از بین ببرد. موسسات اقتصادی که سودآوری دارند و تمایل به کار فرهنگی، بهتر است مالیاتشان را صرف اثر هنری کنند. آمریکا به این شکل پیشرفت کرده است. در حقیقت مالیات نباید به دولت تحویل داده شود، چون چرخه اقتصادی آن از بین میرود. پس تصدیگری دولتی باید به حداقل خود برسد و سازوکارها را تسهیل کند. دولت با بخش خصوصی باید تعامل داشته باشد همنین در نقاط بحرانی باید بیشتر از بخش خصوصی حمایت کند.
رضاداد در پایان گفت: در دهه گذشته یک ترس از ورود برخی فیلمها به وجود آمد که ریشه آن فیلم «رستاخیز» بود. ما ۱۲ سال است آقای درویش را نداریم. در حقیقت فیلمسازان برخی مضامین را دنبال نمیکنند چراکه معتقدند «سری که درد نمیکنه برای چی دستمال ببندم». متاسفانه گفتگو با فیلمسازان مغفول مانده است و وظیفه داریم فضا را فراهم کنیم. بخشی از مشکلات روزمره سینما فقدان فضای گفتگو است.
«جنگل پرتقال» و یک دستمریزاد برای کارگردان
اولین بخش نقد سینما به میز نقد سینمای ایران اختصاص داشت که محمد صابری روزنامهنگار سینمایی و افشین علیار منتقد از فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» گفتند.
افشین علیار ابتدا بیان کرد: این اثر به عنوان اولین ساخته بلند آرمان خوانساریان از فیلمهای مهم جشنواره فجر ۴۱ بود. زمانی که برای بار دوم این فیلم موفق را دیدم به این نتیجه رسیدم که همچنان سرپاست. در این برهه از سینما که با کمبود داستان مواجهیم، به شیوه درست قصهگویی میکند و همین مهم است. شاید این ویژگی به تنهایی کافی نباشد، اما با توجه به اولین اثر کارگردان فیلم قابل قبولی است.
در ادامه محمد صابری تصریح کرد: من به شدت فیلم «جنگل پرتقال» را دوست دارم و باید دستمریزاد جدی به آرمان خوانساریان بگویم بابت خلق این داستان. جدیترین کاری که این فیلمساز کرده است، خلق کاراکتر «سهراب بهاریان» است که طبق مصاحبههای فیلمساز برگفته از شخصیت خودش است. این کاراکتر بسیار عمیق و فکر شده است به طوری که خارج از فیلم میتوان درباره آن حرف زد. این اثر قصهگوست و فارغ از انتقال پیام قصهاش را تعریف میکند و برگ برنده آن است.
وی ادامه داد: ما پیش از این درباره فیلماولیهایی صحبت کردیم که به سراغ هویت رفتند. چیزی که در فیلم آرمان خوانساریان برایم تازگی داشت، صحبت درباره هویت جعلی و یا به تعبیر امروزه هویت فیک است؛ که در زیست مجازی مردم جهان را درگیر خود کرده. آن چیزی که کاراکتر «سهراب» را برای من تازه میکند، فاخرپنداری در نیمه اولیه فیلم است که در نهایت در هم شکسته میشود.
امیررضا مافی در ادامه بیان کرد: من معتقد هر دو منتقد به فرامتن فیلم توجه میکنید. فیلم قصه آدم ناتوانی است که فکر میکند آدم مهمی است، اما فرصت مناسبی برایش رخ نداده است و چیزی بیشتر از این ندارد. شاید، چون نقد این آدمها در ذهن ما وجود دارد، فیلم به مذاق شما خوش نشسته است. در فیلم لایههایی وجود دارد که باید واکاوی شود و صرفا قصه خوب برای فیلم کافی نیست. نقاط مثبتی که برای فیلم بیان شد، از جنس سینما نیست و فرامتن شماست.
در ادامه علیار تاکید کرد: شخصیت «سهراب بهاریان» رفته رفته در فیلمنامه شناخته میشود و آرمان خوانساریان به نظر من فیلمنامه را با جزئیات کامل نوشته است. همچنین بحث روانشناسی شخصیت به شدت در این فیلم رعایت شده است.
صابری بیان کرد: شخصیت «سهراب» برای من بسیار درخشان بود و از نظرم نقطهگذاری درستی روی آن اتفاق افتاده است. این کاراکتر از جایی به بعد از مرحله «بودن» به مرحله «شدن» تغییر پیدا میکند. پیام زمانی در فیلم ارزشمند است که در بستر قصه تعریف شده باشد و آرمان خوانساریان به درستی اینکار را انجام داده است. چون قصه در این اثر درست تعریف شده، فیلمساز هیچ دخالتی روی روند تحول شخصیتها نداشته است.
وی خاطرنشان کرد: رویکرد فیلم به لحاظ نقد این جنس از هویت مجعول که مبتلابه ماست، بسیار مهم است. شخصیت «سهراب» از جایی به بعد با خود مواجه میشود. ناگفته نماند که قصه اگر جانمایه درستی داشته باشد، به مخاطب اجازه میدهد برداشت خود را داشته باشد.