آفتابنیوز : آفتاب- سرویس بینالملل: مادر ندا آقا سلطان – دختری 27 ساله که در جریان حوادث پس از انتخابات ایران کشته شد – در گفتگو با BBC به تشریح جزئیات بیشتری در رابطه با خصوصیات شخصی، عاطفی و علایق دخترش ندا پرداخت. مادر ندا در رابطه با قاتل یا قاتلین احتمالی دخترش میگوید: «من منتظر هستم تا قاتل ندا بازداشت و به پای میز محاکمه کشیده شود».
آنچه در پی میآید متن کامل این گفتگو است:
برای نخستین بار چگونه از مرگ دختر خود مطلع شدید؟
ندا حدود ساعت 4 از خانه خارج شد. نمیتوانستم همراهش بروم اما به او گفتم از طریق ارتباط تلفنی با تو در تماس خواهم بود. دو بار سعی کردم با او تماس بگیرم. از او پرسیدم آنجا چه خبر است. گفت مردم خیابانها را پر کردهاند... از او خواستم به خانه برگردد. به او گفتم از این که در میان جمعیت حضور دارد نگرانم. ندا گفت باشد، به زودی به خانه بر میگردم.
یک بار دیگر با او تماس گرفتم و این بار او به من گفت در محلی که سربازان گاز اشک آور زدهاند، با دوستان خود گیر افتاده است. گفت چشمانش در حال سوزش است.
اوایل عصر همان روز بود که استاد موسیقی ندا با من تماس گرفت و گفت: «بیا بیمارستان، ندا تیر خورده است».
استاد موسیقی به من گفت ندا از ناحیه پا مورد هدف گلوله قرار گرفته است. پرسیدم کجا؟ چطور؟ به سمت بیمارستان حرکت کردم. پیراهن آقای پناهی، استاد موسیقی ندا – پر از خون بود. به او گفتم میخواهم حقیقت را بدانم... میدانستم که یک جای کار میلنگد... آنها حقیقت ماجرا را از من مخفی میکردند... آنها سخنان مختلفی در مورد محل تیر خوردن ندا بیان میکردند... پانزده و یا بیست دقیقه بعد بود که متوجه شدم دخترم مرده است.
آیا ندا از نظر سیاسی فعال بود؟ در سیاست مشارکت داشت؟
ندا اصلاً سیاسی نبود... وابسته به هیچ حزب و گروهی نبود و از هیچ فرقه خاصی حمایت نمیکرد. جوانان ایرانی زیادی آنجا حضور داشتند و ندا یکی از آنها بود.
انسان بسیار خاصی بود. دبیرستان را تمام و سپس ازدواج کرد. به فلسفه و الهیات علاقه زیادی داشت. او یک انسان معنوی بود، به خدا اعتقاد داشت. عاشق موسیقی بود. شما نمیتوانید جوانان را به دلیل آمدن به خیابان و طلب کردن آزادی متهم کنید.
زمانی که ندا کشته شد، برنامههایش چه بود؟ چه امیدهایی در رابطه با زندگی در سر داشت؟ به هر حال جوانها آرزوهای زیادی دارند. نمیتوانم به شما بگویم آرزوهایش چه بود اما به وی اجازه داده نشد آرزوهای خود را عملی کند.
اما یک آرزو بود که خیلی رک در مورد آن صحبت میکرد... این که او آرزو داشت مادر شود. همیشه از من میپرسید مادر بودن چه احساسی دارد؟ چگونه است؟ و این موضوع برای من دردناکترین بخش مسئله است. او ازدواج کرد اما هیچ وقت صاحب بچه نشد. ندا با شوهرش زندگی میکرد اما آنها پس از 3 سال از یکدیگر جدا شدند... او در چند سال اخیر با من زندگی میکرد.
او یک موسیقیدان با استعداد بود؟ عاشق موسیقی بود، خیلی به موسیقی علاقه داشت. چندین سال در کلاسهای موسیقی شرکت کرده بود. علاوه بر آن، یک آرایشگر عالی بود. در این زمینه کارش را خیلی خوب بلد بود.
ندا قبل از مرگش، به همراه برادرش قصد داشتند یک پیانو خریداری کنند. بالاخره یکی پیدا کردند.
محمد - برادر ندا - هفته قبل پیانو را به یاد خواهرش خریداری کرد. او پیانو را در اتاق ندا قرار داد. محمد، برای این که خاطره ندا در ذهنش تازه شود، هر شب به مدت یک ساعت پیانو میزند.
ندا همچنین به مسافرت علاقه بسیار زیادی داشت و به ترکیه و دوبی سفر کرده بود. استانبول را خیلی دوست داشت و قصد داشت روزی در آنجا زندگی کند.
آیا مرگ ندا باعث شده است شما سیاسیتر شوید؟ نه واقعاً سیاسی نشدهام. نه. نمیتوانم بگویم مرگ او من را به یک انسان سیاسی تبدیل کرده است. من هنوز در شوک و رنج به سر میبرم. نمیتوانم به چیز دیگری غیر از او فکر کنم.
اما این مسئله از نظر شما مهم است که تحقیقاتی در رابطه با مرگ دختر شما صورت گیرد؟بله. چون آقای احمدینژاد دستور انجام تحقیقات را داده است. من پیگیر این موضوع هستم که ندا چگونه کشته شد.
آیا شما از زمان مرگ دخترتان هیچ ارتباطی با میر حسین موسوی برقرار کردهاید؟ نه. ارتباطی با آقای موسوی برقرار نکردهام. اما آقای کروبی دوشنبه شب به خانه ما آمد.
این که او برای ملاقات ما آمد، برای من مهم است. او بسیار حمایت میکرد و این باعث آرامش من شد. گفت و گوهای ما در روزنامه اعتماد ملی منتشر شده است.
آقای کروبی گفت ندا بیگناه است... او یک شهید است. او همچنین گفت قاتل ندا باید پیدا شود.
آیا با مادران سایر افرادی که در حوادث پس از انتخابات کشته شدند ارتباطی برقرار کردهاید؟ من به دیدار مادران سهراب اعرابی و اشکان سهرابی رفتم… آنها دو نوجوان بودند که کشته شدند. پس از آن، مادران آنها نیز به خانه ما آمدند.
آیا برخورداری از حمایت سایر مادران مفید است؟
از لحاظ عاطفی همه ما در هم شکستهایم. چه میتوانیم به یکدیگر بگوییم؟ عزیزان ما برای مردن بسیار جوان بودند… سه مادر که همهشان در وضعیت مشابهی هستند چه میتوانند به یکدیگر بگویند؟ همه کاری که میتوانیم بکنیم آن است که آنجا بنشینیم و گریه کنیم.
آیا فکر میکنید هرگز روزی فرا رسد که فردی به دلیل مرگ دخترتان به پای میز محاکمه کشیده شود؟ نمیدانم. نمیدانم. ما نمیتوانیم آینده را پیشبینی کنیم. عدالت باید اجرا شود. آقای احمدینژاد دستور داده است تحقیقات انجام شود و من منتظر هستم تا قاتل ندا بازداشت شود و به پای میز محاکمه کشیده شود.
دوست دارید یاد و خاطره دخترتان چگونه گرامی داشته شود؟
از مردم میخواهم که فراموشش نکنند. مردم – ایرانیها – بسیار حمایت کردهاند. آنها به سراغ من میآیند و به من به خاطر داشتن چنین دختر شجاعی تبریک میگویند.
من از شما میخواهم کاری برای من انجام دهید. از شما میخواهم، از طرف من، از همه افراد در سراسر دنیا تشکر کنید… ایرانیها و غیر ایرانیها، مردم کشورها و فرهنگهای مختلف… افرادی که به شیوه و رسم خودشان برای فرزند من سوگواری کردهاند. هر کسی که شمعی برای او روشن کرد، هر آهنگسازی که برای او آهنگ نوشت، درباره او شعر نوشت، میخواهم از همه آنها تشکر کنم. ندا به هنر و موسیقی علاقه بسیار زیادی داشت.
میخواهم از همه رهبران و سیاستمداران دنیا در همه سطوح، که یاد فرزند من را گرامی داشتند، تشکر کنم.
مرگ او بسیار دردناک بوده است، کلمات به هیچ وجه نمیتوانند احساسات واقعی من را بیان کنند. اما دانستن این نکته که دنیا برای او گریه کرد… به من آرامش داده است.
من به او افتخار میکنم. دنیا به او به دیده یک نماد نگاه میکند و این من را خوشحال میکند.