جاسوس همدلی میکند نه انتقاد، جاسوسها و عوامل خارجی سعی میکنند تا با نشان دادن حداکثر همدلی و تایید نسبت به نظم موجود، خود را هر چه بیشتر به هسته سخت نظام نزدیک کنند و خود را وفادارترین نشان دهند. این اصولی است که از "کامل امین" در سوریه تا "کاترین شکدم" در ایران همواره مراعات شده است و از جمله ابتداییترین قواعد جاسوسی است.
کامل امین ثابت، معاون وزیر دفاع سوریه، سیاستمداری به شدت افراطی و ضداسرائیلی بود که ماجرای سخنرانی آتشین و گریستن او در پشت تریبون مجلس، همگان را در سوریه تحت تاثیر قرار داد. با وجود آنکه کشور پس از جنگ تضعیف شده بود، امین ثابت که تاجری ثروتمند نیز بود با گریه التماس میکرد که به اسرائیل حمله کنند و یهودیان را در دریا بریزند، KGB شوروی بعدها به السودانی مسئول استخبارات سوریه اطلاع داد که امین ثابت در اصل یهودی و جاسوس موساد است.
جالب آنکه طبق ادعای نیویورک تایمز، جاسوس بودن علیرضا اکبری نیز توسط روسیه به ایران اطلاع داده شده و او طبق ادعای این نشریه با همکاری شمخانی از انگلستان به ایران کشانده و دستگیر شد. اما شباهت دیگر علی اکبری و امین ثابت در افراطی بودن هر دو است.
علی اکبری در مصاحبهای، نامه احمدینژاد به جرج بوش را «اقدامی لازم، ضروری و عزتمندانه» خواند. علیرضا اکبری در ستاد محسن رضایی فعالیت داشت و در نشستی در سال ۱۳۹۲ در موسسه دیپلماسی ایران قبل از آنکه برای همیشه از کشور برود، به عنوان نماینده رضایی (کاندید ریاست جمهوری) ضمن حمله به اصلاحطلبان و اعتدالیون، از آنچه وی «افول منحنی پیشرفتهای هستهای در دوره اصلاحات» نامید به شدت انتقاد کرد.
اکبری در گفتگویی با ایسنا نظرات خود در مورد «موازنه با قدرتهای جهانی» را شفافتر توضیح داده است و دستیابی به سلاح هستهای را «بازدارنده» توصیف و اظهار میدارد: «شاید بیشترین خاصیت سلاح هستهای عدم استفاده از آن است و مهمترین بهرهای که از آن تاکنون برده شده، ایجاد نوعی بازدارندگی و برتری قوا بوده است. کاربردهای عدم استفاده از سلاح هستهای در عین داشتن آن قابل مقایسه با کاربردهای استفاده از این سلاح نیست.»
وی در جلسه حزب جوانان ایران اسلامی گفت: «اینکه عدهای (اصلاحطلبان) میگویند غرب میتواند و آماده است تا به خاطر انرژی هستهای اجماعی جهانی علیه ایران ترتیب دهد، نظیر آنچه علیه عراق ترتیب داد، یک دروغ بزرگ است.» دروغ بزرگی که به حقیقت پیوست و اجماع جهانی علیه ایران، کشور را در تحریمهای سخت اقتصادی غرق کرد.
وی بارها در گفتگوهای مختلف این گزاره را تکرار کرد که: «موازنه نسبی در مناسبات میان ایران و آمریکا راهحل مشکل است.» این همان پایه سیاست خارجی طیف افراطی و جبهه پایداری است که معتقد است، ایران ابرقدرتی نظامی هموزن آمریکا است و خصومت دو کشور تا زمانی که آمریکا این موضوع را به رسمیت نشناسد باید ادامه یابد.
کاترین پرز شکدم نیز پس از نفوذ به محافل اصولگرایی شروع به نوشتن در رسانههای آنها نظیر "مهر" کرد و با تمجید از مواضع ضداسرائیلی ایران و جنگ حوثیها در یمن به شدت از اسرائیل انتقاد کرد.
ولادیمیر کوزیچکن، نویسنده کتاب KGB در ایران در مصاحبهای اظهار کرد که همیشه به سرلشکر مقربی توصیه میکرد بیشترین وفاداری را به شخص اول مملکت ابراز دارد و هرکس از شاه انتقاد میکند، به شدت به او حمله نمایید تا بیشتر به وی نزدیک شود.
گفته میشود فرزندان بسیاری از سیاسیون اصولگرا در کشورهای غربی زندگی میکنند، بسیاری از رهبران جبهه پایداری نیز به همراه خانواده سالها در آمریکا زندگی کردهاند، شاید اکنون زمان مناسبی باشد که پرسیده شود واقعاً چند "کمال امین ثابت" در ایران هستند.
برخی نهادها معمولاً روزنامهنگاران، خبرنگاران و سیاستمداران دلسوزی را که موقعیت خود را به خاطر میاندازند و برای حفظ منافع ملی زبان به انتقاد از سیاستهای رسمی میگشایند را اغلب متهم میکنند که عامل خارجی هستند، در حالی که منطقاً هیچ جاسوسی نباید شکل و شمایل اصلاحطلبانه و منتقدانه داشته باشد، بلکه جاسوسان باید افرادی افراطی، به شدت خودی و دارای پوشش مناسب باشند.
حسن رحیمپور ازغدی که به دروغ مدعی شده بود علیرضا اکبری عضو ستاد روحانی بوده و از این جاسوسها دور و بر او زیاد است، فرصت مغتنمی است تا یک بار برای همیشه این سوال مطرح شود که جاسوسها بیشتر شبیه رحیمپور ازغدیها هستند یا روحانیها!
اینکه دستگاه قضا نسبت به شکایت رئیسجمهور پیشین از این فرد چه واکنشی نشان میدهد، سنگ محک مناسبی برای قضاوت افکار عمومی و آیندگان محسوب میشود.
چند سال قبل نیز یک سفارتخانه خارجی برای جذب مداحان نزدیک به حاکمیت تلاش کرد که اخبار آن به رسانهها درز کرد. جاسوس بودن اصولگرای افراطی مانند علی اکبری یک بار دیگر این سوال را مطرح ساخت که نهادهای امنیتی تا چه حد بر روی خودیها و افراطیها متمرکز هستند؟
معلوم شد جواسیس شبیه چه کسی است
و تلاش میکنن به هسته اصلی برسن